اسلام را با حضرت زهرا (س) شناختيم

زنان مسلمان خارجى:اسلام را با حضرت زهرا (س) شناختيم

حضرت فاطمه زهرا (س) كامل ترين و برترين بانوى عالم اسلام و يگانه الگوى عملى براى تمامى كسانى است كه مى خواهند در اعصار باقى و در اذهان نسل ها ماندگار باشند و غبار نسيان در گذر ايام بر چهره آنان ننشيند.
فاطمه زهرا (س) يك كلمه نيست، مفهوم تمامى اسماء حسناى الهى است.
زهراى مرضيه (س) مادر رسالت و همتاى ولايت و اولين علت خلقت است. در ايام ولادت با سعادت و فرخنده آن نادره دوران با تنى چند از بانوان كشورهاى خارجى گفت وگويى انجام شده است كه تقديم حضورتان مى شود.
«آنابله بوتشر» محقق موسسه اسلام شناسى دانشگاه برلين در كنفرانس روز جهانى زن، گفت: من در تحصيلات دانشگاهى ام به شخصيت بى نظير فاطمه (س) برخورد كردم. وى در اين كنفرانس كه با حضور مسلمانان مقيم برلين برگزار شده بود افزود: در ده سالى كه مشغول مطالعه درباره اسلام هستم، همواره احساس كرده ام كه حضرت فاطمه (س) نيز در اين مطالعات همراه من است. اين صاحب نظر آلمانى كه به كشورهاى مختلف اسلامى سفر كرده است، گفت: حضرت فاطمه زهرا (س) يك زن استثنايى و فوق العاده است. او اولين شاگرد زن است كه مستقيماً وحى پيامبر (ص) را درك كرده است.
حضرت فاطمه (س) تنها رابط بين نبوت و امامت است.
سركار خانم «روساليندا» از كشور فيليپين نيز درباره شخصيت حضرت زهرا (س) مى گويد:
حضرت فاطمه (س) دختر گرامى پيامبر اكرم (ص) است و من فكر مى كنم تنها الگويى كه براى همه بانوان دنيا مى تواند اسوه و الگو باشد، ايشان هستند، درسى كه من از نحوه زندگى ايشان آموختم در زندگى خانوادگى است و در برخورد با همسرم و فرزندانم. دوست دارم كه در اين زمينه به گونه اى زندگى كنم كه مورد قبول خداوند قرار گيرم و رضايت حضرت زهرا (س) را نيز كسب نمايم. من آرزو دارم روزى برسد كه همه زنان مسلمان جهان با پيروى از دستورات و احكام اسلامى و با اقتدا به زندگانى حضرت زهرا (س) و ديگر بانوان نمونه تاريخ در زير چتر اسلام حركت كنند و فرزندانى تربيت نمايند كه مجرى احكام اسلامى باشند.
خانم روساليندا از مسوولين فرهنگى ايران مى خواهد كه آثار منشور در خصوص زندگانى اين بانوى نمونه و يگانه اسلام را به زبان هاى مختلف ترجمه و عرضه كنند و اظهار مى دارد: اگر بانوان جهان با تامل به زندگانى حضرت زهرا (س) بنگرند مطمئن هستم غير از اين يگانه دوران هيچ زنى ديگر را الگو انتخاب نخواهند كرد و به طور حتم تمام ويژگى  يك زن نمونه، فعال، پرنشاط، همسردار، مادرى نمونه، مشاورى امين و ... در رفتار حضرت فاطمه زهرا (س) متجلى شده و به ظهور و بروز رسيده است.
خانم «مارتاروچا» از كشور مكزيك نيز اظهار داشت: از وقتى كه مسلمان شدم و با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا شدم تاثير شگرفى در ذهن من ايجاد شد و فهميدم كه جايگاه زن در جامعه كجا و چيست و ما در چه مسيرى هستيم و خيلى تلاش مى كنم تا جايى كه مى توانم خودم را به الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (س) نزديك سازم و هر وقت كه در ايران به خصوص تهران با خانم هاى كم حجاب و آرايش كرده در خيابان ها مواجه مى شوم بسيار افسوس مى خورم چرا كه شيعه هستند و همه آن ها با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا هستند و يا لااقل اندكى از سخنان و رفتار ايشان را مطالعه كرده و يا به گوششان خورده است و اين گونه به پيروى از زنان غرب برخاسته اند و نمى دانند كه زنان غرب بى هويت هستند و در بى هويتى خود سرگردانند و رنج مى برند. من اميدوارم زنان ايران به خصوص دختران جوان با الگو قرار دادن حضرت زهرا (س) جامعه اى زهرايى پسند به وجود آورند و الگويى مناسب براى زنان غرب باشند.
ايشان در ادامه از برگزارى مراسم پرشكوه ايام فاطميه ابراز خرسندى كرد و گفت: من چند سالى است كه در ايران هستم و به اتفاق همسرم مشغول مطالعه علوم دينى هستيم همه ساله در مراسم شهادت حضرت زهرا (س) شركت مى كردم ولى احساس مى كنم امسال به مراتب بسيار بهتر از تمام چند سالى كه من در ايران هستم اين مراسم برگزار شد.
قم همانند روزهاى عاشورا شده بود و سينه زنان و زنجيرزنان با پرچم هاى در دست به حرم مى آمدند و جمعيت زيادى در حرم و اطراف آن بود. علماءو مراجع پياده مى آمدند و حتى من ديدم روحانيونى را كه با پاى برهنه در هواى گرم به حرم مى آمدند اين عمق عشق و علاقه به اين بانوى نمونه اسلام را نشان مى دهد. اما نكته خيلى جالب براى من شهر تهران بود چون به علتى دو سه روز در همان ايام به تهران در رفت و آمد بوديم. در يكى از روزها ميدان ولى عصر و خيابان هاى منتهى به آنجا مراسم مداحى بود و چه جمعيتى در آن گرماى طاقت فرسا آمده بودند و در ظهر گرم سينه مى زدند و همراه مداحان نوحه خوانى مى كردند و نماز جماعت اقامه كردند.
آن روز اين ميدان و خيابان هاى نزديك به آنجا حال و هواى خاصى داشت چون من قبلاً چند بار در آن مسير رفت آمد كرده بودم و بدحجابى آنجا را ديده بودم ولى آن روز فضاى معنوى خوبى حاكم بود كه همانجا دعا كردم هميشه ايران كه كشور اسلامى و شيعه نشين است همواره چنين حال و هوا و فضاى معنوى داشته باشد.
خانم «ديانا الهاندرا» اهل كشور كلمبيا مى باشد و پس از مسلمان شدن نام خود را «فاطمه» گذاشته است، وى مى گويد: حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگ ترين بانوى اسلام است. بانوى با عظمتى كه الگوى تمام زنان چه در قرن گذشته و چه در قرن حاضر است. من به دليل اين كه مدتى از عمرم را در آيين مسيحيت بودم به حضرت عيسى (ع) و حضرت مريم (ع) علاقه زيادى دارم و پس از مسلمان شدن با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا شدم و در قلبم احساس علاقه زيادى نسبت به اين بانوى بزرگوار پيدا كردم. به نظر من ايشان زندگانى مظلومانه اى داشته اند، خصوصاً از زمان رحلت پيامبر اكرم (ص) به بعد خيلى به ايشان ستم شد. بزرگ ترين پيشواى زنان جهان حضرت زهرا (س) مى باشد براى همه زمان ها و هركس كه از ايشان پيروى نمايد به سر منزل سعادت و رستگارى خواهيد رسيد.
خانم «سميرا قصباحى» مسلمان الجزايرى مى گويد: الگوگيرى از فاطمه زهرا (س) بايد در همه ابعاد باشد و به نظرم در سه بعد رفتارى، گفتارى و اخلاقى صورت گيرد.
حضرت زهرا (س) به رغم دارا بودن سن و سال پايين، با رفتار و سيره پاك خويش مسير روشن رستگارى را براى همه زنان و حتى مردان عالم مشخص و ترسيم نمودند كه اين مسير، هميشه و تا همه ايام تاريخ مورد توجه و استقبال شيفتگان زندگى سالم و واقعى و حيات عزتمند واقع خواهد شد.
ايشان مى گويد: در تربيت فرزندان، رساترين و شيواترين الگو، زندگى  ام ابيها فاطمه زهرا (س) است، در همسردارى، در دفاع از ولايت و ... ايشان الگوى جامع و كاملى هستند. از مبارزات سياسى، دفاع از ولايت اميرالمومنين (ع)، ايراد خطبه هاى غرّا و انقلابى، مبارزه با غاصبين فدك و ... هركدام بخواهيم سخن بگوييم مى بينيم در تمام اين ابعاد زندگانى ايشان توانستند از خود الگوى خوبى به جاى گذارند و بنده احساس مى كنم در خصوص الگوهاى رفتارى حضرت زهرا (س) بسيار كم كار شده است و به طور كامل براى زنان ايران و زنان مسلمان ويژگى هاى رفتارى آن حضرت تبيين نشده است و اين عدم تبيين صحيح از زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگترين ظلم و ستم به ايشان در عصر حاضر است.
خانم «فاطمه حسينى» مسلمان امريكايى نيز در اين گفت وگو اظهار مى دارد: من وقتى كه به زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س) نگاه مى كنم، مى بينم همه جوانب زندگى را رعايت كرده است، از لحاظ خانواده، عبادت، حضور در اجتماع و ارتباط با انسان هاى ديگر، ايشان بزرگ ترين الگوى همه انسان ها در تمامى زمان ها مى باشند. زمانى كه حضرت على(ع) از خلافت خلع شدند ايشان همراه و ياور همسرشان بودند و قبل از آن هميشه همدوش پدر بزرگوارشان براى اسلام فعاليت مى كردند و حديث زيبايى كه مى گويد: «اگر حضرت زهرا (س) نبودند، على (ع) و محمد (ص) و ساير ائمه آفريده نمى شدند.» هميشه در ذهن من است و اين موضوع بسيار مهمى براى من مى باشد كه زن قادر است همه امور هستى باشد و همه چيزهاى جهان را به هم پيوند بدهد.
زنان مسلمان بايد افتخار كنند كه چنين بانوى نمونه اى كه سرآمد انسان هاى جهان است الگوى آن هاست و بايد با رعايت موبه موى موازين اسلام رضايت ايشان را جلب نمود.
وى به انقلاب شكوهمند اسلامى توسط امام خمينى اشاره كرده و مى گويد: من پيش از انقلاب نيز به همراه پدرم به ايران آمده بودم و در تهران وضع زنان را شاهد بودم و حتى از غرب هم بى بند و بارتر بود و زنان وسيله و ابزار خوش گذرانى مردان تلقى مى شدند ولى با انقلاب اسلامى زنان ايران هويت اصلى خود را يافتند، زنان جايگاه خود را به دست آوردند و حرمت آن ها پاس داشته شد و نگرش مردم به زن متحول گشت زنان پا به پاى مردان در عرصه هاى اجتماعى حضور يافتند، در جنگ حماسه آفريدند و الان نيز در عرصه هاى علمى و ... با مردان از امتياز مساوى برخوردار هستند و اين از بركت جمهورى اسلامى است كه بايد قدر اين نعمت كه گران به دست آمده و شايد خيلى از زنان غرب آرزوى آن را دارند را دانست. زنان ايرانى نبايد ارزش هاى به دست آمده را كمرنگ نمايند چرا كه اگر اين ارزش ها كم رنگ شود، خودشان به دست خودشان دوران تحقير و حقارت زن و ابزارى بودن زن را بعد از سه دهه دوباره تجديد خواهند كرد.

