نقش زنان در تغيير الگوي مصرف


امروزه ديگر بر همگان آشكار شده است كه محيط زيست در همه جا مورد بهره‌برداي بيش از اندازه قرار مي‌گيرد و تخريب و آلوده مي‌شود كه حاصل اين روند، از بين رفتن لايه ازن و تهديد سلامت همه موجودات زنده دنياست. از آثار زيان‌آور پرتو خورشيد آگاهي دارند و متوجه تغيير آب و هوا، گرم شدن زمين و شيوع بيمار‌ي‌ها هستند كه در بهار، برف زمستاني مي‌بارد و در زمستان، شاهد گرماي تابستانيم و اينها همه نتايج رفتار انساني است.

بدون امنيت زيست محيطي جهاني، امنيت ملي وجود نخواهد داشت؛ براي بقا در طبيعت، بايد از قوانين آن پيروي كرد و براي هماهنگي با طبيعت، بايد در شيوه‌هاي زندگي تغييراتي پديد آورد، بايد ارزش‌هاي طبيعت را درك كرد و به آن احترام گذاشت. در واقع تغيير الگوي مصرف و روي آوردن به درست مصرف كردن كالاها، انرژي و منابع، بنيادي‌ترين رويكرد براي مقابله با موج مصرف، تخريب محيط‌زيست و آلودگي به‌ شمار مي‌آيد. امسال که توسط رهبر فرزانه انقلاب، سال پيگيري نوآوري و شکوفايي و اصلاح الگوي مصرف نام نهاده شد، نقش زنان ايراني در فرهنگ ما با توجه به شرايط ‌زير، بسيار قابل تأمل و اثربخش است:

اگر آگاهي ما انسان‌هايي كه بي‌دريغ مصرف مي‌كنيم و بي‌رويه مواد زايد و آلوده توليد مي‌كنيم، در اندازه‌اي باشد كه هر بار از خود بپرسيم مصرف اين مواد و انرژي تا چه اندازه ضروري است و هر مقدار مواد زايد كه توليد مي‌كنيم، يا هر مقدار انرژي كه مصرف مي‌كنيم، چه اثري بر محيط‌زيست مي‌گذارد و چه هزينه‌اي را براي رفع آلودگي ناشي از آن بر ما تحميل مي‌كند و همچنين اگر الگوي مصرف را درست بشناسيم و اين الگو را در زندگي خود تعميم دهيم، شايد بسياري از مسائل ناشي از ورود آلاينده‌ها به محيط‌زيست حل شود، زيرا فزوني مصرف به معناي فزوني ضايعات و آلودگي محيط‌زيست است. اگر تصميم داريم در اين زمينه، نقش آلوده كننده كمتري داشته باشيم، بايد الگوي مصرف درستي براي خانواده ايراني تهيه كنيم كه در اينجا، زن به عنوان همسر، مادر، مدير برنامه‌ريز خانواده و كسي كه نقش اصلي در تنظيم خريد و چگونگي مصرف را به عهده دارد و همچنين به عنوان مربي، فرهنگ ساز نسل آينده و سرانجام به عنوان پيوند دهنده كودكان به خانه و جامعه، مي‌تواند نقش بسيار مهمي در تغيير الگوي مصرف و در نتيجه كاهش آلودگي داشته باشد.

راهكارهاي كاهش مصرف:


1
ـ ارتقاي سطح آگاهي زنان در زمينه مصرف درست:
در درجه نخست، ابزار زنان آگاهي و خودباوري آنهاست. آنان بايد به نقش آموزش دهنده خود درباره درست مصرف كردن و در نتيجه، كاهش ضايعات آگاه باشند و بچه‌ها را از كودكي در خانه گونه‌اي تربيت كنند كه افراد مصرف‌گرا نباشند و اين در صورتي ممكن است كه زن در زندگي روزمره، الگوي درستي از مصرف داشته باشد؛ براي مثال، دانستن ميزان کالري مورد نياز بدن در سنين گوناگون، كمك به خريد مواد به اندازه نياز مي‌شود. در موقع رفتن به فروشگاه، داشتن فهرست كالاهاي مورد نياز از خريد بي‌مورد جلوگيري مي‌کند. خريد در يك روز در هفته هم مي‌تواند هم از آلودگي هوا و هم از خريد زايد جلوگيري کند.

2
ـ كاهش استفاده از كالاهاي يك بار مصرف:
در سال 1990 در اتريش، خانواده‌هاي داوطلب با تغيير الگوي مصرف و كاهش استفاده از كالاهاي يك‌بار مصرف، موفق شدند زباله‌هاي توليدي خود را تا 19 درصد نسبت به خانواده‌هاي معمولي كه وارد مطالعه نشده بودند، كاهش دهند و اين كاهش پس از يك سال به 34 درصد رسيد.

3
ـ افزايش دوام اجناس توليدي:
اگر محصولات توليدي با دوام‌تر باشند و زنان در برنامه‌ريزي روزمره از محصولات بادوام‌تر استفاده كنند، مدت استفاده از آنها طولاني‌تر خواهد شد.


4
ـ كاهش ميزان سمي بودن زباله‌هاي خانگي:
خانم‌ها با جداسازي مواد زايد سمي خانگي در محل توليد، مي‌توانند از بسياري از آلودگي محيط‌زيست جلوگيري كنند.

5
ـ كاهش حجم زباله از راه بازيافت و استفاده دوباره:
امروزه در كشورهاي گوناگون جهان، بازيافت زباله بسيار معمول است و به علت اهميتي كه مواد اوليه در فعاليت‌هاي صنايع دارند و نيز محدوديت منابع و افزايش قيمت مواد اوليه مواد خام و سرانجام به دلايل ملاحظات زيست‌محيطي، 30 درصد اجزاي تركيبي زباله همچون كاغذ، مقوا، شيشه، پلاستيك، فلزات از راه بازيافت مورد استفاده دوباره قرار مي‌گيرند و بار ديگر به عنوان مواد اوليه به كارخانه‌ها تحويل مي‌شوند. 70 درصد مابقي اجزاي تركيبي زباله نيز توسط کرم خاکي با نام علمي آيزينيافوتيدا به كود آلي بيولوژي ورمي كمپوست تبديل و كودش به افزايش محصولات آن هم از نوع ارگانيك مي‌انجامد و خود كرم هم در توسعه صنايع داروسازي، صنايع غذايي، صنايع آرايشي و بهداشتي استفاده مي‌شود.

6
ـ استفاده از محصولات ارگانيك:
تغيير رفتار توليدکنندگان و مصرف‌کنندگان جهاني از سوي محصولات غير ارگانيک به سوي محصولات ارگانيک، منجر شد که در دهه‌هاي اخير، به ويژه از دهه 1980 ميلادي، حرکت به سمت کشاورزي ارگانيک مورد توجه قرار بگيرد و تحقيقات متخصصان کشاورزي متوجه آن شود، براي همين، كشاورزي ارگانيک در ساده ترين تعريف به عنوان «كشاورزي بدون افزودن مواد شيميايي مصنوعي و به طور خاص شيميايي» توسعه يابد.

زندان زنان و زنان زندانبان

مشاهده تصاوير تكان دهنده فيلم زندان زنان كه آكنده از آلام و درد و مـحروميت تاريخي و البته جغرافيايي زنان ايراني است، نيم نگاهي است بر سيماي واقعي زنان كشور. به بيان ديگر چهره واقعي و عريان اين قشر چندان نيازمند بررسي لايه هاي عميق تر روابط اجتماعي نيست و حتي چشـمان لَخت و بي سلاح هر مردو زني نيز در كشاكش زندگي اجتماعي مي تواند شاهد اين مدعا باشد:

نفرينتان نمي كنم كه بميريد نفرينتان نمي كنم كه تا ابد زنده بمانيد!

نفرينتان مي كنم كه زن باشيد و بفهميد!

