نقش حضور مؤثر زنان در انتخابات

حضرت زهرا(س) با رفتار عملی خود نشان دادند که وظیفه مادری و همسری اولویت مهم برای زنان است و هیچ جایگزینی نمی‌تواند این وظیفه را انجام دهد، لذا هر زن باید با تمام وجود وظیفه مادری وهمسری خود را ایفا کند.

هر زن با ایفای نقش خود در خانواده می‌تواند جامعه‌ای شاداب و پویا را پایه‌ریزی کند و پس از ایفای این نقش مهم می‌تواند در زمینه توانایی‌هایی که دارد و با حفظ موازین شرعی و اسلامی وارد حوزه فعالیت‌های اجتماعی شود.

حضور پرشور زنان درعرصه پیروزی انقلاب اسلامی، در صحنه‌های مختلف جنگ تحمیلی و در پای صندوق‌های رأی در ادوار مختلف انتخاباتی کشور یک حماسه سیاسی بود.

زنان همواره در جبهه هاي جنگ سخت و جنگ نرم پيش قراول بوده و هستند و جامعه اسلامي نيز به بانوان توجه ويژه اي دارد.

زنان به دلیل دارا بودن نقش کلیدی که در خانواده دارند علاوه بر حضور خود در عرصه انتخابات می‌توانند در تشویق همسر و فرزندان خود برای حضور در این دور از انتخابات و خلق حماسه سیاسی نقش ویژه‌ای داشته باشند.

زنان جامعه در عرصه اقتصادی نیز حضور پررنگی دارند، نرخ مشارکت زنان در عرصه اقتصادی آمار خوب و قابل قبولی در این عرصه است که علاوه بر نشان دادن قابلیت زنان در عرصه‌های مختلف اقتصادی بیانگر زمینه‌سازی دولت برای این حضور موثر در عرصه اقتصادی کشور است. تاريخ نشان داده است كه زنان از ابتدا دوشادوش مردان در تمام صحنه هاي اجتماعي، اقتصادي ، فرهنگي و ... حضور داشته اند و در انتخابات نيز ضمن حضور گسترده در صحنه انتخابات، براي ديگر افراد خانواده و جامعه نيز ايجاد انگيزه خواهند كرد.


امام راحل فرمودند نقش زنان در انقلاب بيشتر از مردان بود . زنان چه در صحنه جنگ و چه در پشت جبهه خدمات موثري ارائه دادند و پس از انقلاب نيز براي سربلندي ايران اسلامي تلاش كرده اند. حضور حداكثري و گسترده زنان و مردان مي تواند زمينه ساز حماسه اقتصادي باشد.

دشمنان كشور همواره به دنبال ايجاد كردن توطئه ها هستند تا كشور را از پيشرفت خود بازدارند اما مسئولين دلسوز و مردم غيور و شجاع ما كه پايبند به آرمان هاي نظام و انقلاب هستند با خلق حماسه جديد هيمنه دشمن را خواهند شكست.

انتخابات از موضوعات مهمي است كه در تثبيت نظام نقش موثري دارد و زنان و مردان كشور اسلامي مان در 24 خرداد همچون گذشته حماسه عظيمي را خلق خواهند كرد.

 

روزه گرفتن - شیر دهی

خانمهاى شيرده با رعايت چه تغذيه اى در هنگام روزه دارى سلامت شان تضمين مى شود؟
دركتب تخصصى تغذيه آمده است كه حدود يك سوم نياز براى ترشح شير از ذخاير چربى بدن كه در سه ماهه سوم حاملگى تشكيل شده است تأمين مى گردد و دو سوم ديگر از طريق تغذيه بايستى مهيا گردد رژيم غذايى مادر شيرده بايستى غنى از پروتئين، كلسيم، آهن و ويتامين ها باشد و در صورت لحاظ نكردن اين مواد در رژيم غذايى وى دچار كمبودهاى شديد و نهايتاً عوارض خطرناكى چون پوكى استخوان، خرابى دندانها، كم خونى و ريزش مو مى شود. طبق فتاوى مراجع عظام مادران شيرده مى توانند روزه بگيرند ولى اگر بعد از چند روز احساس كردند كه روزه سبب كاهش در مقدار شير آنها شده است روزه گرفتن جايز نيست. به مادران در دوران شيردهى توصيه مى شود در وعده هاى غذايى سحرى، افطار و شام از مواد سرشار از آهن (مثل گوشت و حبوبات) و كلسيم (مثل شير و لبنيات) بيشتر استفاده كنند و از خوردن ادويه جات، فلفل، سير، پياز و زيره كه سبب بد بو شدن شير مى شود پرهيز كنند چرا كه مكيدن فرزند يكى از عوامل مؤثر در ترشح شير است و بد بو شدن شير سبب عدم مكش نوزاد شده ومنجر به كاهش يا قطع شير مى گردد.