 

مادر دو رهبر

یاس بو ی مهربانی میدهد...

 

ای حرم خاص خداوندگار

دست خداوند تو را پرده دار

مهره جبین ، زهرۀ زهرا تویی

روشنی ماه و ثریّا تویی

از همه زنهای جهان برتری

آن همگان دیگر و دیگر تویی

ام اب و بضعۀ خیرالانام

مادر دو رهبر و صلح قیام

همسر محبوب امیر عرب

خلقت پیدا و نهان را سبب

ادامه شعر - لطفا کلیک کنید

 

...مادر دو رهبر

خوانده خدا «عصمت کبری» تو راسلام بر منظومه غم فاطمه(س) که بی پایان است

گفت نبی « امّ ابیها » تو را 

ابن و ابت تاج سر عالمند

نسل تو سادات بنی آدمند 

مادر تو اشرف زنهاستی

دختر تو زینب کبراستی 

چیست حیا ؟ ریشۀ دامان تو

کیست ادب ؟ بندۀ فرمان تو

 پاک بود دامنت از هر گناه

آیۀ تطهیر ز قرآن گواه

 عالمه و نابغۀ روزگار

هاجر و مریم را ، آموزگار

 مانده ز علم تو علی در شگفت

آنکه کمالش همه عالم گرفت

 شرم و ادب از ادبت شرمسار

گوش تو را عقل و خرد گوشوار

 رشتۀ تو رشتۀ نظم جهان

سینۀ تو مخزن راز نهان

 وقت خوشت وقت مناجات تو

شاد پیمبر ز ملاقات تو

 کس نبرد راه به سامان تو

جز پدر و شوهر و یزدان تو

 هم ز پی عرض ادب گاه گاه

یافته جبریل در آن خانه راه

 خانۀ تو گلشن مهر و وفا

مکتب تو مکتب صدق و صفا

 نیست عجب گر به چنین مکتبی

تربیت آموخته چون زینبی

 ای یکمین بانوی کاخ عفاف

جان به فدایت که به شام زفاف

 پیرهن خویش به مسکین دهی

خاطر آن غمزده تسکین دهی

 زین ملکات و ملکوتی صفات

فاطمه جان عقل و خرد مانده مات

 با همۀ شوکت و اجلال تو

بعد نبی تیره شد اقبال تو

 دورۀ عزّت سپری شد تو را

امت بیرحم جری شد تو را

 قدر تو یا فاطمه نشناختند

بر حرم حرمت تو تاختند...

 ای شده محروم ز ارث پدر

عالم وآدم ز غمت خون جگر

 عصمت یزدانی و معصومه ای

زوج تو مظلوم و تو مظلومه ای

 داغ غمت بر دل رنجور ماند

قدر تو و قبر تو مستور ماند

 فاطمه، ای گوهر دریای راز

ما همه را سوی تو روی نیاز

 باد فدایت پدر و مادرم

خاک ره فضه تو افسرم

 مهر تو سرمایۀ ایمان من

یاد تو باغ گل وریحان من

 ای پدرت رحمة للعالمین

مرحمتی کن به من دل غمین

 من که ز احسان تو شرمنده ام

دست به دامان تو افکنده ام

 جز به توام هیچ سر و کار نیست

غیر حسینت دگرم یار نیست

 از کرم خویش گناهم ببخش

در کنف خویش پناهم ببخش

سید رضا مؤید خراسانی

لغزش در زندگی خانوادگی و اجتماعی

ركن دوم بنيان خانواده را عفو و گذشت تشكيل مي دهد . زندگي اجتماعي انسان همواره با لغزش و تضييع حقوق يكديگر همراه بوده ، نوع افراد به اين مشكل مبتلا هستند. بسيار اندك هستند افرادي كه در روابط اجتماعي خود هيچ گونه لغزش نداشته و هيچ حقي را از كسي ضايع نكرده باشند. لذا گرچه دستور اوليه دين الهي رعايت حقوق يكديگر است ، ليكن به لحاظ اينكه نوع زندگي بشر خالي از لغزش نيست. براي اينكه لغزشها باعث نزاع و اختلاف نشود ، دستور گذشت آمده ، گذشت به عنوان يك اخلاق پسنديده كه نشانه بزرگواري انسان مي باشد ، در آثار ديني بر آن تاكيد شده است ، زيرا كه گذشت نقش محوري در ايجاد صميميت و از بين بردن دشمنيها دارد.

عفو از لغزش يك انسان باعث از بين رفتن دشمني و در نهايت تبديل دشمن به دوست مي شود، كه در روابط انسانهاي مؤمن ، دشمني را از بين بردن هنر است ، نه از پاي درآوردن دشمن.

عفو و گذشت اين نقش عمده را دارد كه دشمني را از بين مي برد و دشمن را تبديل به دوست مي نمايد . قرآن مي فرمايد:‌« ولا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم » . نيكي با بدي برابر نيست ، اگر بدي را با نيكي پاسخ دادي ، دشمني را از بين بره و دشمن را به دوست صميمي و گرم تبديل نموده اي.

در جامعه ي كوچك خانواده هم ، عفو و گذشت همين نقش را دارد. در زندگي مشترك دو همسر ، گاهي لغزش صورت مي گيرد و يك طرف يا هردو طرف حقوق يكديگر را پايمال مي كنند. گرچه دستور اوليه بر رعايت حقوق است.

با لغزش چه بايد كرد ؟

حال اگر لغزشي صورت گرفت چه بايد كرد؟ آيا بايد لغزش را پيگيري نموده و كوچك ها را بزرگ كرده و باعث ايجاد نزاع و فتنه و در نهايت باعث شعله ور شدن آتش اختلاف شد ؟ آيا اينكه مي توان با گذشت و اغماض از لغزش ، صميميت و محبت را چند برابر نمود؟ مسلما نظر قرآن و عترت با دومي مساعد است.

اسلام براي تحكيم بنيان خانواده همانطور كه تلاش در ايجاد محبت دارد در مورد لغزشها هم سعي و تلاش دارد كه با عفو و گذشت باعث از بين رفتن عوامل نزاع و اختلاف شود.

قرآن كريم همان طور كه يك ركن مهم خانواده را محبت مي داند ،ركن ديگر آن را عفو و گذشت مي داند.

زندگي اجتماعي انسان همواره با لغزش و تضييع حقوق ديگران همراه بوده است،نوع افراد به اين مشكل مبتلا هستند،لذا گرچه دستور اوليه دين الهي رعايت حقوق ديگران است ؛ليكن براي اينكه اين لغزشها باعث نزاع و اختلاف نشود،گذشت به عنوان يك خصلت پسنديده كه نشانه بزرگواري انسان است ؛تاكيد شده است زيرا كه گذشت نقش محوري در ايجاد صميميت و از بين بردن دشمني ها دارد.

امام صادق (ع) نيز در اين خصوص به عفو و گذشت از لغزشهاي همسر توصيه مي كند

كدام همسر داري جهاد است؟

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: نيكو همسر داري زن جهاد است و اين عمل را برابر تمامي جمعه و جماعات و حج و جهاد هاي مرد قرار مي دهد. مسلم است همان طوري كه ان اعمال خير و شايسته براي مرد به سادگي و رايگان به دست نمي آيد؛نيكو همسر داري زن هم چيزي نيست كه به رايگان حاصل شود.اگر زن جهاد اكبر نداشته باشد و تابع هوا و هوس باشد،هيچ گاه موفق به اين امر مهم نخواهد شد.

پس اساس همسرداري درست همان جهاد اكبر اوست كه با انجام آن در تمام مقامها و فضايل مرد ،همدوش او مي گردد.

بنابراين اسلام به هر عاملي كه باعث ايجاد انس و الفت ،و محبت بيشتر كانون خانواده شود ترغيب مي كند.

زن و شوهر بايد سعي كنند محيط خانواده توام با آرامش و صميمت و تفاهم باشد ؛ و با مراقبت در رفتار و گفتار و احترام متقابل و حسن معاشرت ،رضايت و محبت يكديگر راجلب نمايد.

دو همسر باد قدردان زحمات يكديگر باشند.اگر مرد مسئول تامين هزينه زندگي است،حاصل دسترنج خود را بدون منت و سخاوت مندانه صرف زندگي مي كند؛همسرش وظيفه دارد در قبال زحمات او قدردان بوده؛و هماره با روي گشاده از او تشكر نمايد.

اگر زن در امور منزل از تنوع و ظرافتهاي خاص استفاده نموده و صفا و محبت را به خانواده به ارمغان مي آورد ،شوهر نيز وظيفه دارد در قبال اين زحمات قدرداني نموده از خانه دار ي و همسر داري او تشكر نمايد.

لازم است زن و شوهر در تمام زمينه هاي زندگي مشترك ،اعم از امور داخلي و بيرون خانه هماره همدل و يار يكديگر باشند،و شوهر نيز نبايد تصور نمايد كه كارهاي داخلي خانه به او ربطي نداردو زن زن به تنهايي مسؤول آن است!

دو همسر بايد سعي كنند در مسائل خانه و خانواده مشاور يكديگر باشند ، زيرا مشاوره علاوه بر اينكه موجب استفاده و بهره گيري از تجارب و انديشه هاي يكديگر و شكوفايي استعدادهاست ، باعث احترام و شخصيت دادن و به حساب آوردن طرف مي باشد و در نهايت باعث محبت بيشتر مي شود.

زن و شوهر بايد با يكديگر صميمي و يكرنگ باشند، از هر چيزي كه باعث بي اعتمادي به يكديگر مي شود پرهيز كنند.

احترام متقابل

انسان از كرامت و شخصيت والايي برخوردار است و به كرامت انساني خويش علاقه مند مي باشد . به همين دليل خوش ندارد در معاشرت هاي اجتماعي مورد تحقير و نكوهش و سرزنش قرار گيرد. در مقابل ، بي اعتنايي و تحقير ديگران هم نبايد براي او خوشايند باشد.

در داخل خانواده كه به منزله جامعه اي كوچك است ، بايد دو همسر در شرايط گوناگون احترام يكديگر را داشته باشند و با رعايت اخلاق و ادب از هرگونه بي احترامي نسبت به يكديگر بپرهيزند كه احترام متقابل باعث جلب مودت و رضايت مي شود و به محيط خانه صفا و صميميت و آرامش مي بخشد .

همسر در هنگام صحبت با همسر خود مخصوصا در حضضور فرزندان و اقوام ، خويشاندان و ديگران بايد كمال ادب را رعايت كند و از برخورد ناپسند و به كار بردن الفاظ گوشه دار و زننده پرهيز كند و از شخصيت همسر خود خصوصا در حضور ديگران حفاظت نمايد ، زيرا تحقير و سبك كردن همسر در حضور ديگران ، آنچنان خاطره تلخي در ذهن او ايجاد مي كند كه هرگز پاك نخواهد شد.