                               

 

امروزه زنان جامعه ما در چهار زندان اسير هستند كه از سطوح كلان تا خرد ميتوان شناسايي كرد:

1 – در سطح جامعه: باوجوديكه بخـش كوچكي از زنان و دختران كل كشور كه عمدتاً در مناطق شهري نيز مستقرند، اساساً فرصت حضور و مشاركت در مناسبات و فعاليت هاي اجتماعي را در اختيار دارند ولي به دلايل مختلف اكثريت قريب به اتفاق آنان داراي امنيـت لازم نيستند. به گونه اي كه به جرأت مي توان گفت هيچ زن يا دختري را نمي توان يافت كه به تنهايي در سطح جامعه وارد شده و از زمان خروج تا بازگشـت به خانه با موارد متعددي از مزاحمت ها و تعدي مواجه نباشـد. اين مزاحمت ها با دوره پيش از انقلاب چند تفاوت جدي دارد. اول اينكه مردان و پسران جامعه (بويژه در شهرها) ديگر بين دختر مجرد و زن شوهردار تفاوتي قايل نمي شوند. دوم اينكه بين سنين خرد سال، بزرگسال و ميانسال هم هيچ تفاوتي قايل نمي شوند. سوم اينكه بين به اصطلاح نجيب و نا نجـيب هم تفاوتي نمي گذارند و امكان تعدي را با همه چك ميكنند. چهارم اينكه محيط رسمي و غير رسمـي را هم وقعي نمي گذارند بطوريكه خواه در اداره يا محل كار، خواه در مراكز تفريحي وخواه در معابر عمومي همواره كسي در كمين زنان نشسته است.

هيچ نگاهي به زنان و دختران جز نگاه تعدي و تصرف (داوطلبانه يا به اجبار) به چشم نميخورد و اساساً به دلايل متعدد، زنان پوشيده يا نسبتاً باز، همه و همه فقط با يك عينك ديده ميشوند و آن هم عينك سكسي يا جنسي است. به بيان ديگر نگاه مرد ايراني و مسلمان امروز نسبت به زن، نگاهي «عريان بين» است كه زن را چونان سوزني مي بيند كه فقط بايد نخ شود. دلايل اين عارضه پس از انقلاب را ميتوان در چندين دليل محوري جستجو كرد: تفكيك جنسيتي در ايران پس از انقلاب در روابط انساني و اجتماعي از سنين كودكي، نوجواني، جواني و بزرگسالي تا سالمندي و پيري ، از همان بدو شكل گيري شخصيت اجتماعي فرد ايراني نوعي آرزو و شهوت دستيابي به منطقه ممنوعه را در دل و انديشه زن و مرد ايراني نهادينه مي سازد و تمام هم و غم او نيز همين خواهد بود. بي سبب نيست كه كام ايراني آميزش است و هر مرد ازدواج نكرده‌اي حتي اگر بصورت پنهاني تجربه آميزش جنسي را داشته باشد، در صورت فوت به عنوان جوان «نا كام» از او ياد خواهد شد، غافل از اينكه چه مردان و زنان بسياري كه در طول عمر پر مشقت خود آرزوهاي بيشماري را با خود به گور ميبرند و ناكام قلمداد نمي شوند! صد البته اين فرهنگ نيز رنگ جنسـيتي دارد و هيچ دختر مجردي در صورت مرگ، ناكام شمرده نمي شود!

از سوي ديگر مرز ناهنجاري اخلاقي نيز بسيار آسيب پذير است. امروزه در فرهنگ رسمي يا حكومتي حتي گفتگوي دختر و پسر، نوعي هنجارشكني يا قبح زدايي تلقي ميشود و چه بسا بسته به سليقهء كسي از دستگاه امربه معروف و نهي از منكر، ميتواند محل سئوال و باز خواست نيز باشد. در واقع ميدان تجربه اجتماعي كودك و نوجوان بسيار محدود بوده و اجازه «تاتي تاتي» كردن در آن را هم به او نمي دهيم! و لذا ميل به اين توفيق اجتماعي سركوفته شده ،همواره بدنبال فرصتي براي پاسخگويي است.

همچنين گسستگي فرهنگ رسمي يا حكومتي با فرهنگ غير رسمي يا مردمي نيز با يك ريشه تاريخي كه همانند داستان ادب آموزي لقمان حكيم است، همراه با گشايش مرزهاي جغرافيايي و سياسي از طريق فناوري ماهواره و اينترنت منجر به شكل گيري، رشد و تعميق دو شخصيت اجتماعي آشكار و پنهان مي شـود. پارادوكس هاي ميان اين دو نيز با نفي هر آنچه توصيه و امرو نهي حكومتي است روبرو مي گردد. در هيچ دوره تاريخي چونان دوره پس از انقلاب چنين داعيه اخلاقيات و ترويج و حتي صدور ارزشها مطرح نبوده است و در عين حال در هيچ دوره اي اين چنين ارزشها و هنجارها ،هتك و شكسته نشده بود.

فقدان تجربه فردي و اجتماعي و عدم شناخت دو جنس از روحيات، انديشه ، احساسات، آمال، تمنيات، و خواسته و ناخواسته آنان از يكديگر از ابتداي ياد گيري زبان و خيز براي شكل گيري شخصيت اجتماعي، يك نتيجه ناگزير و حتمي و در عين حال آسيب زا بيشتر نخواهد داشت جز اينكه تنها حس غريب و قريب همان حس جنسي و سرشار از شهوت تصرف و آميزش، رشد يابد و اين آغاز جداسري بين دو جنس است!

2 - در سطح خانواده: در اين سطح از روابط اجتماعي كه فرا گيري بيشتري داشته و به تعبيري زندانيان بيشتري در خود جاي داده است، اساساً زنان قادر به هر كاري نيستند. مجموعه شرح وظايف تعيين شده توسط كارفرمايان نه چندان عاقل و منصف در نهاد خانواده كه اغلب خود را عقل كل نيز ميدانند و يك تنه تصميم گيري مي كنند، چنان است كه منجر به تقليل تمام جايگاه زنان به چند كاركرد محدود ميشود. اين كاركردها عليرغم داعيه ما مبني بر شأن و جايگاه شامخ زن در جامعه اسلامي، عبارتند از شوهر داري اعم از پاسخگويي به نيازهاي جنسي يكسويه مرد، تأمين بموقع خوراك و آسايش او، خانه داري مشتمل بر پخت وپز، شستشو، بچه داري و احياناً خريد محدود، فرزندزايي و اقدام براي انجام خواسته مرد براي افزايش لشكر خانوادگي و حفظ ميراث و اصل ونسب فاميلي وي. دايره تنگي كه بدون ميله هاي آشكار، زندان زنان است، چنان وضعيتي دارد كه اگر مجال قانوني ، حمايت و تأمين اجتماعي و از همه مهمتـر امنيت اجتماعي براي زنان فراهم باشد، در اولين فرصت بسياري از زنان داوطلبانه روي به طلاق ميآورند. پديده دختران فراري يا آماده فرار نيز برآيند چنين فرايندي است. البته نمود هاي ديگري از همين وضعيت ميتوان سراغ گرفت كه عبارتند از خودسوزي دختران، قتل‌هاي خانوادگي، خودكشي وروان پريشي دختران. ازدواج هاي اجباري خواه از طريق معامله پدردختر با پدر پسر،ازدواج در سنين كودكي (و بروز پديده «كودكان مادر!» و در نهايت پديده «دختر بچه هاي مطلقه»)، ازدواج هاي ناشي از نامزدي دختر و پسر عموها، ازدواج هاي موسوم به «خون بس» (تحويل و واگذاري دختري از سوي خانواده قاتل به خانواده فرد مقتول براي پايان بخشيدن به نزاع و خونريزي) و به اسيري بردن دختران، ازدواج هاي ناشي از فقر خانواده، و ازدواج هاي از سر ناگزيري دختراني كه در طول دوراني نوجواني تا جواني بيشترين امكان انتخاب شدن را دارند و چون فقط مي توانند از بين متقاضيان يا خواستگاران همسر آينده خود را انتخاب كنند و درصورت عدم انتخاب چه بسا تا آخر عمر تنها و مجرد بمانند، و.. از جمله دلايلي است كه زنان جامعه ما را به پذيرش ناخواسته اين زندان وادار مي‌سازد.