از آنجا كه در سال اول به ويژه 6 ماه نخست غذاي انحصاري كودك شير مادر است و كودك انحصارا به شير مادر وابسته است مادران نبايد روزه بگيرند چون ممكن است بدن مادر در ساعات پاياني روز شير كافي توليد نكند و در نتيجه رشد كودك آسيب ببيند. اما در سال دوم تولد شيرخوار، به شرط اين كه كودك از هفته اول ماه هفتم با غذاي كمكي و از 9 تا 10 ماهگي نيز از قسمت نرم غذاي سفره تغذيه شده باشد و به عبارتي غذا خور شده باشد روزه گرفتن مانعي ندارد زيرا وابستگي شديد كودك به شير مادر كاهش پيدا كرده و روزه‌داري مادر باعث نرسيدن غذاي كافي به شير خوار نمي‌شود.

مادران شيرده در صورت غذاخور كردن شيرخواران از 7 ماهگي مي‌توانند از سال دوم روزه بگيرند

زنان شيرده روزه‌دار مواد غذايي با كيفيت بخورند ‌
زنان شيرده چون بخش عمده‌اي از مواد غذايي كه مصرف مي‌كنند وارد شير شده و به كودك مي‌رسد نيازهاي تغذيه‌اي آنها بالا مي‌رود لذا براي شيردهي موفق نيازمند مصرف مواد غذايي بيشتري از نظر كمي و كيفي هستند و در صورت روزه‌دار شدن بايد هنگام سحر و افطار مواد غذايي را با كميت و كيفيت مطلوبي مصرف كنند تا لطمه‌اي به كودك وارد نشود

مادران شیرده و روزه داری
دکتر شیخ الاسلام اظهار می دارد: مادرانی که فرزند شیرخوار آنان یک سال به بالاست و بنابر شرایط سنی از غذاهای کمی بهره می برد، می توانند متناسب با شرایط جسمی خود، روزه بگیرند، اما به دلیل آنکه دچار کمبود کلسیم و سایر مواد مغذی نشوند و در روند شیردهی آنان اختلال پیش نیاید در وعده های غذای این ماه از مواد لبنی نظیر شیر و دوغ کم نمک استفاده کنند.


قرآن و احادیث در مورد روزه داری زنان باردار و شیر ده در ماه رمضان نرمش به خرج داده اند . نیاز به انرژی و مواد مغذی برای زنان باردار و شیرده حیاتی تر از مردان است .

يك متخصص تغذيه گفت:
با توجه به اين كه در ماه‌هاي اول شيردهي كودك فقط به شيرمادر نياز دارد بهتر است مادران در شش ماه اول شيردهي روزه نگيرند. دكتر كشاورز متخصص تغذيه گفت: مادران بايد پس از 6 ماهگي نوزادان خود، روزه بگيرند و براي جبران كمبود آب بدن خود از افطار تا هنگام سحر 3 تا 4 ليوان شير و مايعات بنوشند.

ارزش زن

 

 

وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می‌کرد.

یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟

آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می‌‌خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟

او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی.

او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.

فرشته تحت تأثیر قرار گرفت:

”فقط با دو دستش... این غیر ممکن است!“ و آیا این یک مدل استاندارد است؟ ”اینهمه کار برای یک روز ... تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن”.

خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است، کامل خواهم کرد.

وقتی که ناخوش است، از خودش مراقبت می کند. او می تواند 18 ساعت در روز کار کند.

فرشته نزدیکتر آمد و زن را لمس کرد:  ”اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی.“

خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام.

نمی‌توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود.

فرشته پرسید:  آیا او می تواند فکر کند؟

خداوند پاسخ داد: نه تنها می تواند فکر کند، بلکه می تواند استدلال و بحث کند.

فرشته گونه های زن را لمس کرد: ” خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند! شما مسئولیت بسیار زیادی بر دوش او گذاشته ای.“

”او چکه نمی کند.... این اشک است“ خداوند گفته فرشته اصلاح کرد.

فرشته پرسید:  ”این اشک به چه کار می آید؟“

و خداوند فرمود:

”اشکها وسیله او برای بیان غم هاو تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل رنجها و غرور اش است.“

این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت:  ”خدایا تو نابغه ای. تو فکر همه چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است.“

خداوند فرمود:

آری او واقعاًشگفت انگیز است! زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده می کند. او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد.

او شادی، عشق و اندیشه را با هم دارد. او می خندد هنگامی که احساسی شبیه جیغ کشیدن دارد.

او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، گریه می کند وقتی که خوشحال است و می خندد وقتی که ترسیده است.