قرآن كريم اين اصل مهم را در همه ي زمينه ها با يك جمله ي كوتاه و پرنغز بيان مي كند : « و عاشروهن بالمعروف » معاشرت شما با همسران خود بايد بايد با كمال ادب و معروف ( خوبي ) باشد، و در روايت از امام باقر (ع ) آمده : « من اتخذ امراه فليكرمها » كسي كه همسر انتخاب نمود بايد اورا گرامي بدارد.

و در روايت ديگر از رسول الله( صلي الله عليه و آله و سلم ) نقل شده كه : هر كسي به خانواده اش توهين كند ، خوشي زندگي را از دست خواهد داد. و در ويژگيهاي دختران شايسته كمال و ادب را از جمله امتيازات او برشمرد : « خير الجواري ما كان لك فيها هوي و كان لها عقل و ادب »

اظهار محبت

گرچه وجود محبت باعث استحكام شالوده ي خانواده است ، اما براي تعميق و استمرار محبت و ايجاد انس و الفت بيشتر ، علاوه بر اينكه عملا بايد نسبت به همسر خود مهر و محبت ورزيد ، اين مهر و محبت خود به همسر را با زبان هم بايد اظهار كرد . چه بسا افرادي هستند كه نسبت به همسر خود محبت دارند ، ليكن هيچگاه محبت خود را اظهار نمي كنند، در صورتي كه در روايات به ما دستور داده شده كه علاقه مندي و محبت را اظهار كنيد تا باعث محبت بيشتر و استحكام و انس و الفت شما شود.از رسول گرامي اسلام (ص) رسيده است:

« قول الرجل للمراه اني احبك لا يذهب من قلبوه ابدا » اينكه شوهر به همسر خود اظهار كند من تو را دوست دارم هرگز از خاطر ه او زدوده نخواهد شد . كه اين زيبا ترين جمله شوهر به همسر خويش است . ملاحظه مي كنيد كه آخرين پيام اور وحي چه راهنمايي ارزنده اي را در تحكيم مودت و دوستي نموده است ، كه البته محبت از دو طرف است ، زن هم بايد نسبت به همسرش اظهار مودت نمايد.

تعميق محبت

قبلا به اين مطلب اشاره شد كه دو ركن معنوي خانواده را كه حافظ دو ركن فيزيكي آن هستند ، محبت و گذشت تشكيل مي دهد. دو ركن محبت و گذشت اساس اصلي خانواده مي باشد ، به همين جهت خانواده در صورتي اهداف سه گانه ازدواج را تامين ميكند كه اين دو ركن استوار باشد. اگر در خانواده محبت و گذشت باشد آرامش و آسايش هم خواهد بود و در سايه آن پاكدامني و تربيت فرزند نيز حاصل خواهد شد ، زيرا آرامش خاطر كه قرآن كريم مطرح مي كند از محبت و گذشت سرچشمه مي گيرد و به همين دليل پس از بيان هدف و غرض ازدواج كه حصول آرامش است « لتسكنوا اليها » فورا سخن از محبت و گذشت به ميان مي آيد: « و جعل بينكم موده و رحمه » لذا خانواده اي كه از محبت و عفو بر خو ردار نباشد ، از آرامش هم بهره اي نخواهد داشت ، و هرگز موفق به تامين عفت و پاكدامني و تربيت فرزند هم نخواهد شد ، زيرا در خانواده اي كه مملو از خشونت و نزاع و اظطراب است ، تربيت فرزند ممكن نيست.

بدين سبب قرآن و روايات تاكيد فراوان در تعميق و تحكيم محبت دارند و سعي و تلاش دارند كه رابطه ي بين دو همسر هر چه بيشتر صميمي باشد تا پايه هاي انس و الفت و محبت مستحكم شود و از هر عاملي كه موجب دلسردي و اختلاف است ، پرهيز مي دهند .

قرآن كريم علاقه و محبت را از دو طرف مي داند ، يعني همانطور كه زن بايد نسبت به شوهر خود محبت بورزد ، مرد نيز بايد نسبت به همسرش محبت و عشق داشته باشد.

قرآن كريم مي فرمايد : « وجعل بينكم موده » محبت بين دو طرف قرار داده شده و در روايات هم محبت مرد به همسر و هم محبت زن به شوهر خود تاكيد شده و محبت به همسر نشانه ايمان و افزايش ايمان به حساب آمده است : « ما اظن رجلا يزداد في الايمان دالا ازداد حبا للنساء » امام صادق ( ع ) مي فرمايد : ازدياد ايمان موجب افزايش محبت به همسر مي شود و در روايات محبت زياد به همسر يكي از اصول اخلاقي انبياء به شمار آمده : « حب النساء من اخلاق الانبياء » و يكي از ويژگيهاي همسر شايسته مودت ومحبت شديد او به شوهر عنوان گرديده است : « خير نسائكم الولود و الولود والعفيفه » بهترين زنان، زنان بارور و علاقه مند به شوهر و پاكدامن هستند . به لحاظ اهميت محبت و رحمت است كه محبت و انس دو همسر از نشانه ها و آيات الهي به شمار آمده كه در ذيل آيه شريفه مي فرمايد : « ان في ذلك للآيات لقوم يتفكرون » .

اين محبت آنچنان از عمق و ويژگي خاص برخوردار است كه هيچ چيزجايگزين آن نمي شود ، چنانكه از رسول الله ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نقل شده : ما يعدل الزوج عند المراه شئي » هيچ چيز جاي محبت شوهر را نمي گيرد كه البته در طرف مرد هم هيچ چيز جاي انس و الفت با همسر را نمي گيرد .

به دليل همين نقش كليدي و مهم محبت است كه در اخلاق خانواده به عواملي كه موجب تعميق محبت مي شود مانند : اظهار محبت ، احترام متقابل ، حسن معاشرت و ... ترغيب و از عواملي كه باعث دلسردي در خانواده است پرهيز داده شده است كه رعايت اين دو شيوه ، باعث حفظ و حراست مودت است كه بايد بين دو همسر تحقق يابد.

حضور زن در خانواده

خانواده دو ركن فيزيكي دارد و دو ركن معنوي كه آن دو ركن فيزيكي را به يكديگر پيوند مي دهد.دو ركن فيزيكي خانواده را زن و شوهر و دو ركن معنوي آن محبت و گذشت است

ركن اول بنه و اسكلت خانواده را مي سازند و دو ركن دوم مانند روح و جان خانواده مي باشند ، لذا اگر خانواده اي از اين دو نعمت محروم شد ، همانند كالبد بدون روح خواهد بود كه هيچ اثر و ثمره اي ندارد .

اسلام براي تحقق دو ركن معنوي و تحكيم بنيان و اساس خانواده ، علاوه بر بيان اخلاق خانواده كه در بخش بعدي خواهد آمد ، در انتخاب دو ركن فيزيكي هم معيارهايي تعيين كرده است ، كه انتخاب همسر بايد بر اساس آن معيارها باشد تا پايه هاي خانواده استوار شده و زمينه براي رسيدن به اهداف تشكيل خانواده فراهم شود .

اسلام اجازه نمي دهد كسي چشم بسته بر اساس خواهشهاي نفساني تشكيل خانواده بدهد كه موجب ناكامي ، فروپاشي و يا بي ثمر شدن خانواده گردد ، بلكه انسان را راهنمايي كرده و ترغيب مي كند تا با برسي و دقت كافي و احراز معيارهاي ديني اقدام به انتخاب همسر نمايد.

آسيه ، پيكره ايمان

نظري به تاريخ حيات زن در اعصار پيشين و جست وجو در رويدادهاي گوناگوني كه زن عهده دار نقش آنها بوده، اين نكته را آشكار مي سازد كه هرگاه زن جان و روان خويش را پاك دارد و به عوالم روحاني بگرايد و هر بار كه ضمير خويش را از زنگار هوس و ظاهرسازي ها بزدايد، چنان با عظمت و نيرومند مي شود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.

نمونه بارز اين زنان، اسيه همسر فرعون است. آسيه در زبان قرآن به عنوان الگويي كامل در مقام عشق ورزي به ايمان خدا معرفي گرديده است. او پيشرو تمام زناني است كه با دلي مالامال از نور ايمان، فكر و عقيده اي محكم و استوار دارند. آري، زن در جهان آفرينش مي تواند به گونه اي نيرومند و نافذ گردد كه آسيه آن زن خداجوي بود.

سايه وجود نادره بانوي دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س)، تا ابد بر سر ما خواهد بود و با وجود چنين اسوه بزرگي، زنان ما پيشتاز پاكي و شرافت و سر بلندي خواهند ماند. اگرچه مزار مقدسش بر ما معلوم نيست، اما درسهاي بزرگ او، در استمرار مكتب نبوت در رودخانه هاي رستگاري و ايمان همواره جاري خواهد ماند.

زن ، خانواده ، جامعه

بي ترديد سعادت هر جامعه، در گرو سعادت خانواده هاي آنان است. خانواده، كانون پرورش نسل آينده است و زن در خانواده، مركز اصلي مهر و عاطفه مي باشد. كمبود عواطف در جامعه، زندگي افراد را خشك وبي روح مي كند و نسل بعد را روز به روز از سعادت فردي و اجتماعي دور مي سازد. امام خميني (ره) كه با قيامش ، حياتي دوباره به شخصيت زن ايراني بخشيد، در پيامي زن را به عنوان مربي صلح و فساد جامعه معرفي مي فرمايند:

نقش زنان در عالم، از ويژگيهاي خاص برخوردار است. صلاح و فساد يك جامعه، از صلاح وفساد زنان در آن جامعه سرچشمه مي گيرد. زن يكتا موجودي است كه مي تواند از دامن خود افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتش يك جامعه، بلكه جامعه ها به استقامت و ارزش هاي والاي انساني كشيده شوند و مي تواند به عكس آن باشد. “

حضور اجتماعي زنان

ترديدي نيست كه حضور اجتماعي زنان و فعاليت آنها در عرصه هاي سياسي به خودي خود نه تنها ممنوع نيست، بلكه مطلوب هم است؛ مگر اين كه به وظايف خانوادگي زنان لطمه زده و جنبه اصيل مادري و همسري آنها را به خطر اندازد. زن مسلمان امروز، بايد خطبه ها و خطابه هاي زهرا و زينب ( س) را كه در شرايط سخت روحي ايراد كرده اند، نه يك بار، بلكه بارها بخواند تا متوجه شود كه الگوهاي واقعي زن مسلمان، چگونه در كنار وظايف مادري و همسري، به بيان حقايق پرداختند و راز و رمز زندگي معنوي زن را آشكار ساختند. زن مسلمان امروز، با داشتن الگوهاي برجسته اي چون زهرا و زينب بايد در مسائل سياسي و اجتماعي بي تفاوت نبوده، و وظايف خويش را با پاس داشت از وظايف مادري و همسري انجام دهد

زن مربي بشريت

الفباي حقوق خانواده در اسلام، بر پايه محبت پي ريزي شده و نقش آفرين هستي، زن را نقش آفرين تاريخ آفريده است. زن مربي بشريت است و كانون تربيت خانواده، بدون اين مربي شايسته، رنگ سعادت نخواهد ديد و خانه، حضور مسوولانه و مدبرانه مادري كاردان را مي طلبد. اين نقش نمي تواند تشريفاتي يا حتي قراردادي باشد و حق تعالي در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش زن را در چنين جايگاهي قرار داده است. زن كانون هستي و پايگاه مهرورزي و عشق و خانواده، مركز آموزش صفا، صميميت، ايثار و عطوفت به همگان است

موقعيت زن ايراني

زن ايراني در مقايسه با وضعيت زن در جهان امروز، بهترين موقعيت را در حرمت گذاري به حدود و حقوقش دارد و واقعيت هاي افتخاربرانگيزي چون مشاركت هاي بي نظير سياسي و اجتماعي كه همه به بركت انقلاب و اسوه گيري از وجود گرانقدر حضرت زهرا (س) به دست آمده، به طور انكار ناپذيري مويد و گواه آن است.

انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، حركت زنان و نهضت موثر آنان را، در ميدانهاي مختلف فرهنگي، سياسي و علمي، به عنوان يكي از بهترين شاخص هاي انقلاب عظيم اسلامي اعلام داشته، و بسياري از شكوفايي هاي جامعه را، در پرتو حركت خردمندانه و هوشيارانه زنان جامعه اسلامي معرفي مي كند.

زن و جهاد

زن صدر اسلام، با حفظ حدودي كه خداوند براي او قرار داده بود، در صحنه هاي مختلف اجتماعي، سياسي و نظامي حضوري فعال داشته و به عنوان عنصري كارآمد، در دفاع از اسلام و حكومت اسلامي نقش هاي مهمي را ايفا مي كرد. حضور زناني مانند نسيبه، جراحه و ام عطيه كه در بسياري از غزوات و جنگ هاي پيامبر (ص) حضور داشتند و عهده دار مسوليت امداد بودند، راه را براي زنان امت اسلامي باز كرده كه در صورت نياز، مي توانند با حضور مستقيم به عنوان پرستار و هم چنين شركت غيرمستقيم، مانند تشويق مردان براي رفتن به جبهه، فرستادن امكانات و كمك براي رزمندگان اسلام اقدام كنند. بيان نقش زنان در جنگ هاي صدر اسلام در زمان پيامبر (ص) مي تواند راه گشاي امت مسلمان در شركت هرچه بيشتر آنان در نبرد با استكبار جهاني باشد.

 

نقش زن در فرهنگ جامعه

فرهنگ جامعه كه برآيند ارزش ها، انديشه ها و خواست هاي يك ملت است، به ميزان وسعت و اعتبارش همواره در معرض آفاتي گوناگون بوده است. در اغلب جوامع از جمله ايران قبل از انقلاب، زنان به عنوان هدف، ابزار و موضوع اصلي اين افات بوده اند. در واقع زنان به جهت تاثير گذاري عميق و گسترده اي كه مي توانند در سطوح مختلف جامعه داشته باشند، به عنوان بهترين راه جهت انتقال آفات فرهنگي انتخاب مي شوند و از ويژگيهاي جسمي، عاطفي و نقش اجتماعي زنان براي تهاجم به فرهنگ سوء استفاده مي شود.

دراين زمانه حساس، اين بر عهده زنان ايراني است كه به وظيفه حياتي خود در مقابل اين آفات آگاهي يافته و با پيروي از رهنمودهاي بزرگان دين، به آن عمل كنند.

حجاب ، تدبير آفرينش

اسلام كه زن را گوهر گران بهاي هستي مي داند، حجاب را همچون صدف، بهترين وسيله براي حفظ و ثبات شخصيت او معرفي كرده است. اسلام مقام زن را در جامعه بالا برده و براي ترقي و سعادت او، خدمات شايان قابل توجهي انجام داده است. حجاب و حيا كه از ويژگي هاي فطري زن است، تدبير نيكوي آفرينش براي حفظ مقام و موقعيت زن در برابر مرد است. زنان مسلمان در پرتو پوشش و حجاب اسلامي، نقش سازنده خود را ايفا نموده و ثابت كردند كه زن مسلمان، كالاي تبليغاتي نيست.

مقام زن در فرهنگ وحي

زن در فرهنگ اسلامي ما، مظهر قداست و پاكي و موجب خير و بركت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العاده اي برخوردار است. هويت زن، هويت جامعه است و در واقع ارزش گذاشتن به زن و كمالات وخدمات بي پايان او، ارزش نهادن به همه جامعه است. اين ارزش قائل شدن براي زن، فقط در دين مبين اسلام نيست و به طور كلي در فرهنگ وحي از زن به عظمت ياد شده است. براي نمونه مي توان به داستان حضرت مريم اشاره كرد. مريم مقدس، تجلي گاه يكي از بزرگ ترين اعجازهاي آسماني معرفي مي شود و وجود عيسي (ع) يكي از تجليات كمال روحاني اين زن به شمار مي رود. مريم، با تقوا و درايت بود و لحظه اي از توجه به پروردگارش باز نمي ماند و بر اثر همين فضائل آغوشش مهد پرورش عيساي مسيح گرديد.

الگوي زنان امت اسلامي

امت اسلامي، همواره زناني تربيت كرده كه شايسته است الگوي ديگران باشند. زن مسلمان معاصر از اين الگوها كم ندارد؛ چراكه زناني از بستر تاريخ برخاسته اند كه بشريت به وجود آنان افتخار مي كند و امت اسلامي از داشتن آنان به خود مي بالد. ولي همه اينها به يك الگوي مطلق منتهي مي شوند كه كسي جز دخت والا گهر پيامبر (س) و مادر حسنين و زينب قهرمان و ام كلثوم نام آور نيست.او كسي است كه يازده امام معصوم كه الگوهاي كامل همه انسانها هستند از نسل پاك اويند و جز او، كسي شايسته چنين مقامي نيست.

آري اگر زهرا نبود، راه بي نشان بود و زنان خداجوي، سرگردان و گمراه مي ماندند.

الگو در قرآن

قرآن كريم، پيامبر اسلام را الگو وانسان كاملي معرفي مي كند و در اين جهت ميان زن و مرد فرقي نيست؛ ولي خلق و خوي ويژه زنانه و احساسات لطيف و عواطف رقيق زن و مسوليت هايي كه در نظام آفرينش بر دوش او نهاده شده ، ايجاب مي كند كه زنان نيز، الگويي كامل و اسوه اي بي بديل از جنس خود داشته باشند تا بتوانند آن چه را از زن انتظار مي رود و قرآن و سنت نيز آنها را تاييد مي كند، در سيره اخلاقي، اجتماعي و خانوادگي او تبلور يافته بنگرند و به او تاسي جويند. بي ترديد، زهراي مرضيه (س) ، نسخه وجودي پيامبر اكرم (ص) است ولي در اين نسخه وجودي، مسائل بيشتري براي زنان تبلور يافته كه در عرصه خانواده و قلمرو اجتماعي مفيدتر و آموزنده تر است.

حيا و عفت ، اساس حفظ عزت و شخصيت

زن جامعه اسلامي، با آگاهي از شخصيت والاي خويش و با علم به مسائل ضروري زندگي در بعد معنوي و مادي، و با شناخت دنيا و فرهنگ خود، بايد به پاسداري از اصيل ترين فضيلت، يعني حيا و عفت بپردازد و در پرتو آن، سعادت دنيا و آخرتش را تامين كند. هيچ عامل معنوي چون حفظ حيا وعفت در سعادت زن موثر نيست. ظهور فعلي اين ويژگي ها در زنان، اساس حفظ عزت و شخصيت انساني است. امير مومنان علي (ع) درباره اين دو صفت انساني فرموده اند: «حيا، كليد هر خوبي و عفت، منشا هر خيري است

تاریخ

 

 

زن در جاهليت پيش از اسلام، در بدترين دوران عمر خود به سر مي برد. در سرزميني كه براي زنان حقوق طبيعي و شئون انساني قائل نبودند، نور اسلام درخشيدن گرفت و زن را از افكار جاهلي خلاصي بخشيد و او را به عروج ملكوتي و افق هاي روشن نايل گردانيد. آري، زن حقيقتي است كه در طول تاريخ فراز و نشيب هاي فراواني را تحمل كرده و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است. آن گاه كه اسلام در آسمان تاريك جاهليت درخشيد، به زن عزت بخشيد. فرزند دختر را حسنه و بركت خواند و زنان را ريحانه معرفي كرد. زن غير از حقيقت انساني، چهره هاي مختلف ديگري را نيز در خود نهفته دارد كه بايد آن جلوه هاي مختلف كشف و آن صورت هاي گوناگون هويدا شود تا آن گونه كه هست، شناسايي و معرفي گردد.

تاريخچه‌ بحث‌ حجاب‌ در اسلام‌

طلوع‌ خورشيد اسلام‌ در تاريكي‌ كفر و جهل‌ جامعه‌ قريش‌، بسياري‌ از روابط اجتماعي‌ و رفتارهاي‌ غلط شخصي‌ واجتماعي‌ آن‌ زمان‌ را باطل‌ ساخت‌ و انسان‌ را به‌ سوي‌ قانونمندي‌ نوين‌ و تكامل‌ يافته‌اي‌ رهنمون‌ ساخت‌. باهجرت‌ پيامبر اسلام‌(ص‌) به‌ مدينه‌ و ايجاد دولت‌ اسلامي‌، سوره‌ها و آيات‌ مدني‌ كه‌ معمولا به‌ قانونمندي‌ شخصي‌و اجتماعي‌ مي‌پرداختند، در شهر مدينه‌ بر وجود مقدس‌ پيامبر(ص‌) نازل‌ شدند; از جمله‌ اين‌ سوره‌ها و آيات‌،آيه‌ 31 سوره‌ نوراست‌ كه‌ در جامعه‌ اسلامي‌ مدينه‌ نازل‌ شد و بدين‌ ترتيب‌ سوره‌ نور را مدني‌ مي‌نامند.
در عرب‌ جاهليت‌، زنان‌ پوششي‌ نداشتند و زيورآلات‌ گوش‌، دست‌ و پايشان‌ را آشكار مي‌ساختند و از برخوردخلخالهاي‌ پاهايشان‌ در رفتار و آمدها صداي‌ موزوني‌ به‌ گوش‌ مي‌رسيد و آرايش‌ مو و صورت‌، بدون‌ پوشش‌سروگردن‌ به‌ همراه‌ زيورآلات‌ جلوه‌گري‌ جاهلانه‌اي‌ براي‌ مردان‌ داشت‌ تا ثابت‌ كنند كه‌ چنين‌ زيبايي‌ و زيوري‌دارند. آن‌گاه‌ خداوند خطاب‌ به‌ پيامبر فرمود:
اي‌ پيامبر به‌ زنان‌ مومن‌ بگو از نگاههاي‌ حرام‌ چشم‌ بپوشند و از ناموس‌ خود محافظت‌ كنند و زينت‌ و زيبايي‌خود را آشكار نسازند، مگر آنچه‌ كه‌ ظاهر است‌ و بايد روسري‌ها (مقنعه‌هايشان‌) را بر سروگردن‌ و سينه‌ قرار دهندو...
بعد از اين‌ آيه‌ سوره‌ مدني‌نور، زنان‌ مسلمان‌ جلوه‌ تازه‌اي‌ در سطح‌ شهر پيدا كردند، تا جايي‌ كه‌ ديگر زنان‌مسلمان‌ و پيرو پيامبر(ص‌) از زنان‌ كفار و حتي‌ زنان‌ مسيحي‌ و يهودي‌ حجاز تشخيص‌ داده‌ مي‌شدند; زيرا ظاهرزنان‌ مسلمان‌ در حدي‌ كه‌ قرآن‌ حكم‌ كرده‌ بود، پوشيده‌ شد و آنها ديگر خلخال‌ پاي‌ خود را به‌ صدادرنمي‌آوردند تا نامحرمان‌ از زيورآلات‌ پنهان‌ آنان‌ آگاه‌ شوند.