3 - در سطح خانه و آشپزخانه: در اين سطح كه اكثريت زنان و بسياري از دختران (كه مي بايست آشپزي را به عنوان مهمترين كاركرد و مزيت نسبي بياموزند ) بخش بزرگي از اوقات خود را سپري مي كنند، روزانه بين 4 تا 6 ساعت از شبـانه روز و در واقع بين 25 تا 45 درصد از اوقات بيداري زنان صرف تدارك، آماده سازي، پخت وپز، چيدمان سفره و شستشوي ظروف مي كنند. به بيان ديگر بخش قابل توجهي از عمر زنان در تنش و دغدغه چگونگي تدارك غذاها يي صرف مي شود كه بايد پاسخگوي ذايقه هاي مختلف اعضاي خانواده باشد. بي دليل نيست كه با توجه به اين زمان، مردان فرصت بيشتري براي پرورش انديشه و توسعه ميدان عمل يافته و با ايـجاد فاصله بيشتر، بـهانه اي براي سلطه راني بر آنان وزمينه اي براي عقب افتادگي زنان فراهم مي گردد.

4 - در سطح انديشه: مجموعه محبس هاي مذكور در واقع ريشه در جاي ديگري دارد. در كنار باز داشتگاه هاي سه گانه مذكور در ميدان زندگي عيني و عملي زندان و بازداشتگاه ديگري در ميدان حيات ذهني و انديشگي وجود دارد كه عليرغم معلول بودن آن، در جاي خود عامل تحكيم و تقويت زندانها نيز مي باشد. پذيرش نقش هاي اكتسابي و اجتماعي مبتني بر تقسيم كار نا عادلانه جنسـيتي، به عنوان نقش هاي انتسابي و فردي كه برگرفته از ناتواناييهاي جسماني و جنسي است، چنان گسترش و تعميقي در ميان زنان و دختران جامعه يافته است كه نه تنها در انديشه تغيير وضع موجود نيستند، بلكه حتي با عمل و گاه بيان خود در صدد تاييد آن نيز بر مي آيند! در چنين وضعيتي زنان ايران به عنوان قشر «در خود» ميراث خوار ستم پذيري نسل هاي گذشته بوده و اين ستمديدگي و ستم پذيري را به نسل هاي آتي نيز به ارمغان مي گذارند. و بدين ترتيب زنان ما تحت ستم ، كودكي مي كنند، تحت ستم ازدواج كرده و مادري و همسري ميكنند و تحت ستم نيز مي ميرند. اينان خود خواسته يك تصوير بيشتر از خود باقي نمي گذارند. چهره زني كه در يك دستش دست كودكي ايستاده بر زمين، در دست ديگر كودكي در آ غوش و در شكم برآمده خود كودكي ديگر. و اين تصوير غير انساني، نا عادلانه و اين حلقه شوم هرگز روي تغيير ورهايي را نخواهد ديد مگر توسط خودآگاهي خودِ زنان.

 از همين روست كه مي توان به جرأت گفت:

 زنان ما خود زندانبانان زنداني هستند كه در ايجاد و قوام آن نيز سهيم هستند  و نه تنها زنان، بلكه مردان نيز زنداني انديشه ها و اعتقاداتي هستند كه خود ساخته و پرداخته اند

زنان پر حرف تر از مردان نيستند

 

دانشمندان آمريكايي ثابت كرده اند كه زنان برخلاف تصور عمومي پر حرف تر از مردان نيستند.

گروهي از محققان در آمريكا، كه به طور پنهاني وارد اتاق گپ اينترنتي400 تن از دانشجويان دانشگاه آريزونا شده بودند، متوجه شده اند كه تعداد كلماتي كه پسران و دختران دانشجو براي محاوره اينترنتي استفاده كرده اند تفاوت چنداني با يكديگر نداشته است.

نتيجه اين گزارش، كه در مجله ساينس (Science) منتشر شده، با نتيجه مطالعه قبلي كه گفته بود زنان سه برابر مردان حرف مي زنند، تناقض دارد.

كارشناسان روابط انساني مي گويند درونگرا يا برونگرا بودن فرد يكي از عوامل اصلي در تعيين پرحرفي افراد - چه زن و چه مرد - است.

در تحقيق دانشگاه آريزونا، زنان دانشجو روزانه از 16 هزار 215 كلمه استفاده كرده اند و اين تعداد براي مردان دانشجو 15 هزار و 669 كلمه بوده است.

محققان مي گويند تفاوت تعداد كلمات قابل توجه نيست.

ماتياس مل، كه هدايت اين تحقيق را برعهده داشته، گفت: "500 كلمه تفاوت در برابر 45 هزار كلمه تفاوت ميان پر حرف ترين و كم حرف ترين افراد در اين مطالعه به راحتي قابل اغماض است."

پر حرف ترين مرد در اين تحقيق 47 هزار كلمه در روز استفاده كرده بود در حاليكه كم حرف ترين فرد در گفتگوي اينترنتي روزانه خود فقط 500 كلمه بيان كرده بود.

اين گروه از محققان آمريكايي اذعان دارند كه يافته هاي آنها احتمالا شامل حال همه مردان نمي شود چون در اين تحقيقات فقط از دانشجويان استفاده شده است.

پولا هال، روانشناس در زمينه روابط روج ها در بريتانيا، مي گويد نتيجه اين تحقيق با تجربه كاري او منطبق است.

دكتر هال گفت: "بر اساس زوج هايي كه به من مراجعه كرده اند متوجه شده ام كه عامل تعيين كننده در پرحرفي افراد درونگر يا برونگرا بودن آنهاست نه اين كه مرد هستند يا زن. منصفانه نيست كه بگوييم مردها حرف نمي زنند. آيا مردهايي كه به رستوران يا ميخانه مي روند ساكت در گوشه اي نشسته اند؟"

اين كارشناس روابط زوج ها، مي گويد "مشكل حرف زدن يا نزدن مردم نيست، مشكل درست گوش نكردن به يكديگر است. اگر زنها بيشتر گوش مي كردند شايد متوجه مي شدند كه مردها كم حرف و در برقراري ارتباط كلامي ضعيف نيستند؛ مردها هم اگر درست گوش مي كردند متوجه مي شدند كه زنان حرف هاي پرمايه زيادي مي زنند."

برای مادر !

مادر! مرا ببخش .

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر! حلال كن كه سرا پا نامت است

با چشم اشكبار، ز پيشم چو ميروي

سر تا بپاي من

غرق ملامت است.

***

 هر لحظه در برابر من اشك ريختي

از چشم پر ملال تو خواندم شكايتي

بيچاره من، كه به همه ي اشكهاي تو

هرگز نداشت راه گناهم نهايتي

***

تو گوهري كه در كف طفلي فتاده اي

من، ساده لوح كودك گوهر نديده ام

گاهي بسنگ جهل، گهر را شكسته ام

گاهي بدست خشم بخاكش كشيده ام

***

مادر! مرا ببخش.

صد بار از خطاي پسر اشك ريختي

اما لبت به شكوه ي من آشنا نبود

بودم در اين هراس كه نفرين كني ولي ــ

كار تو از براي پسر جز دعا نبود.

***

بعد از خدا ، خداي دل و جان من توئي

من،بنده اي كه بار گنه مي كشم به دوش

تو، آن فرشته اي كه زمهرت سرشته اند

چشم از گناهكاري فرزند خود بپوش.

***

اي بس شبان تيره كه در انتظار من ـــ

فانوس چشم خويش ــ به ره ، بر فروختي

بس شامهاي تلخ كه من سوختم زه تب ـــ
تو در كنار بستر من دست بر دعا ـــ

بر ديدگان مات پسر ديده دوختي

تا كاروان رنج مرا همرهي كني ـــ

با چشم خواب سوز ـــ

چون شمع دير پاي ـــ

هر شب، گريستيئ ـــ

تا صبح ، سو ختي.

