خدیجه ستودۀ پیامبر
به یادش تمام قامت می ایستم،دست کرنش بر سینه می گذارم،سر خم می کنم و دامن ادب می گسترانم.
بزرگ بانویی را یاد می کنم که چشمه نبوت در باغستان کمالش جوشید و اسلامیان از دامان مهرش به بلوغ رسیدند.عشق بی پایانش به محمد،سایبان شوقی شد تا هر از راه مانده ای لبیک گوید و در حریم خوبان زانو بزند و بر سجده گاه کروبیان بوسه نثار کند.
صدای گامهای خدیجه هنوز بر سینه حراء به گوش می رسد و لحظه های انتظارش تا رسیدن محمد ، بر بوم صفا تا مروه نقاشی شده است.
«خدیجه(س)»بزرگی بود که چشمان تاریخ همه وجودش را ندید،و بی آنکه او را توصیف یا تحلیل کند؛از او عبور کرد.
بزرگزاده یگانه ای که دنیای پرنعمتش را به آخرت موعود،کریمانه فروخت،هرچه داشت بی ریا و منت در طبق اخلاص تقدیم شویش کرد و بهای بیداری و ایمان ما را تا آخر پرداخت.گنجینه ایمان موحدان،همان سود سکه های خدیجه است که برای اسلام سرمایه گذاری کرد.
استقامت خدیجه سنگهای کعبه را بالا برد وناله های غربت و بی کسی او بود که مناره های اذان را تا قیامت برافراشت. خدیجه را در تکبیر هر مسلمان شریک می بینم و در رکوع و سجود و جهاد اسلامیان سهیم.
زیرا بهشت موعود از آن کسانی است که در راه حق ایستادند و چون خدیجه صبوری کردند.
سخن از بانویی است که پیامبر اعظم(ص) او را ستود.و فرمود:«به خدا بهتر از خدیجه نصیب من نشده است،او در میان زنان زیباترین و از جهت عقل و تدبیر کامل ترین و از نظر عفت،دیانت،حیاء،مروت و ثروت بهترین و والاترین آنان بود.»
پیامبر در جواب عایشه که از ارادت حضرت به خدیجه گله مند بود گفت:«به خدا سوگند زمانی که همه مرا طرد می کردند،او مرا تصدیق نمود و به من ایمان آورد.هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند.او مرا کمک کرد.خدا خدیجه را رحمت کند که مبارک زنی بود.»