اين‌ آيه‌ ابتداي‌ تشريع‌ حكم‌ حجاب‌ و پوشش‌براي‌ زنان‌ مسلمان‌ در شهر مدينه‌ بود و براساس‌اين‌ حكم‌ الهي‌، زنان‌ مسلمان‌ با پوشش‌ متعارف‌شرعي‌ بيرون‌ مي‌آمدند و حتي‌ زنان‌ پيامبر(ص‌)در عصر آن‌ حضرت‌ سوار بر شتر مي‌شدند و درسفرها همراه‌ با حضرت‌ و گروهي‌ ديگر در عين‌رعايت‌ حجاب‌ آمد و شد داشتند.
همچنين‌ حضرت‌ زهرا(س‌) كه‌ براي‌دادخواهي‌ و بيان‌ حقانيت‌ در اوايل‌ حكومت‌ابوبكر از منزل‌ به‌ مسجد پدرشان‌ تشريف‌ بردند،مطابق‌ نقل‌ ابي‌منصور احمد طبرسي‌، صاحب‌كتاب‌ احتجاج و همچنين‌ نقل‌ ابن‌ابي‌الحديد ازعلماي‌ اهل‌ سنت‌ در جلد 16، حجاب‌ حضرت‌اين‌گونه‌ بوده‌ است‌ كه‌ خمار را بر سرشان‌پيچيده‌ بودند. خمار (با كسره‌ي‌ خ‌) به‌ معناي‌روسري‌ بلند(مقنعه‌) است‌ كه‌ جمع‌ آن‌ خمر باضمه‌ بر( خ‌ و م‌) است‌ و ناحيه‌ سروگردن‌ و سينه‌ رامي‌پوشاند و سپس‌ آن‌ حضرت‌ جلبابشان‌ را بر تن‌نمودند. جلباب‌ نيز لباسي‌ مانند عبا يا پيراهن‌ عربي‌بلند است‌، كه‌ همانند مانتوهاي‌ بلند، محيط بر بدن‌است‌ و جمع‌ آن‌ جلابيب‌ است‌.
آنگاه‌ حضرت‌ زهرا(س‌) با اين‌ پوشش‌ به‌همراه‌ جماعتي‌ از ياران‌، همفكران‌ و گروهي‌ اززنهاي‌ خويشاوند وارد مسجدالنبي‌(ص‌) شدند.

موضوع‌شناسي‌ حجاب‌

حجاب‌ از ماده‌ حجب‌ به‌ معناي‌ پوشش‌ است‌. البته‌ مسئله‌ حجاب‌ كه‌ مربوط به‌ پوشش‌ زن‌ مسلمان‌ است‌، از مسئله‌حرمت‌ نگاه‌ به‌ زن‌ مسلمان‌ كه‌ مربوط به‌ مرد است‌، بايد تفكيك‌ شود. ممكن‌ است‌ پوشش‌ در شرايطي‌ واجب‌نباشد، ولي‌ نگاه‌ كردن‌ حرام‌ باشد. بنابراين‌ موضوع‌ نظر و نگاه‌ به‌ زن‌ مسلمان‌ غير از موضوع‌ حجاب‌ است‌ كه‌مربوط به‌ زن‌ مسلمان‌ است‌; زيرا موضوع‌ نگاه‌ به‌ زن‌، مربوط به‌ مرد مسلمان‌ است‌ كه‌ در دو قلمرو با قصد لذت‌جنسي‌ و بدون‌ قصد لذت‌بردن‌ در مواقع‌ مختلف‌ مورد بررسي‌ فقهي‌ قرار مي‌گيرد. بنابراين‌ موضوع‌ حجاب‌ زن‌در جامعه‌، ربطي‌ به‌ نگاه‌ مردان‌ به‌ زنان‌ در جامعه‌ ندارد; بلكه‌ موضوع‌ حجاب‌ به‌ لحاظ محدوديت‌ زنان‌ مسلمان‌ يااحترام‌ به‌ آنان‌ مستقلا بحث‌ مي‌شود.

 


حجاب

يكي‌ از مسائل‌ مهم‌ زنان‌ مسلمان‌ به‌ لحاظ حضور آنان‌ در جامعه‌ و اشتغال‌، موضوع‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ است‌.حجاب‌ از ضروريات‌ فقه‌ اسلام‌ مي‌باشد. هيچ‌ فقيه‌ شعيه‌ يا سني‌ نه‌ تنها مخالفتي‌ با حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ نداشته‌ است‌،بلكه‌ فقها به‌ حكم‌ قرآن‌، وجوب‌ حكم‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ را يكي‌ از ضروريات‌ دين‌ اسلام‌ مي‌دانند، گرچه‌ از مسئله‌حجاب‌ در شرع‌ اسلام‌ تعاريف‌ مختلفي‌ از علماي‌ شيعه‌ و سني‌ در كتابهاي‌ فقهي‌ و تفسيري‌ مطرح‌ شده‌ است‌، اماحجاب‌ به‌ هر مفهوم‌ و معنايي‌ كه‌ باشد، تعارضي‌ با مفهوم‌ و معناي‌ حضور زن‌ در جامعه‌ ندارد، اگر چه‌ بعضي‌ ازمصاديق‌ حجاب‌، بنا به‌ تفاسير علماي‌ مذاهب‌ اسلامي‌، ممكن‌ است‌ در عمل‌ موجب‌ سختيهاي‌ فراواني‌ براي‌حضور زن‌ مسلمان‌ در جامعه‌ باشد، ولي‌ اين‌ موضوع‌ به‌ برداشت‌ خاص‌ يا سليقه‌اي‌ بعضي‌ از علماي‌ مذاهب‌مختلف‌ اسلام‌ برمي‌گردد كه‌ با مباني‌ فقه‌ اماميه‌ و مستندات‌ تاريخي‌ زنان‌ پيامبر(ص‌) چندان‌ منطبق‌ نيست‌.
لازم‌ به‌ ذكر است‌ بحث‌ مفصل‌ حجاب‌ ضمن‌ مباحث‌ حقوق‌ زنان‌ كامل‌ نيست‌، بلكه‌ نيازمند سرفصلها و عناوين‌متعددي‌ است‌ كه‌ در حد يك‌ مقاله‌ يا كتاب‌ مستقل‌ قابل‌ بررسي‌ است‌، اما مسئله‌ حجاب‌ را به‌ لحاظ يك‌ مقوله‌فرهنگي‌ در قلمرو فقه‌، قانون‌ و سياست‌; همچنين‌ حضور زنان‌ مسلمان‌ در جامعه‌، مورد بررسي‌ قرار مي‌دهيم‌.

حضور فاطمه (س) در سبک و سیره اقتصادی و اجتماعی

در گرامیداشت فاطمه از سوی پیامبر ، آورده اند که آن حضرت هرگاه آهنگ سفر میکرد، آخرین نفر ریحانه اش بود که پیامبر از او خداحافظی میکرد و به هنگامه بازگشت از سفر ، پیش از هر کس به دیدار دخت سرافرازش می رفت .

در بازگشت از سفری ، به دیدار دخترش شتافت و پس از ورود به خانه اش پرده ای زیبا و جدید را دید که ریحانه اش با سلیقه بسیار دوخته و به اتاق خویش آویخته است . و هنگامی که دو نور دیده اش حسن و حسین آمدند ، آنان را بسان همیشه مرتب و آراسته دید و نگریست که مادرشان برای هرکدام دستبند نقره ای خریده است.

پیامبر پس از دیداری کوتاه از خانه فاطمه بی آنکه درموردآن تغییر و تحول چیزی بگوید ، بازگشت . اما دخت هوشمند پیامبر در پرتو حساسیت روح و درک سریع از همان نگاه حکیمانه پدر ، نیت او را دریافت.

بی درنگ فرزندانش را فراخواند و با قانع ساختن آنان دستبندشان را گرفت و پرده را نیز پایین کشید و آنها را در بسته ای به سوی پدر فرستاد و تقاضا کرد تا در راه خدا هزینه بینوایان و محرومان سازد. پیامبر با دریافت پیام ریحانه اش ، بر او درود فرستاد و سه بار فرمود: « پدرش به قربانش که چنین کرد!» و آنگاه فرمود:«خاندان محمد را با زر و زیور فناپذیر آن چه کار؟چرا که آنان برای سرایی جاودانه آفریده شده اند و دنیا و جلوه های آن برای آنان و به خاطر آنان پدید آمده است تا وسیله ای باشدبرای اوج گرفتن به سوی هدف

جایگاه اجتماعی حضرت فاطمه (س)

 انسانها در گزینش راه رشد وکمال و چگونگی پیمایش آن و رسیدن به هدف به گروههای چندگانه ای قابل تقسیم شده اند:

1- گروهی در زندگی به گونه ای در ژرفای باتلاق مستی و غرور و غفلت و پستی و زرپرستی و جاه طلبی و پایمال ساختن حقوق و حدود حرمت دیگران غرق میشوند که نه پندو اندرزی انسان ساز و خیرخواهانه در آنها اثر میگذارد و نه رسالت و دعوتی دگرگون ساز و آسمانی و انسانی .

2- گروهی دیگر کسانی هستند که دعوتهای آسمانی و پند واندرزهای حکیمانه برایشان کارساز است ، اما در پیمایش راه کمال و خودسازی باید بسیار بکوشند و به طبیب روح و جان و ارشاد و هدایت او بسیار نیاز دارند . باید اصل تدریج و ترتیب در آموزش و خودسازی ، در مورد آنان رعایت گردد و تحت مراقبت باشند ؛ چرا که به مجرد دورافتادن از مربی و برنامه تربیتی ، در خطر انحراف و سقوط قرار میگیرند.

3- برخی به دلیل تیزهوشی و آمادگی های روحی و سلامت روانی ، هنگامیکه در مسیر رشد و بستر کمال راه افتند، نیازشان به پند و اندرز طبیبانه و رهنمود وهشدارهای پیاپی و پیامبرانه کمتر است؛ چراکه با دریافت برنامه وشناخت ، گزینش سرمشق و الگوی شایسته ، در پرتو لطافت روح و سرعت درک و دریافت ، راه را میجویند و بسوی هدف گام می سپارند، اما به هر حال بازهم نیاز به یادآوری و هشدار و نوید و انذار دارند تا دستخوش غفلت نگردند .