***

شبهاي بس دراز نخفتي كه با پسر ـــ

خوابد به ناز بر اثر لاي لاي تو.

رفتي به آستانه مرگ از براي من

اي تن به مرگ داده، بميرم براي تو.

***

اين قامت خميده ي در هم شكسته ات ـــ

گوياي داستان ملال گذشته هاست

رخسار رنگ رفته و چشمان خسته ات ـــ

ويرانه اي ز كاخ جمال گذشته هاست.

***

در چهره تو مهرو صفا موج مي زند

اي شهره در وفا و صفا! مي پرستمت

در هم شكسته چهره تو، معبد خداست

اي بارگاه قدس خدا! مي پرستمت.

***

مادر!من از كشاكش اين عمر رنج زاي ـــ

بيمار خسته جان به پناه تو آمده ام

دور از تو هر چه هست، سياهيست ، نور نيست

من در پناه روي چو ماه تو آمده ام

مادر ! مرا ببخش

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر ،حلال كن كه سرا پا ندامت است

با چشم اشكبار ز پيشم چو مي روي ـــ

سر تا به پاي من ـــ

غرق ملامت است.

 مهدی سهیلی

حضور زنان در عرصه مدیریت

تاريخ جهان شاهد نقش بسيار عظيم و غيرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهاي جهان مطرح مي‌باشد، نقش زنان در اين فرآيند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاري جلسات، سمينارها و كنگره‌هاي متعدد در خصوص جايگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكايت از اين موضوع حياتي دارد.

با كمي دقت مي‌توان دريافت كه برگزاري اين گونه برنامه‌ها نشان از موضوع نه چندان خوشايند ديگري نيز دارد و آن اين است كه تاكنون يا حداقل در سده‌هاي اخير نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت جهان در حال توسعه ناديده گرفته شده كه اين امر نشان از وجود تبعيضات و نابرابريهاي جنسيتي در زمينه‌هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره دارد. جامعه انساني از عدم حضور واقعي زنان در عرصه‌هاي مختلف لطمات جبران ناپذيري ديده و بدين خاطر در دو دهه اخير درصدد جبران اين نقيصه بر آمده است.

براي رسيدن به تعادل، برابري و رفع تبعيضات و در نتيجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نياز به آن است كه زنان بتوانند در فرآيند تصميم‌گيري در سطوح مختلف جامعه شركت نمايند. خوشبختانه در بسياري از كشورها اين تلاش‌ها، موفقيت‌هاي چشمگيري را در پي داشته است. از آن جمله مي‌توان به كشورهايي همچون نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بيش از ۴۰ درصد مناصب تصميم‌گيري در اختيار زنان است. متأسفانه در بسياري از كشورهاي جهان سوم اين مسأله چندان شايان توجه نيست و تنها تعداد محدودي از زنان در پست‌هاي مديريتي و مهم تصميم‌گيري كشور قرار دارند. در ايران عليرغم آن كه قانون اساسي كشور راه را براي تصدي اكثر مناصب تصميم‌گيري براي زنان باز گذاشته با اين وجود تنها   ۸/۲ درصد مشاغل مديريتي در كشور به زنان اختصاص يافته است.

ممكن است براي خواننده اين سؤال پيش آيد كه به راستي چه ضرورتي به مديريت زنان در بخش‌هاي گوناگون جامعه وجود دارد؟

در پاسخ به اين سؤال بايستي اذعان داشت كه امروزه توانمندسازي زنان و مشاركت كامل آنان بر پايه برابري، در همه زمينه‌ها از جمله در فرآيند تصميم‌گيري و مديريت جامعه يكي از پيش نيازهاي توسعه پايدار مي‌باشد كه كشور ما سخت بدان نيازمند است. در جوامعي كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقيت و استعداد انسانها برقرار نگرديده است و فرآيند توسعه آن گونه كه انتظار داشته‌اند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامي رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش يكديگر مسئوليت توسعه را بر عهده بگيرند.

از سوي ديگر كسب مشاغل مديريتي توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعيضاتي چون معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزدهاي نابرابر، فرصتهاي آموزشي حرفه‌اي نابرابر، دسترسي نابرابر به منابع توليدي و امكانات نابرابر در ارتقاي شغلي تواناتر مي‌كند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب يك هويت مستقل و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان مي‌شود كه كل جامعه از آن منتفع خواهد شد.

علاوه بر اين، رشد دختران و زنان تحصيل كرده دانشگاهي و پيشي گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخير نمود پيدا كرده است كه لزوم بحث مديريت زنان را بيش از پيش مطرح مي‌سازد.
سؤال ديگر اين است كه چرا عليرغم آن كه بستر قانوني اين موضوع وجود دارد، به عنوان كشوري در حال توسعه نيازمند فعال شدن زنان جامعه هستيم و همه مسئولان نظام بر اهميت اين موضوع اذعان دارند اما در موضوع مديريت زنان پايين ترين نرخ‌ها را داريم.

پاسخ اين سؤال را مي‌توان در معدود تحقيقاتي يافت كه در اين زمينه در كشور صورت گرفته است. در تحقيقي كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستيابي زنان به پست‌هاي مديريتي در بين كاركنان و مديران چند سازمان به انجام رسيده نشان مي‌دهد كه اگر چه مديران و كاركنان مورد پرسش و كارايي و قابليت زنان در عرصه‌هاي مديريتي و پست‌هاي بالاي سازماني واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مديريت را براي زنان مناسب مي‌دانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از اين كه مافوقشان زن باشد احساس خوشايندي ندارند. اگر چه همه مديران مورد پرسش بر اين باور بودند كه زنان شايستگي لازم براي تصدي پست‌هاي بالاي سازماني را دارند اما بيش از ۸۰ درصد آنان مديريت را كاري مردانه مي‌دانند و بيش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهاي مديريتي موفق‌تر از زنانند و خلاقيت بيشتري از خود نشان مي‌دهند. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد كه عواملي همچون

مسئوليت‌ها و محدوديت‌هاي خانوادگي

تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در اين عرصه

فراهم نبودن شرايط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پست‌هايي چون وزارت و غيره

وجود برخي ويژگي‌هاي جنسيتي زنان

عدم تمكين كاركنان از مافوق خانم

اعتماد پايين تر زنان نسبت به مردان در اين عرصه از نظر جمعيت نمونه

به عنوان مهمترين عوامل عدم به كارگيري زنان در پست مديريتي برشمرده شده است.

به طور كلي ماحصل اين تحقيق اين بود كه اگر چه بسياري از تصميم‌گيران و افراد جامعه به قابليت و توان زنان جامعه در عرصه مديريتي واقفند اما به دليل حاكم بودن «نگرش جنسيتي» در سازمان‌ها و ادارات مورد مطالعه، حتي در شرايط تخصصي برابر، برتري از آن مردان است.

البته گفتني است كه حدود ۱۰درصد كاركنان زن مورد مطالعه نيز مديريت را مردانه تلقي مي‌كنند و حدود ۱۸ درصد بر اين باورند كه زنان جامعه اعتماد و ريشه لازم جهت تصدي پست‌هاي بالاي سازمان را ندارند.

اما سؤال اساسي ديگر اين است كه به راستي ريشه وضعيت موجود، كليشه‌ها و تصورات جنسيتي حاكم در كجاست؟ و چه عواملي سبب شده كه جامعه نتواند از اين پتانسيل بالقوه جهت توسعه بيشتر استفاده كند؟

به طور كلي بسياري از انديشمندان اجتماعي، عوامل جامعه‌پذيري در هر جامعه را سه عامل خانواده، مدرسه و رسانه‌ها مي‌دانند. با نگاهي گذرا در مي‌يابيم كه اين سه كارگزار عمده باعث توليد و باز توليد اين گونه از نگاه‌‌ها در جامعه شده و مي‌شوند چنان كه بسياري از افراد وضعيت موجود در جامعه را امري طبيعي و عادي تصور مي‌كنند.

در برخي از خانواده‌هاي پدرسالار ايراني، نقش‌ها و رفتارها بر اساس معيارها و ارزش‌هاي مردانه پايه‌گذاري و الگوسازي شده است و اين الگوسازي‌ها قادر به تشخيص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نيست.

اين نوع خانواده‌ها زن را موجودي اندروني، وابسته و مرد را موجودي بيروني و مستقل بار مي‌آورند. اين فرهنگ تنها وظيفه و نقش زن را فرزندآوري، نگهداري كودكان، نظافت و پخت و پز ترسيم مي‌نمايد و فعاليت‌هاي زنان را تحت الشعاع وظايف خانوادگي قرار مي‌دهد و در فعاليتهاي سياسي- اجتماعي نيز نقش زنان به ميزان چشمگيري كاهش مي‌يابد.

ويژگي‌هاي رفتاري منتسب و مثبت مردان به مراتب بيشتر از زنان، ويژگيهاي اجتماعي‌تر و مبتني بر هوش و ابتكار غالباً مختص مردان است و ويژگي‌هاي زنان عمدتاً فردي و غير پوياست.

همانگونه كه نتايج نشان مي‌دهد گاه برخي از الگوي جنسيتي حاكم بر كتب درسي و برنامه‌هاي آموزشي برداشت‌هاي سنتي را در اذهان تقويت مي‌كند. اين امر امكان دارد سبب شود تا دانش آموزان دختر كه زنان آينده جامعه هستند، نيروي خود را دست كم بگيرند و داراي شخصيتي فاقد خلاقيت و اعتماد به نفس شوند و به سوي پذيرش كارهاي كم مهارت با وجهه اجتماعي پايين گرايش پيدا كنند. چنانكه گفته شد اين عدم اعتماد به نفس در بعضي از زنان وجود دارد به نحوي كه حدود ۱۸ درصد كارهاي مديريتي را مختص مردان و مردان را در اين زمينه موفق تر از زنان مي‌دانند.

اين طرز تفكر و نگرش كه ازبرخي از خانواده‌ها شروع مي‌گردد سبب شده نه تنها مردان نگاه سنتي به زنان داشته باشند بلكه اكثر زنان نيز داراي همان نگرش باشند و بسياري از آنان قابليت‌هاي خود را مناسب ايفاي نقش‌هاي اجرايي سطح بالا ندانند.

با توجه به مطالب گفته شده مي‌توان راهكارهايي را جهت حل اين مسأله و فراهم آوردن شرايط مناسب تر جهت فعال تر نمودن نيمي از جامعه ارائه نمود:

ايجاد فرصت‌هاي لازم براي تأسيس انجمن‌ها، مؤسسات، سازمان‌ها و به طور كلي مراكز تجمع زنانه براي آگاهي از كم و كيف پتانسيل‌هاي موجود.

برگزاري دوره‌هاي آموزشي براي زنان و آشنايي با حقوق خود، فراهم كردن زمينه‌هاي خودباوري در زنان و آگاه كردن آنها از قابليت‌ها و توانايي‌هاي فردي‌شان.

برگزاري سمينارها و تشكيل كارگاه‌هاي آموزشي براي آشنا شدن مديران، سياستگذاران و تصميم‌گيران با مقوله جنسيتي و فوايد حضور مؤثرتر زنان در رده‌‌هاي بالاي تصميم‌گيري.

تشويق و ترغيب مديراني كه از زنان در سطوح بالاي سازماني استفاده مي‌كنند و امكان به ثبوت رسانيدن لياقت آنان را با دادن فرصت‌هاي لازم فراهم مي‌آورند.

معرفي زنان برتر و مقايسه عملكرد آنان با مردان هم‌پايه آنان.

تلاش در جهت تنظيم كتب درسي متناسب با مسائل روز و تأكيد بر مفاهيمي چون خانواده مشاركتي.

عمل مسئولان نظام از رئيس جمهور تا نمايندگان مجلس به شعارهاي انتخاباتي شان در مورد زنان.

انجام پژوهش‌هاي علمي در باب مسائل زنان بويژه در مباحث اشتغال، مديريت و نقش آنان در توسعه كشور.

دین از هویت زنانه می گوید

می گویند تفاوت جنسی یعنی برداشتی که فرد از خودش بعنوان مرد یا زن دارد . جامعه شناسان می گویند باور یک فرد نسبت به خودش مقوله ای فرهنگی است که در اجتماع شکل می گیرد.پس برداشت هر فرد از جنس خود، تحت تأثیر عوامل اجتماعی است؛بنابراین جنسیت سیال است اما اگر ما از واقعیت وجود زن و مرد بپرسیم نه تصور آنها از خودشان ، نتیجه متفاوت خواهد بود.مرد چیست؟زن چیست؟ ما کاری به برداشت انسان از خودش نداریم.واقعیت را می خواهیم.

آیا میتوانیم از گزاره هایی که توصیه می کنند یا حکم میدهند و بین زن و مرد در این گونه احکام تفاوت قائل می شوند، به توصیفی از واقعیت زن و مرد و تفاوت آنها دست یافت؟...

اگر این تفاوت طبیعی را بپذیریم و مسلمان باشیم ، خداوند را علاوه بر خالق ،مدبر و حکیم میدانیم که از تفاوت در خلقت زن و مرد هدفی داشته بنابراین نمیتوانیم بر روی این تفاوت چشم ببنیدیم و آن را دربرنامه ریزی های اجتماعی به حساب نیاوریم و برای این دوجنس از انسان برنامه های مشابه بریزیم. خداند متناسب با تفاوتهایی که خلق کرده سیستم تربیتی و حقوقی مناسب را نیز ارائه داده است.هدف خلقت زن و مرد یکسان ذکر شده اما مسیر رسیدن به هدف ضرورتاً یکی نیست.

مادر،مقوله ای اجتماعی است. میگویند زایمان طبیعی است اما پرورش فرزند یک نقش اجتماعی است که جامعه مرد سالار به زنان تحمیل کرده و با شعارهایی مثل «از دامن زن مرد به معراج میرود» سعی می کند آنها را در خانه بنشاند تا عرصه عمومی و قدرت سیاسی اقتصادی برای مردان انحصاری شود . حال اگر درک صحیحی از هویت زنانه نباشد چه اختلالاتی رخ میدهد : نقش های زنانه مقبول واقع نمی شود ، توانمندسازی زنان در این نقش ها با مشکل روبرو می شود. حمایتی که باید از سوی همگان به ویژه مردان دریافت شود ، اتفاق نمی افتد .نشاط و کارآمدی افراد در نقش های طبیعی و پذیرش نقش های تحمیلی جنس دیگر ، پایین می آید و ظرفیت های  جنسیتی در خانواده و جامعه خالی می ماند. 