4- اما در میان انسانها ، گاه چهره های برجسته و نمونه های والا و بی نظیری پدیدار میگردند که از هوشمندی ، درایت ، علوّ روح ، سرعت درک ، سلامت روان و قدرت شگرفی در گزینش و پیمایش راه کمال و جمال برخوردارند و راه طولانی را با سرعت و دقت و ظرافت وصف ناپذیری پشت سر میگذارند و به پرفرازترین قله شکوه و معنویت و قداست پر می کشند.اینان از چنان حساسیت روح و سرعت دریافت و جان روشن و وجدان و فطرت شکوفا و درایت و هوشمندی شگفتی بهره ورند که با یک درس ، یک نمونه ، یک سرمشق ، یک اثر ، یک تبسم ف مخابره یک نشان ناخشنودی و حتی یک نگاه پیامبرانه ، راه والایی و سرافرازی و رستگاری را می جویند و به پرواز درمی آیند و تا اوج آسمان معنویت و کمال و تا آنجا که بجز خدا ندانند ونبینند، پرمیکشند.خود به دریای مواج و اقیانوس بی کرانه تبدیل میشوند و تشنگان را سیراب می سازند. خود اختر تابناک، ماه پراسرار و خورشید جهان افروز میگردند و برای همگان راهنما،سمبل زیبایی و سرچشمه نور و روشنایی و سرمایه حیات و نشاط و طراوت میشوند . و ریحانه سرافراز پیامبر ، سالار این چهره های برجسته وجان این جانهای شیفته حق و عدالت ، و قرمان این قهرمانان بارگاه خداست .

او نه تنها در خردمندی و خردورزی و دانش و بینش و ژرفنگری و درست اندیشی نمونه روزگاران است ، که در حساسیت روح و سرعت درک و هوشمندی نیز یگانه عصرها ونسلها به شمار میرود. درست ازاین زاویه است که از سویی روح وجان و عمق همه علوم و دانشها وآیات و مقررات و مفاهیم ومعارفی را که درپرتو وحی و رسالت به پدرش میرسد ، همه را چون خود او فرامیگرد و از دگر سو در میدان عمل و انجام کارهای شایسته و بایسته و آراستگیهای انسانی و اخلاقی ، به گونه ای تیزهوش و ظریف و سریع و دقیق و لطیف است که نیازی به گفتار و یادآوری آموزگار آسمانی اش محمد ندارد تا حقایق را به او متذکر شود و موقعیت و جایگاه پرفراز حضرتش را به او خاطرنشان سازد ، بلکه خود هم جایگاه والا و پرشکوه خویش را به عنوان نورچشم پیامبر، میوه دل ، رگ حیات ، قلب نورانی ، جان روشن ، گل عطرآگین بوستان ، ریحانه زندگی ، دخت فرزانه ، مام گرانمایه ، رهرو پراخلاص ، یار فداکار، همسنگر وهمرزم شجاع آن حضرت ، و سرانجام هم به عنوان نمونه ، سرمشق و سمبل راه و رسم انسان پرور او میشناسد و هم حقایق را میگیرد و نیک درمی یابد که باید چگونه بیندیشد و چسان عمل کند و چگونه نورافشانی نماید و بسان خورشید ماندگار گردد.

ایثار و فداکاری فاطمه (س)

ریحانه پیامبر در این میدان ، در پرتو هوشمندی وصف ناپذیرش ، بدون دریافت دستور یا ارشاد و اشاره ای از سوی خداوپیامبرش ، جایگاه والای خویش وراه افتخارآفرین وستایش برانگیزش را یافت و نمونه روزگاران گردید.

برای نمونه :

یکی از دانش آموختگان و پرورش یافتگان مکتب و فرهنگ او ، اسماء، آورده است که: روزی در حضور بانوی بانوان ،فاطمه،بودم که پیامبر گرامی ازراه رسیدوپس از استقبال از سوی دخت ارجمندش در کنار او نشست. بانوی من بسان همیشه با وقار، مرتب، پرشکوه، عطرآگین و آراسته بود،بویژه که آنروزها امیرالمومنین از راه قناعت در هزینه و درآمد شخصی و زندگی ساده خویش، گردنبندی از طلا نیز به او هدیه کرده بود وآن حضرت نیز آنرا بر سینه داشت. پیامبر که باعنایت بسیار به حال و روز اقتصادی واجتماعی جامعه نوبنیاد اسلامی وتنگناها ومشکلات معیشتی مردم، تازه دوران سخت دفاع را پشت سر نهاده بود .میرفت تا دوران سازندگی وشکوفایی همه جانبه را آغاز کند، از دیدن گردنبند اهدایی علی بر گردن فاطمه شادمان شد، اما ضمن گفتاری جانبخش فرمود: « فاطمه جان!مباد سخنان مردم که با بیانی گرم وپرشور شما را بعنوان "دخترپیامبر" و یا خاندان او میستایند، آفت غرور را بسوی شما بیاورد وآنگاه با از یادبردن موقعیت والای معنوی وجایگاه رفیع خویش، فارغ از درد و رنج مردم، زرق و برق و پوشش خودکامگان در نظرتان پسندیده جلوه نماید

آری پیامبر همین یک اشاره و همین یک جمله را، آنهم به صورت کلی و عمومی بیان فرمود وهشدار داد وپس از ساعتی خداحافظی کرد و رفت. پس از رفتن پیامبر بود که دیدم فاطمه آن گردنبند زیبا را که بخاطر هدیه دهنده اش آنرا بسیا دوست می داشت از گردنش درآورد و پس از چندی آن را به بهترین شیوه و در بهترین راه انفاق کرد و برده ای را در راه خدا آزادساخت. وقتی پیامبر این خبررا شنید،شادمان گردید وپس از دعای بسیار در ریحانه اش فرمود:«پدرش فدایش باد که در اندیشه و عملکرد آنگونه است که خدا میخواهد و میپسندد

در رعایت آداب اجتماعی و سیاسی

 فاطمه (س) در رعایت قانون و آداب اجتماعی و سیاسی سرآمد بود.

محدثان و مفسران آورده اند که پس از این آیه شریفه

« لا تجعلوا دعا الرسول بینکم کدعا بعضکم بعضا » (سوره نور،آیه63)

« خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن برخی از خودتان به برخی دیگر، قرار مدهید

فرود آمد و خدای جهان آفرین هشدار داد که پیامبرش را با عنوان و ادب موردنظر خدا و هماهنگ با رسالت او صدا زنند، نه با اسم تنها؛ دخت گرانمایه پیامبر نیز که سمبل ادب و درایت و تبلور و تجسم معرفت و خرد بود وپیشتاز در عمل به قرآن، دیگر پیامبر را «پدر» صدا نزد، بلکه با عنوان رسالت، «یا رسول الله » صدا میزد که پیامبر فرمود: «دخترم! فاطمه جان ! شما چرا؟؟! » . خود آن حضرت فرمود: یکبار پدرم را سه مرتبه «یارسول الله» صدا زدم اما به من نگریست و تبسم کرد و چیزی نفرمود تا بگویم: پدر! پدرجان! وآنگاه رو به من فرمود: دخترم فاطمه جان ! این دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاکت نازل نشده است . تو از من هستی و من از تو. شما مرا همواره پدر صدا بزن که اینگونه ندای تو قلب مرا زنده و شاداب میسازد و خدای را خشنود .

ژرف اندیشی و آینده نگری حضرت فاطمه(س)

 بیشتر افراد و جوامع، فرزندان حال هستند و در زمان حال زندگی میکنند؛به آنچه هم اکنون دارند دل خوش اند، و به آینده نگری و دوراندیشی چندان شور و شوقی نشان نمیدهند .

کسانی هم که در زمان گذشته می اندیشندو در گذشته زندگی میکنند بسیارند .آنان همواره اسکلت متلاشی شده رخدادهای خوشایند یاناخوشایند گذشته و خاطره های شادی بخش و غمبار آنرا از گور تاریخ بیرون کشیده و به تشریح آن می پردازند وبدون عبرت آموختن از آنها و اندیشه در راز و رمز پیدایش آنها، فرصت و امکانات خویش را به نقش قبر گذشته ها می گذرانند و بر آن حوادث پوسیده یا اشک حسرت میریزند یا بیهوده می بالندو می نازند، و در این میان آنانی که به آینده، آنهم آینده دور بیندیشند بسیار اندک اند.

و بانوی بانوان از این شمار اندک و یا سالار و پیشوای چنین انسانهایی است. او از شخصیت والایی بهره ور بود که از ویژگی هایش دوراندیشی و آینده نگری را میتوان نام برد.

او پس از به انحراف کشاندن جامعه و روند تاریخ بوسیله بازیگران«ثقیفه»،از سر خیرخواهی و بشردوستی ونگرانی برای دین و دنیای جامعه هشدار داد و روشنگریها کرد و سخت کوشیها و مجاهدتهایی شهامتمندانه نمود، از جمله به زنان مهاجر و انصار ،آینده خطرناکی راکه ارتجاع و استبداد برای جامعه رقم میزد، اینگونه پیش بینی فرمود:

« اما به جان خودم سوگند باد که نطفه این تبهکاری و فساد بسته شد؛ اینک شمایان انتظار بکشید تا این بیماری مرگبارتباهی و فساد و قانون شکنی و قانون ستیزی در کران تا کران جامعه و امّت ریشه بدواند و همه جا منتشر شود . هشدارتان باد که از این پس از پستان شتر خلافت و حکومت خون خواهید دوشید و زهری مرگبار، که خورنده آن را نابود میکند. در اینجاست که باطل گرایان زیان خواهند کرد و نسلهای آینده درخواهند یافت که ثمره کار زشت و فرجام عملکرد مسلمانان صدر اسلام پس از رحلت پیامبرشان چه بوده ، وآنگاه قلبهای شما با فتنه ها الفت خواهد گرفت و آرام خواهد شد.

هان ای مادران نسلهای فردا ! با انحراف عظیمی که در برابر دیدگان شما واقع شد، اینک شما را به شمشیرهای برهنه و برنده بشارت میدهم و به میانداری و یورش تجاوزکاران ستم پیشه، و به هرج و مرج و بهم ریختگی اوضاع و احوال جامعه ، و به خودکامگی و دیکتاتوری و استبداد سیاه از سوی ستمکاران. به روزگاری که حقوق اقتصادی و اجتماعی شما را سخت اندک خواهند ساخت و حق طلبان ،آگاهان و آزادیخواهان شما را بوسیله شمشیرهای ستم درو خواهند کرد .

پس دریغ و حسرت بر شما باد !

کارتان به کجا خواهد انجامید ؟ و فرجام زندگیتان چگونه خواهد شد؟

در حالیکه حقایق و واقعیات بر شما پنهان و مخفی گشته و نمیدانید چه فاجعه سهمگینی را رقم زده اید؟

من از سر خیرخواهی حقایق را گفتم ، دوراندیشی و آینده نگریها کردم، از خطرها و آفتها شما را هشدار دادم، اما دریغ و درد که گوش شنوا نیست. آیا من میتوانم شما را در حالیکه نمیخواهید به کاری مجبور سازم ؟؟ »

بدین سان فاطمه حقایق را گفت و تارخ و گذشت زمان و رخدادهای غمبار آن ، درستی آینده نگری او را به اثبات رساند .