اسلام را با حضرت زهرا (س) شناختيم

زنان مسلمان خارجى:اسلام را با حضرت زهرا (س) شناختيم

حضرت فاطمه زهرا (س) كامل ترين و برترين بانوى عالم اسلام و يگانه الگوى عملى براى تمامى كسانى است كه مى خواهند در اعصار باقى و در اذهان نسل ها ماندگار باشند و غبار نسيان در گذر ايام بر چهره آنان ننشيند.
فاطمه زهرا (س) يك كلمه نيست، مفهوم تمامى اسماء حسناى الهى است.
زهراى مرضيه (س) مادر رسالت و همتاى ولايت و اولين علت خلقت است. در ايام ولادت با سعادت و فرخنده آن نادره دوران با تنى چند از بانوان كشورهاى خارجى گفت وگويى انجام شده است كه تقديم حضورتان مى شود.
«آنابله بوتشر» محقق موسسه اسلام شناسى دانشگاه برلين در كنفرانس روز جهانى زن، گفت: من در تحصيلات دانشگاهى ام به شخصيت بى نظير فاطمه (س) برخورد كردم. وى در اين كنفرانس كه با حضور مسلمانان مقيم برلين برگزار شده بود افزود: در ده سالى كه مشغول مطالعه درباره اسلام هستم، همواره احساس كرده ام كه حضرت فاطمه (س) نيز در اين مطالعات همراه من است. اين صاحب نظر آلمانى كه به كشورهاى مختلف اسلامى سفر كرده است، گفت: حضرت فاطمه زهرا (س) يك زن استثنايى و فوق العاده است. او اولين شاگرد زن است كه مستقيماً وحى پيامبر (ص) را درك كرده است.
حضرت فاطمه (س) تنها رابط بين نبوت و امامت است.
سركار خانم «روساليندا» از كشور فيليپين نيز درباره شخصيت حضرت زهرا (س) مى گويد:
حضرت فاطمه (س) دختر گرامى پيامبر اكرم (ص) است و من فكر مى كنم تنها الگويى كه براى همه بانوان دنيا مى تواند اسوه و الگو باشد، ايشان هستند، درسى كه من از نحوه زندگى ايشان آموختم در زندگى خانوادگى است و در برخورد با همسرم و فرزندانم. دوست دارم كه در اين زمينه به گونه اى زندگى كنم كه مورد قبول خداوند قرار گيرم و رضايت حضرت زهرا (س) را نيز كسب نمايم. من آرزو دارم روزى برسد كه همه زنان مسلمان جهان با پيروى از دستورات و احكام اسلامى و با اقتدا به زندگانى حضرت زهرا (س) و ديگر بانوان نمونه تاريخ در زير چتر اسلام حركت كنند و فرزندانى تربيت نمايند كه مجرى احكام اسلامى باشند.
خانم روساليندا از مسوولين فرهنگى ايران مى خواهد كه آثار منشور در خصوص زندگانى اين بانوى نمونه و يگانه اسلام را به زبان هاى مختلف ترجمه و عرضه كنند و اظهار مى دارد: اگر بانوان جهان با تامل به زندگانى حضرت زهرا (س) بنگرند مطمئن هستم غير از اين يگانه دوران هيچ زنى ديگر را الگو انتخاب نخواهند كرد و به طور حتم تمام ويژگى  يك زن نمونه، فعال، پرنشاط، همسردار، مادرى نمونه، مشاورى امين و ... در رفتار حضرت فاطمه زهرا (س) متجلى شده و به ظهور و بروز رسيده است.
خانم «مارتاروچا» از كشور مكزيك نيز اظهار داشت: از وقتى كه مسلمان شدم و با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا شدم تاثير شگرفى در ذهن من ايجاد شد و فهميدم كه جايگاه زن در جامعه كجا و چيست و ما در چه مسيرى هستيم و خيلى تلاش مى كنم تا جايى كه مى توانم خودم را به الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (س) نزديك سازم و هر وقت كه در ايران به خصوص تهران با خانم هاى كم حجاب و آرايش كرده در خيابان ها مواجه مى شوم بسيار افسوس مى خورم چرا كه شيعه هستند و همه آن ها با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا هستند و يا لااقل اندكى از سخنان و رفتار ايشان را مطالعه كرده و يا به گوششان خورده است و اين گونه به پيروى از زنان غرب برخاسته اند و نمى دانند كه زنان غرب بى هويت هستند و در بى هويتى خود سرگردانند و رنج مى برند. من اميدوارم زنان ايران به خصوص دختران جوان با الگو قرار دادن حضرت زهرا (س) جامعه اى زهرايى پسند به وجود آورند و الگويى مناسب براى زنان غرب باشند.
ايشان در ادامه از برگزارى مراسم پرشكوه ايام فاطميه ابراز خرسندى كرد و گفت: من چند سالى است كه در ايران هستم و به اتفاق همسرم مشغول مطالعه علوم دينى هستيم همه ساله در مراسم شهادت حضرت زهرا (س) شركت مى كردم ولى احساس مى كنم امسال به مراتب بسيار بهتر از تمام چند سالى كه من در ايران هستم اين مراسم برگزار شد.
قم همانند روزهاى عاشورا شده بود و سينه زنان و زنجيرزنان با پرچم هاى در دست به حرم مى آمدند و جمعيت زيادى در حرم و اطراف آن بود. علماءو مراجع پياده مى آمدند و حتى من ديدم روحانيونى را كه با پاى برهنه در هواى گرم به حرم مى آمدند اين عمق عشق و علاقه به اين بانوى نمونه اسلام را نشان مى دهد. اما نكته خيلى جالب براى من شهر تهران بود چون به علتى دو سه روز در همان ايام به تهران در رفت و آمد بوديم. در يكى از روزها ميدان ولى عصر و خيابان هاى منتهى به آنجا مراسم مداحى بود و چه جمعيتى در آن گرماى طاقت فرسا آمده بودند و در ظهر گرم سينه مى زدند و همراه مداحان نوحه خوانى مى كردند و نماز جماعت اقامه كردند.
آن روز اين ميدان و خيابان هاى نزديك به آنجا حال و هواى خاصى داشت چون من قبلاً چند بار در آن مسير رفت آمد كرده بودم و بدحجابى آنجا را ديده بودم ولى آن روز فضاى معنوى خوبى حاكم بود كه همانجا دعا كردم هميشه ايران كه كشور اسلامى و شيعه نشين است همواره چنين حال و هوا و فضاى معنوى داشته باشد.
خانم «ديانا الهاندرا» اهل كشور كلمبيا مى باشد و پس از مسلمان شدن نام خود را «فاطمه» گذاشته است، وى مى گويد: حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگ ترين بانوى اسلام است. بانوى با عظمتى كه الگوى تمام زنان چه در قرن گذشته و چه در قرن حاضر است. من به دليل اين كه مدتى از عمرم را در آيين مسيحيت بودم به حضرت عيسى (ع) و حضرت مريم (ع) علاقه زيادى دارم و پس از مسلمان شدن با زندگانى حضرت زهرا (س) آشنا شدم و در قلبم احساس علاقه زيادى نسبت به اين بانوى بزرگوار پيدا كردم. به نظر من ايشان زندگانى مظلومانه اى داشته اند، خصوصاً از زمان رحلت پيامبر اكرم (ص) به بعد خيلى به ايشان ستم شد. بزرگ ترين پيشواى زنان جهان حضرت زهرا (س) مى باشد براى همه زمان ها و هركس كه از ايشان پيروى نمايد به سر منزل سعادت و رستگارى خواهيد رسيد.
خانم «سميرا قصباحى» مسلمان الجزايرى مى گويد: الگوگيرى از فاطمه زهرا (س) بايد در همه ابعاد باشد و به نظرم در سه بعد رفتارى، گفتارى و اخلاقى صورت گيرد.
حضرت زهرا (س) به رغم دارا بودن سن و سال پايين، با رفتار و سيره پاك خويش مسير روشن رستگارى را براى همه زنان و حتى مردان عالم مشخص و ترسيم نمودند كه اين مسير، هميشه و تا همه ايام تاريخ مورد توجه و استقبال شيفتگان زندگى سالم و واقعى و حيات عزتمند واقع خواهد شد.
ايشان مى گويد: در تربيت فرزندان، رساترين و شيواترين الگو، زندگى  ام ابيها فاطمه زهرا (س) است، در همسردارى، در دفاع از ولايت و ... ايشان الگوى جامع و كاملى هستند. از مبارزات سياسى، دفاع از ولايت اميرالمومنين (ع)، ايراد خطبه هاى غرّا و انقلابى، مبارزه با غاصبين فدك و ... هركدام بخواهيم سخن بگوييم مى بينيم در تمام اين ابعاد زندگانى ايشان توانستند از خود الگوى خوبى به جاى گذارند و بنده احساس مى كنم در خصوص الگوهاى رفتارى حضرت زهرا (س) بسيار كم كار شده است و به طور كامل براى زنان ايران و زنان مسلمان ويژگى هاى رفتارى آن حضرت تبيين نشده است و اين عدم تبيين صحيح از زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگترين ظلم و ستم به ايشان در عصر حاضر است.
خانم «فاطمه حسينى» مسلمان امريكايى نيز در اين گفت وگو اظهار مى دارد: من وقتى كه به زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س) نگاه مى كنم، مى بينم همه جوانب زندگى را رعايت كرده است، از لحاظ خانواده، عبادت، حضور در اجتماع و ارتباط با انسان هاى ديگر، ايشان بزرگ ترين الگوى همه انسان ها در تمامى زمان ها مى باشند. زمانى كه حضرت على(ع) از خلافت خلع شدند ايشان همراه و ياور همسرشان بودند و قبل از آن هميشه همدوش پدر بزرگوارشان براى اسلام فعاليت مى كردند و حديث زيبايى كه مى گويد: «اگر حضرت زهرا (س) نبودند، على (ع) و محمد (ص) و ساير ائمه آفريده نمى شدند.» هميشه در ذهن من است و اين موضوع بسيار مهمى براى من مى باشد كه زن قادر است همه امور هستى باشد و همه چيزهاى جهان را به هم پيوند بدهد.
زنان مسلمان بايد افتخار كنند كه چنين بانوى نمونه اى كه سرآمد انسان هاى جهان است الگوى آن هاست و بايد با رعايت موبه موى موازين اسلام رضايت ايشان را جلب نمود.
وى به انقلاب شكوهمند اسلامى توسط امام خمينى اشاره كرده و مى گويد: من پيش از انقلاب نيز به همراه پدرم به ايران آمده بودم و در تهران وضع زنان را شاهد بودم و حتى از غرب هم بى بند و بارتر بود و زنان وسيله و ابزار خوش گذرانى مردان تلقى مى شدند ولى با انقلاب اسلامى زنان ايران هويت اصلى خود را يافتند، زنان جايگاه خود را به دست آوردند و حرمت آن ها پاس داشته شد و نگرش مردم به زن متحول گشت زنان پا به پاى مردان در عرصه هاى اجتماعى حضور يافتند، در جنگ حماسه آفريدند و الان نيز در عرصه هاى علمى و ... با مردان از امتياز مساوى برخوردار هستند و اين از بركت جمهورى اسلامى است كه بايد قدر اين نعمت كه گران به دست آمده و شايد خيلى از زنان غرب آرزوى آن را دارند را دانست. زنان ايرانى نبايد ارزش هاى به دست آمده را كمرنگ نمايند چرا كه اگر اين ارزش ها كم رنگ شود، خودشان به دست خودشان دوران تحقير و حقارت زن و ابزارى بودن زن را بعد از سه دهه دوباره تجديد خواهند كرد.

 

لغزش در زندگی خانوادگی و اجتماعی

ركن دوم بنيان خانواده را عفو و گذشت تشكيل مي دهد . زندگي اجتماعي انسان همواره با لغزش و تضييع حقوق يكديگر همراه بوده ، نوع افراد به اين مشكل مبتلا هستند. بسيار اندك هستند افرادي كه در روابط اجتماعي خود هيچ گونه لغزش نداشته و هيچ حقي را از كسي ضايع نكرده باشند. لذا گرچه دستور اوليه دين الهي رعايت حقوق يكديگر است ، ليكن به لحاظ اينكه نوع زندگي بشر خالي از لغزش نيست. براي اينكه لغزشها باعث نزاع و اختلاف نشود ، دستور گذشت آمده ، گذشت به عنوان يك اخلاق پسنديده كه نشانه بزرگواري انسان مي باشد ، در آثار ديني بر آن تاكيد شده است ، زيرا كه گذشت نقش محوري در ايجاد صميميت و از بين بردن دشمنيها دارد.

عفو از لغزش يك انسان باعث از بين رفتن دشمني و در نهايت تبديل دشمن به دوست مي شود، كه در روابط انسانهاي مؤمن ، دشمني را از بين بردن هنر است ، نه از پاي درآوردن دشمن.

عفو و گذشت اين نقش عمده را دارد كه دشمني را از بين مي برد و دشمن را تبديل به دوست مي نمايد . قرآن مي فرمايد:‌« ولا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم » . نيكي با بدي برابر نيست ، اگر بدي را با نيكي پاسخ دادي ، دشمني را از بين بره و دشمن را به دوست صميمي و گرم تبديل نموده اي.

در جامعه ي كوچك خانواده هم ، عفو و گذشت همين نقش را دارد. در زندگي مشترك دو همسر ، گاهي لغزش صورت مي گيرد و يك طرف يا هردو طرف حقوق يكديگر را پايمال مي كنند. گرچه دستور اوليه بر رعايت حقوق است.

با لغزش چه بايد كرد ؟

حال اگر لغزشي صورت گرفت چه بايد كرد؟ آيا بايد لغزش را پيگيري نموده و كوچك ها را بزرگ كرده و باعث ايجاد نزاع و فتنه و در نهايت باعث شعله ور شدن آتش اختلاف شد ؟ آيا اينكه مي توان با گذشت و اغماض از لغزش ، صميميت و محبت را چند برابر نمود؟ مسلما نظر قرآن و عترت با دومي مساعد است.

اسلام براي تحكيم بنيان خانواده همانطور كه تلاش در ايجاد محبت دارد در مورد لغزشها هم سعي و تلاش دارد كه با عفو و گذشت باعث از بين رفتن عوامل نزاع و اختلاف شود.

قرآن كريم همان طور كه يك ركن مهم خانواده را محبت مي داند ،ركن ديگر آن را عفو و گذشت مي داند.

زندگي اجتماعي انسان همواره با لغزش و تضييع حقوق ديگران همراه بوده است،نوع افراد به اين مشكل مبتلا هستند،لذا گرچه دستور اوليه دين الهي رعايت حقوق ديگران است ؛ليكن براي اينكه اين لغزشها باعث نزاع و اختلاف نشود،گذشت به عنوان يك خصلت پسنديده كه نشانه بزرگواري انسان است ؛تاكيد شده است زيرا كه گذشت نقش محوري در ايجاد صميميت و از بين بردن دشمني ها دارد.

امام صادق (ع) نيز در اين خصوص به عفو و گذشت از لغزشهاي همسر توصيه مي كند

زن ، خانواده ، جامعه

بي ترديد سعادت هر جامعه، در گرو سعادت خانواده هاي آنان است. خانواده، كانون پرورش نسل آينده است و زن در خانواده، مركز اصلي مهر و عاطفه مي باشد. كمبود عواطف در جامعه، زندگي افراد را خشك وبي روح مي كند و نسل بعد را روز به روز از سعادت فردي و اجتماعي دور مي سازد. امام خميني (ره) كه با قيامش ، حياتي دوباره به شخصيت زن ايراني بخشيد، در پيامي زن را به عنوان مربي صلح و فساد جامعه معرفي مي فرمايند:

نقش زنان در عالم، از ويژگيهاي خاص برخوردار است. صلاح و فساد يك جامعه، از صلاح وفساد زنان در آن جامعه سرچشمه مي گيرد. زن يكتا موجودي است كه مي تواند از دامن خود افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتش يك جامعه، بلكه جامعه ها به استقامت و ارزش هاي والاي انساني كشيده شوند و مي تواند به عكس آن باشد. “

حضور اجتماعي زنان

ترديدي نيست كه حضور اجتماعي زنان و فعاليت آنها در عرصه هاي سياسي به خودي خود نه تنها ممنوع نيست، بلكه مطلوب هم است؛ مگر اين كه به وظايف خانوادگي زنان لطمه زده و جنبه اصيل مادري و همسري آنها را به خطر اندازد. زن مسلمان امروز، بايد خطبه ها و خطابه هاي زهرا و زينب ( س) را كه در شرايط سخت روحي ايراد كرده اند، نه يك بار، بلكه بارها بخواند تا متوجه شود كه الگوهاي واقعي زن مسلمان، چگونه در كنار وظايف مادري و همسري، به بيان حقايق پرداختند و راز و رمز زندگي معنوي زن را آشكار ساختند. زن مسلمان امروز، با داشتن الگوهاي برجسته اي چون زهرا و زينب بايد در مسائل سياسي و اجتماعي بي تفاوت نبوده، و وظايف خويش را با پاس داشت از وظايف مادري و همسري انجام دهد

نقش زن در فرهنگ جامعه

فرهنگ جامعه كه برآيند ارزش ها، انديشه ها و خواست هاي يك ملت است، به ميزان وسعت و اعتبارش همواره در معرض آفاتي گوناگون بوده است. در اغلب جوامع از جمله ايران قبل از انقلاب، زنان به عنوان هدف، ابزار و موضوع اصلي اين افات بوده اند. در واقع زنان به جهت تاثير گذاري عميق و گسترده اي كه مي توانند در سطوح مختلف جامعه داشته باشند، به عنوان بهترين راه جهت انتقال آفات فرهنگي انتخاب مي شوند و از ويژگيهاي جسمي، عاطفي و نقش اجتماعي زنان براي تهاجم به فرهنگ سوء استفاده مي شود.