او فجایع بزرگی چون کشتار «مالک بن نویره» و یارانش بدست کودتاگران، قتل عامها و شکنجه های امویان به نام دین، پستیها و رذالتها و دین فروشیهای عباسیان به نام خدا ومذهب، تحمیل مذهب سالاری مخوف و هراس انگیز به مردم تشنه عدالت و آزادی، بت سازیها و بت تراشیها از زورمداران و خودکامگان ، حادثه جانسوز کربلا، ماجرای حره وقتل عام مدینه ، شقاوتهای تکان دهنده در گوشه و کنار دنیای اسلام ، تکه تکه شدن قدرت و شوکت مسلمانان ، پایمال شدن حقوق و آزادی های اساسی و انسانی مردم بوسیله انحصارگران ، و در نتیجه ، انحطاط و عقب ماندگی امت پدرش را در روند تاریخ ، همه و همه را میدید و از سر خیرخواهی هشدار میداد.

ایکاش سخنان او جدی گرفته میشد و به آینده نگریهای او بها میدادند تا روزگاری جز آنچه امروز مسلمانان دارند ، داشتند و سرنوشت بشریت نیز امروز سرنوشت دیگری بود . اما دریغ و درد که جاه طلبیها ، مقام پرستیها، خودکامگیها و خورستیها آفت جان و هستی و آینده توده هاست و این بیماری مرگبار در تاریخ اسلام ، نخست از ثقیفه برخاست و سرطان وار پیکر جامعه اسلام را در بر گرفت.

زن در تاریخ

طول تاريخ خصوصاً در دهه هاي اخير به زن ظلم كرده و هميشه اين مرد است كه ظلم مي كند و ظلمش همه جانبه است. حال با توجه به همه اين تبليغات كه ريشه هايش غرب است يعني مجدداً تأكيد مي كنم زن در موضع خاص خودش قرار گيرد و مرد هم همچنين. ما مي بينيم كه ثمره اين اعتدال در شرايطي كه به صورت بنيانها و پايه ها در دو نمود حداگانه بر حسب تكليف قرار گيرند نه تنها مزاحمتي با هم نخواهند داشت، بلكه بر اساس سنتهاي الهي دو عالم به رشد يكديگر كمك نيز خواهند كرد. به همين دليل يكي از انحرافات جديدي كه ممكن است در بحثها به وجود‌ آيد اين است كه حالا بياييم و تقابل بين خانواده را مطرح كنيم. در صورتي كه اگر همه چيز را به شاخص محوري عدل برگردانيم و بتوانيم اين شاخص را به عنوان مبنا قرار دهيم، فكر مي كنم نه به خانواده لطمه اي وارد خواهد شد و نه به حركتهاي زنان. در اوايل شكل گيري انقلاب بحث حق طلاق، تساوي حقوق، سربازي رفتن مردان و زنان و ساير مباحث بي بنيان از اين قبيل مطرح بود كه امام راحل با قاطعيت ، مقابل آن ايستادند و مقدمه مخالفتها هم پايه انقلاب و قيام بعدي مردم عليه رژيم ستمشاهي شد. از اين تاريخ به بعد رژيم طاغوت لطمه زيادي از امام خورد. بعد از انقلاب هم بحثهايي چون حجاب، رنگ چادر، ارث، حضانت، ديه، رئيس جمهوري شدن زنان، وزارت و حتي ولايت و حكومت زنان مطرح مي شود. اين بحثها رد پاي خود را تا خارج از مرزهاي ما هم كشيده است. در سفر به بوسني، خبرنگار بوسنيايي نشريه ليليان در مصاحبه اي از يكي از بانوان ايراني پرسيدند كه تعداد نمايندگان زن در مجلس چقدر است، ايشان جواب داد: براي ما تعداد مهم نيست اصل تأثير است. براي مردم هم همينطور است و اگر زنان با تأثير وارد مجلس شوند ما آن وقت افتخار مي كنيم، اما اگر 50 نفر به عنوان سياهي لشكر وارد مجلس شوند هرگز افتخار نخواهيم كرد. مهم كيفيت و نوع برخورد اين زنان در مجلس است و تعداد زياد بودن تأثير گذاري اهميتي ندارد البته در مورد مردان هم همينطور است. ترديدي نيستكه پرداختن به الگوي زهرايي مشقت دارد و تصميم درست و جدي مي خواهد . درست، از اين باب كه ما حضرت ز هرا (س) را نبايد خلاصه كنيم به عنوان الگوي بر زنان بلكه ايشان راه وجود همه بشريت را تهذيب كرد. در طول سالهاي انقلاب و دفاع مقدس شاهد بوده ايم كه صحنه هاي جنگ وعمليات مختلف با رمز يازهرا! بركت و نور خودش را گرفته و مي گيرد كه اين نشان دهنده اقتداي جامعه اسلامي به ساحت وجودي حضرت زهرا (س) است. اما وجه جدي آن، اين استكه ببينيم آيا تكليفي كه براي الگوگيري از حضرت زهرا (س) در مورد زنان داشته ايم در اين تكليف موفق بوده ايم كه حالا مي خواهيم در مورد الگوي عمومي آن هم صحبت كنيم. آيا كار ما زنان با حضرت زهرا تمام شد كه گردهمايي زنان اعلام مي كنند كه حضرت زهرا (س) الگوي مردان نيز هست!. بنده معتقدم جامعه مردان ما به هر صورت در موردحضرت زهرا (س) رويكرد و الگوگيري بهتري داشته است ، چون برادران ما در پرتو اين نام وارد ميدان جهاد و مبارزه شده اند، اما زنان چه؟ زنان از كدام آب و رنگ زيبا و زيور و رفاه آسايش خود در راه آن حضرت گذشته اند؟ به راستي چقدر از دغدغه هاي ولايي حضرت زهرا (س) دغدغه امروزي عموم زنان ما و دست اندركاران امور زنان كشور است ...!!!

زنان غربي و بحران معنويت

آيا زنان غرب و شرق و كشورهاي سرمايه داري كه بنا به ادعاي خود به توسعه دست يافته اند مشكلات خانوادگي و اجتماعي ندارند؟ آيا خشونت و ظلم در جامعه آنان رخت بربسته است كه به عنوان مدينه اي فاضله سعي دارند خود را مطرح نمايند؟ يا آنكه ظلم و خشونت عليه زنان در اين كشورها به مراتب بيشتر از كشورهاي جهان سوم است. آيا چنين نيست كه برنامه ريزان جهاني، براي مخفي كردن خلاءهاي فرهنگي جوامع خود و پنهان نمودن غناي فرهنگي كشورهايي كه زنانش در انسيت معنوي بسر مي برند به چنين شيوه ها را به دامي عميقتر اندازند و آنان را به عنوان دست پرورده هاي خودآموز خود قرار دهند. چگونه ممكن است فرهنگي كه تفكر ماديش، بر اساس بقا و خرد كردن ضعيف به وسيله قوي شكل گرفته است، بطور حقيقي طرفدار و حامي مستضعفي به نام زن باشد؟ آيا رشد نهضتهاي زنانه همچون فمنيسم ، در اصل اعتراضي به ظلم و اجحاف به زن در كشورهاي غربي نيست؟ آيا زن توسعه يافته غرب! بيش از آنكه از عدم تساوي و تبعيض در كشورهايشان رنج ببرند از طرد اخلاق و وجدان و ارزشها كه مي توانست يكتا حامي مظلومان باشد رنج نمي برند؟ به نظر مي رسد تمامي شعارها و حركتهاي آنان نشان دهنده فقر عاطفي – رواني و معنوي حاكم بر غرب است ، كه آنان را براي جبران مافات به اين راه كشانده است. و بحران معنويت، مسئله اي جديدتر از بحرانهاي ديگر فكري و فرهنگي يا نهضتهاي فكري و يا فمينيسم است

بنابراين تحمل مدلهاي توسعه غرب و شرق بر كشورهاي ديگر، تنها باعث پيروي غلط از الگوي سقوط يافته زن غربي و تعميق نابرابري ميان زن و مرد از طريق طرد ارزشها، اخلاق و مفاهيم فرهنگي اين كشورها است. لذا تأكيد بر گسترش بي رويه فعاليت زنان در تمامي امور – در برنامه ريزي كمي كشور – بدون پي‌ريزي پايه هاي صحيح ذيل، ضربان جبران ناپذيري به شخصيت زن، استحكام خانواده و تزلزل بنيانهاي ساختاري جامعه وارد مي آورد: 1- تعميق و اصولي نمودن زمينه مشاركت. 2- توجه به رشد ارزشها به عنوان اصل در برنامه ريزي مشاركت اجتماعي. 3- ايجاد زمينه هاي فكري،‌معنوي، تخصصي در زنان، براي مشاركت اساسي تر در امور كشوري .

حكومت و مشاركت سیاسی - اجتماعي زنان

اسلام، زن را نيروي مازاد و طفيلي اجتماع محسوب نمي نمايد و براي آنكه نيمي از نيروي زن در اداره خانواده – كه قديميترين و مقدسترين نهاد بشري است – صرف مي شود، اين كمبود نيرو را در برنامه ريزي حكومتي به گونه اي لحاظ و جبران مي كند،‌تا خسراني به زن و ايفاي وظايف خانوادگي او وارد نشود. تمامي وظايفي را كه زن در خانواده بر عهده دارد به گونه اي با نيازها و زمينه هاي فطري – طبيعي او همخواني دارد و براي حفظ تعادل نظام حكومتي لازم است در برنامه ريزيهاي كلان ، به اين امور توجه كافي مبذول شود. چرا كه بي اعتبار كردن كار زن در درون خانواده يا بي توجهي به نقش مشاركت عظيمي كه او مي تواند در امور اجتماعي داشته باشد، ظلمي اساسي به او و ستمي ريشه اي به روند تعالي نظام محسوب مي شود. متأسفانه در برنامه ريزيهاي اجتماعي، آنگونه كه شايسته است، توجه دقيقي به تمامي ابعاد وظايف و تواناييهاي زنان نشده است و شايد به اين سبب است كه نقش اساسي او – هم به وسيله خودش هم به وسيله كل اجتماع – هنوز ناشناخته مانده است. فشار بين المللي با متشنج كردن افكار عمومي ، سعي در پنهان كردن و ناشناخته ماندن اين نقش دارد. تا بتواند هر زمان كه نياز ديد بهره برداريهاي لازم را بنمايد.

حجاب

 استكبار براي حذف و سست نمودن سيستم آموزشي، در جهت محو چهره باطني حجاب در زنان مسلمان، كار گسترده اي كرد تا جايي كه پس از ضعيف شدن بنيه آموزشي – معنوي زنان محجبه در دفاع از فرهنگ حجاب، حجاب را به عنوان عقب افتادگي فكري و ذهني زن مسلمان جلوه داد. براي تثبيت اين باور تبليغات گسترده اي تدارك ديد بايد دانست نطفه اين تفكر بر سستي جامعه اسلامي نهاده شده بود و استعمار فقط آموزشي صحيح و رشد فرهنگ حجاب تنها به حفظ ظاهري آن مطابق جلوه گيريهاي عرف كشاندند. قدرت فكري و بالندگي زن را در مقابل تهاجم فرهنگي كاهش و در حد عرف قرار دادند و براي بكارگيري نيروي بالقوه او و رشد تعقلش، تلاش نكردند. در حالي كه حجاب ملاك عقل عملي زن مسلمان و ملاك اثبات زمينه هاي رشد فرهنگي – فكري اوست و مسلماً جامعه بايد در آينده در قبال كوتاهيهاي خود نسبت به اين منبع غني فكري – فرهنگي ، پاسخگو باشد.