دراين زمانه حساس، اين بر عهده زنان ايراني است كه به وظيفه حياتي خود در مقابل اين آفات آگاهي يافته و با پيروي از رهنمودهاي بزرگان دين، به آن عمل كنند.

حضور فاطمه (س) در سبک و سیره اقتصادی و اجتماعی

در گرامیداشت فاطمه از سوی پیامبر ، آورده اند که آن حضرت هرگاه آهنگ سفر میکرد، آخرین نفر ریحانه اش بود که پیامبر از او خداحافظی میکرد و به هنگامه بازگشت از سفر ، پیش از هر کس به دیدار دخت سرافرازش می رفت .

در بازگشت از سفری ، به دیدار دخترش شتافت و پس از ورود به خانه اش پرده ای زیبا و جدید را دید که ریحانه اش با سلیقه بسیار دوخته و به اتاق خویش آویخته است . و هنگامی که دو نور دیده اش حسن و حسین آمدند ، آنان را بسان همیشه مرتب و آراسته دید و نگریست که مادرشان برای هرکدام دستبند نقره ای خریده است.

پیامبر پس از دیداری کوتاه از خانه فاطمه بی آنکه درموردآن تغییر و تحول چیزی بگوید ، بازگشت . اما دخت هوشمند پیامبر در پرتو حساسیت روح و درک سریع از همان نگاه حکیمانه پدر ، نیت او را دریافت.

بی درنگ فرزندانش را فراخواند و با قانع ساختن آنان دستبندشان را گرفت و پرده را نیز پایین کشید و آنها را در بسته ای به سوی پدر فرستاد و تقاضا کرد تا در راه خدا هزینه بینوایان و محرومان سازد. پیامبر با دریافت پیام ریحانه اش ، بر او درود فرستاد و سه بار فرمود: « پدرش به قربانش که چنین کرد!» و آنگاه فرمود:«خاندان محمد را با زر و زیور فناپذیر آن چه کار؟چرا که آنان برای سرایی جاودانه آفریده شده اند و دنیا و جلوه های آن برای آنان و به خاطر آنان پدید آمده است تا وسیله ای باشدبرای اوج گرفتن به سوی هدف

جایگاه اجتماعی حضرت فاطمه (س)

 انسانها در گزینش راه رشد وکمال و چگونگی پیمایش آن و رسیدن به هدف به گروههای چندگانه ای قابل تقسیم شده اند:

1- گروهی در زندگی به گونه ای در ژرفای باتلاق مستی و غرور و غفلت و پستی و زرپرستی و جاه طلبی و پایمال ساختن حقوق و حدود حرمت دیگران غرق میشوند که نه پندو اندرزی انسان ساز و خیرخواهانه در آنها اثر میگذارد و نه رسالت و دعوتی دگرگون ساز و آسمانی و انسانی .

2- گروهی دیگر کسانی هستند که دعوتهای آسمانی و پند واندرزهای حکیمانه برایشان کارساز است ، اما در پیمایش راه کمال و خودسازی باید بسیار بکوشند و به طبیب روح و جان و ارشاد و هدایت او بسیار نیاز دارند . باید اصل تدریج و ترتیب در آموزش و خودسازی ، در مورد آنان رعایت گردد و تحت مراقبت باشند ؛ چرا که به مجرد دورافتادن از مربی و برنامه تربیتی ، در خطر انحراف و سقوط قرار میگیرند.

3- برخی به دلیل تیزهوشی و آمادگی های روحی و سلامت روانی ، هنگامیکه در مسیر رشد و بستر کمال راه افتند، نیازشان به پند و اندرز طبیبانه و رهنمود وهشدارهای پیاپی و پیامبرانه کمتر است؛ چراکه با دریافت برنامه وشناخت ، گزینش سرمشق و الگوی شایسته ، در پرتو لطافت روح و سرعت درک و دریافت ، راه را میجویند و بسوی هدف گام می سپارند، اما به هر حال بازهم نیاز به یادآوری و هشدار و نوید و انذار دارند تا دستخوش غفلت نگردند .

4- اما در میان انسانها ، گاه چهره های برجسته و نمونه های والا و بی نظیری پدیدار میگردند که از هوشمندی ، درایت ، علوّ روح ، سرعت درک ، سلامت روان و قدرت شگرفی در گزینش و پیمایش راه کمال و جمال برخوردارند و راه طولانی را با سرعت و دقت و ظرافت وصف ناپذیری پشت سر میگذارند و به پرفرازترین قله شکوه و معنویت و قداست پر می کشند.اینان از چنان حساسیت روح و سرعت دریافت و جان روشن و وجدان و فطرت شکوفا و درایت و هوشمندی شگفتی بهره ورند که با یک درس ، یک نمونه ، یک سرمشق ، یک اثر ، یک تبسم ف مخابره یک نشان ناخشنودی و حتی یک نگاه پیامبرانه ، راه والایی و سرافرازی و رستگاری را می جویند و به پرواز درمی آیند و تا اوج آسمان معنویت و کمال و تا آنجا که بجز خدا ندانند ونبینند، پرمیکشند.خود به دریای مواج و اقیانوس بی کرانه تبدیل میشوند و تشنگان را سیراب می سازند. خود اختر تابناک، ماه پراسرار و خورشید جهان افروز میگردند و برای همگان راهنما،سمبل زیبایی و سرچشمه نور و روشنایی و سرمایه حیات و نشاط و طراوت میشوند . و ریحانه سرافراز پیامبر ، سالار این چهره های برجسته وجان این جانهای شیفته حق و عدالت ، و قرمان این قهرمانان بارگاه خداست .

او نه تنها در خردمندی و خردورزی و دانش و بینش و ژرفنگری و درست اندیشی نمونه روزگاران است ، که در حساسیت روح و سرعت درک و هوشمندی نیز یگانه عصرها ونسلها به شمار میرود. درست ازاین زاویه است که از سویی روح وجان و عمق همه علوم و دانشها وآیات و مقررات و مفاهیم ومعارفی را که درپرتو وحی و رسالت به پدرش میرسد ، همه را چون خود او فرامیگرد و از دگر سو در میدان عمل و انجام کارهای شایسته و بایسته و آراستگیهای انسانی و اخلاقی ، به گونه ای تیزهوش و ظریف و سریع و دقیق و لطیف است که نیازی به گفتار و یادآوری آموزگار آسمانی اش محمد ندارد تا حقایق را به او متذکر شود و موقعیت و جایگاه پرفراز حضرتش را به او خاطرنشان سازد ، بلکه خود هم جایگاه والا و پرشکوه خویش را به عنوان نورچشم پیامبر، میوه دل ، رگ حیات ، قلب نورانی ، جان روشن ، گل عطرآگین بوستان ، ریحانه زندگی ، دخت فرزانه ، مام گرانمایه ، رهرو پراخلاص ، یار فداکار، همسنگر وهمرزم شجاع آن حضرت ، و سرانجام هم به عنوان نمونه ، سرمشق و سمبل راه و رسم انسان پرور او میشناسد و هم حقایق را میگیرد و نیک درمی یابد که باید چگونه بیندیشد و چسان عمل کند و چگونه نورافشانی نماید و بسان خورشید ماندگار گردد.