مراد از ((زن)) کیست ؟

منظور از زن ، صنفی از انسانهاست که در مقابل صنف دیگر ، یعنی مرد است ؛ نه زن در مقابل شوهر؛ زیرا عناوین دیگر هر یک حقوقی خاص و بحثی جدا دارند . مثلاً زن چندین عنوان فقهی و حقوقی دارد که هر یک از آنها سلسله ای از مسائل فقهی و حقوقی دارند؛ عناوینی چون دختر ، خواهر ، همسر ، مادر ، مادربزرگ ، عمّه ، خاله ، دخترعمو ، دخترعمه، دختردایی یا دختر خاله هریک در قسمت ارث و مانند آن مسائلی ویژه دارند . منظور ازمرد نیز صنف مقابل زن است ؛ زیرا مرد هم بعنوان مذکّر ، عناوین فراوانی چون پسر ، همسر ، برادر ، پدر، پدربزرگ ، عمو ، دایی ، پسرعمو ، پسرعمه ، پسردایی یا پسرخاله دارد . در ارزیابی تساوی حقوق زن و مرد از نظر مسائل ارزشی ، هیچ یک از این عناوین را نباید دخالت داد ؛ نه به شکل تأیید و نه به نحو نقض .

مبدأ آفرینش زن و مرد

آیا خلقت زن ومرد از دو گوهر مستقل و دو مبدأ قابلی جاگانه است تا هر یک دارای آثار خاص و لوازم مخصوص باشد - مانند دو گوهر که از دو کون منحاز ظهور میکنند و جنس هر یک غیر از جنس دیگری است – یا هر دو از یک گوهرند و هیچ امتیازی میان آنها از لحاظ گوهروجودی نیست ، مگر به اوصاف کسبی و اخلاق تحصیلی و . . . یا مرد بالاصله از گوهری خاص خلق شده است ؛ سپس زن از زواید مبدأ تابع مرد ، بطور متفرّع بر آن آفریده شده است یا به عکس ؛ یعنی زن بالاصله ازگوهری معیّن آفریده شده است و مرد ، فرآورده ای از زواید مبدأ تابع زن ، به طور طفیلی و فرع وی است ؟

قرآن درباره خلقت زن و مرد میفرماید :﴿ یا أیّهاالنّاس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها وبثّ منهاما رجالاً کثیراً و نساءً و اتّقوا اللّه الذی تسألون به و الأرحام إنّ اللّه کان علیکم رقیباً ﴾ ای مردم از پروردگارتان پروا دارید که شما را از نفس واحد آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند و از خدایی که به نام او از از همدیگر درخواست میکنید،پروا کنید و خویشاوندان را فراموش نکنید که خدا همواره بر شما نگهبان است .(سوره نساء- آیه 1)

مفاد آیه مزبور چنین است : 1.همه اصناف انسانها،خواه زن یا مرد(زیرا کلمه ناس شامل همگان میشود) از یک ذات و گوهر خلق شده اند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد ، یک چیز است 2. اولین زن که همسر نخستین مرد است ، او هم از همان ذات وگوهر عینی آفریده شده است؛ نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی او .خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است .

تمام زنها از لحاظ حقیقت از سنخ گوهر مردان اند ؛ البته وجود نورانی نبّی اکرم (ص) با دیگران تفاوت فراوانی دارد ، ولی این تفاوتها سبب نمیشود که وجود مبارک پیامبر(ص) نوعی جدای از نوع متعارف انسان باشد. وجود نورانی حضرت فاطمه (س) نیز امتیازهای فراوانی دارد ، که در غیر انبیاء و ائمه(ع) یافت نمیشود و این تمایزهای معنوی ، مانع وحدت نوعی آن حضرت با زنان و مردان دیگر نیست .

منشأ گرایش مرد به زن و آرمیدن مرد کنار انس به زن ، مودت و رحمتی است که خداوند بین آنها قرار داده است و این مودت الهی و رحمت خدایی ، گرایش غریزی نر و ماده نیست ؛ زیرا قرآن کریم گرایش شهوی حیوانها را آیه الهی ننامیده و بر آن اصراری نورزیده است .

در روايتي از امام صادق (ع) پس از طرح و اثبات محاسني خلقت زن و مرد و يكساني هويت و حقيقت وجودي زن و مرد ، به رسالت زن و ضرورت گسترش آگاهي او از تعاليم ديني مي پردازد و اين امر را تعهد تاريخي انسان و مهر تمامي زنان قرار مي دهد تا مرد بداند كه زن امانت الهي است و شيوه امانتداري را بايد به همراه ضمانت آموزش تعاليم ديني پاس دارد. پس آدم (ع) گفت: اي پروردگارم حوا را از تو خواستگاري مي كنم پس رضايتت به اين امر چگونه است؟ خداي عزوجل فرمود: رضايت من اين است كه تو تعاليم ديني را به او بياموزي. پس گفت: خداوندا اين امر از جانب تو بر من است اگر مي خواهي وظيفه من باشد اگر مي خواهي از جانب تو اين امر بر عهده و گردن من باشد پس خداي عزوجل فرمود: اين امر بر تو است و او را به تزويج تو در آورده ام. متأسفانه از نظام آموزش ديني براي اين مهم برنامه ريزي نشده است و براي دستيابي به تفّقه زنان براي پاسخگويي به نيازهاي آنان بسيار فاصله دارد. مراكز ديني نيز عموماً به تبليغات و گسترش آگاهي عمومي در سطح عامه مي پردازد. از تشويق و ترغيب و ايجاد انگيزه به همراه تدارك نظام آموزشي بالنده حداقل در جهت اجتهاد در مسائل زنان كوتاهي مي كنند. در صورتي كه سهم مهمي از فرهنگ ديني بر دوش زنان قرار دارد و زنان تا به امروز از ايفاي آن سربلند بيرون آمده اند. اما بايد گفت: هل جزاء الاحسان الا الاحسان آيا پاداش در برابر احسان جز احسان است؟!!!!!

گالری عکس حضور....

                        

                       

  

                       

                       

 

 

             

 

 

                    

 

                              

 

 

                       

 

 

                          

 

 

                       

 

                       

نهضت اسلامی زن سفید بود !!!!!

اسلام بزرگترين خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داد. خدمت اسلام به زن تنها در ناحيه سلب اختيار داري مطلق پدران نبود. بطور كل به او حريت داد، شخصيت داد، استقلال فكر و نظر داد. حقوق طبيعي او را به رسميت شناخت. اما گامي كه اسلام در طريق حقوق زن برداشت با آنچه در مغرب زمين مي گذرد و ديگران از آنها تقليد مي كنند دو تفاوت اساسي دارد. اول به ناحيه روانشناسي زن و مرد: اسلام در اين زمينه اعجاز كرده است. تفاوت دوم در اين است كه اسلام در عين آنكه زنان را به حقوق انسانيشان آشنا كرد و به آن شخصيت و حريت و استقلال داد هرگز آنها را به تمرد و عصيان و طغيان و بدبيني نسبت به جنس مرد وادار نكرد. نهضت اسلامي زن، سفيد بود، نه سياه و نه قرمز و نه كبود و نه بنفش. احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از ميان نبرد و اساس خانواده را متزلزل نكرد. ولي هميشه از آن سوي اقيانوسها ناله ها به آسمان بلند مي شود كه اي واي كانون مقدس خانواده متلاشي شد، اطمينان پدري از ميان رفت، با اينهمه فساد چه كنيم؟ با اين همه بچه كشي و سقط جنين چه كنيم؟ با چهل درصد نوزاد زنا چه كنيم؟ نوزاداني كه پدران آنها معلوم نيست و مادران آنها چون آنها را در خانه پدري مهربان به دنيا نياورده اند علاقه اي به آنها ندارند و همينكه آنها را به يك مؤسسه اجتماعي تحويل مي دهند هيچ وقت به سراغ آنها نمي آيند. در كشور ما نيازمندي به نهضت زن هست. اما نهضت سفيد اسلامي نه نهضت سياه و تيره اروپايي.

نقش زن در فرهنگ اسلام ...

زن در فرهنگ غرب جايگاه ندارد. او عنصري است كه در حد ابزار از آن استفاده مي كنند و هر بار با هر جرياني كه ايجاد مي شود و سيري كه غرب در پيش مي گيرد، او را مدعي تازه براي طي مسير خودشان قرار مي دهند. و اما در مورد اسلام، اگر در پي پاسخ هستيم بايد ببينيم تربيت يافتگان اين مكتب از ميان زنان مسلمان در طول تاريخ چه جايگاهي داشته اند تا بتوانيم بگوييم كه زن در فرهنگ اسلام چه جايگاهي دارد. شما حتماً توجه داريد در هياهو و سرگرداني هاي غرب در مورد زن و عليه نظام اسلامي و ادعانامه هاي تبليغاتي آنها، در دامنه تأثير تا كنون مشهود بوده است. اول تأثير تبليغات غربيها بر جوامع غربي است كه در اين باره بايد گفت: نه تنها خطر افرين نيست بلكه در نهايت به نفع ما تمام مي شود همانطور كه تا كنون شده است. و تأثير ديگر از طريق عوارض آن در داخل نظام اسلامي است آن هم توسط كساني كه متأسفانه در اين مورد نيز مرغوب و انفعالي عمل مي كنند. البته اين امر در واقع يكي از ترفندهاي شيطاني در برخورد با عناصر ايماني وجود انسان است كه اين ترفند در غرب و جلوه هاي غربي به صورت مصداق جهاني و در جوامع اسلامي به صورت اجتماعي و فرهنگي شكل و نمود پيدا مي كند. غرب اين دو تأثير را پي گرفته و تا كنون به موفقيتهايي هم دست يافته و اين در حالي است كه ما براي هر دو اين روشها و تنشها پاسخ و راه حل اجتماعي و جهاني در اختيار داريم. يكي از عيني ترين اين پاسخها و يكي از محوري ترين بنيانها و پايه هاي انقلاب يعني قم مقدسه توجه دارد. در مورد حضرت صديقه طاهره فاطمه الزهرا (س) جايگاه و شأني كه ايشان دارند نزد همه مردم جهان از شيعه و عامه ساير اديان و مكاتب الهي و توحيدي شناخته شده است. حتي در انجيل يوحنا اشارتي به حضرت زهرا (س) شده و ما هنوز در اين موارد آن كار فرهنگي بزرگ را انجام نداده ايم. و اين نمايانگر آن است كه زنان غرب نسبت به جايگاه زن در نظام غربي معترض هستند و يا جايگاهي براي آن نمي بينند. نقطه اتكا و توكل ما هم آن است كه ما يك اعتقادي داريم بر مبناي اين ضرب المثل كه ماه پشت ابر پنهان نمي ماند و معتقديم به محض اينكه يك مواجهه كوچك با انوار خورشيدي اسلام در غرب ايجاد شود اهالي مغرب زمين مي بينند كه تمام اين تبليغات پوچ بوده و اين خود به يك اهرم بزرگ فشار عليه غرب در دست مسلمانان تبديل مي شود.