او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد.

وقتی که راه حل بهتری بیابد، برای جواب دادن از کلمه ”نه“ استفاده نمی کند. او خودش را وقف پیشرفت خانواده اش می کند. او دوست پریشان حالش را نزد پزشک می برد.

عشق او مطلق و بدون قید و شرط است.

وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند. و از اینکه دوستانش روزگار خوشی دارند خوشحال می شود.

او از شنیدن خبر تولد و عروسی شاد می شود.

وقتی دوستان و نزدیکان او فوت می کنند دلش می شکند.

ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد.

او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد.

او فقط یک اشکال دارد:

فراموش می کند که او چه ارزشی دارد...

 

شبهات تاریخی ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش

 

پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله) در میان یهود و نصارای زمان خویش، دشمنان کینه توزی داشت. اینان به رغم آن که شاهد نزول آیات بودند، آن را انکار می کردند، در حالی که در کتاب های مقدس و پیشین خود، بشارت هایی را دیده و خوانده بودند که (گواه و) تصدیق کننده ی پیامبر بود و اهل کتاب را به پیروی از پیامبر فرا می خواند، اما آن را انکار می کردند و نمی پذیرفتند...

در هر زمانه ای، این دو شیوه انکار و لجاجت پیروانی داشته است که بر راه و روش پیشینیان خود بوده اند. اینان در آن چه اعتقاد داشتند، تعصب می ورزیدند که از تحقیق علمی و پژوهش غیرجانب دارانه، بازشان می داشت. در نتیجه خاتم الانبیا ( صلی الله علیه و آله) را بزرگ ترین دشمنی می پنداشتند که مشروعیت بقای راه و روش انکار و لجاجت را بر باد می داد. از این رو تلاش نمودند حقیقت نبوت خاتم الانبیا ( صلی الله علیه و آله) را سلب کرده، ایشان را فقط نابغه ای قرار دهند که بر عرب حکم راند و این وضع برای هر نابغه ای مانند ایشان پیش می آمد، اما چون در سیره و کردار پاکش، آن چه مؤید نظریه و خواسته شان باشد نیافتند، با خیال و پندار خود افسانه هایی بافتند و آن را به ایشان انگ زدند، تا در نبوتش خدشه وارد کنند. همه ی آن چه را در این باره (و بدین منظور) بافتند، تاریخ تکذیب می کند. آنان بدین وسیله ملت و امت خود را فریب می دهند تا از گسترش اسلام میانشان جلوگیری کنند.

از شمار این پندارهای نادرست موارد مربوط به زندگی زناشویی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) است. وضع اعتقادی و اجتماعی خیال بافان، آنان را بر بافته های یاوه ی خود یاری کرد. وضع آنان بدیشان اجازه نمی داد جز بیش از یک همسر داشته باشند، به رغم آن که راه برای روابط جنسی بی حد و مرز باز می گذاشت، حتی برای مرد و زنی که ازدواج کرده باشند، تا آن اندازه که بیشتر ملت های اروپایی اعتقاد داشتند: ضرورتی برای بودن مرد در خانه نیست، زیرا به هر حال خانه از مرد خالی نمی ماند، گر چه مردانی باشند که با همسر شوهر دوست اند یا این که زن می توانست مادر باشد بی آن که نیاز باشد به صورت سنتی ازدواج کند که مجبور باشد فقط با یک مرد رابطه داشته باشد!

معتقدان بدین فرهنگ در پی نکته ای قابل خدشه در زندگی زناشویی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) بودند. از این رو با پندار و خیال، افسانه های عشقی و رمانتیک بافتند و همان را دلیل ازدواج پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با زینب بنت جحش - که شوهر کرده بود - دانستند و می پنداشتند پیامبر کاری کرد که شوهرش او را طلاق دهد تا خود بتواند با زینب ازدواج کند!

افسانه هایشان چنین می گوید:

«زینب بنت جحش با زید بن حارثه ازدواج کرده بود. روزی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) به خانه ی زید رفت و او را صدا زد، اما وی را در خانه نیافت. در خانه ی او پرده ای بیش نبود و باد وزید و پرده کنار رفت و زینب از پشت آن دیده شد. وی زنی زیبا و دل ربا بود که مانندش را محمد پیش تر ندیده بود. از این رو از زیبایش شگفت زده شد و از پشت پرده با زینب سخنانی گفت، سپس برگشت، در حالی که در دل عشق زینب را داشت!

هنگامی که زید به خانه برگشت، زینب ماجرا را بدو گفت و زید دانست پیامبر عاشق زینب شده، از این رو وی را طلاق داده، آن گاه محمد با او ازدواج کرد!»

در ابتدا افسانه بسیار احساس برانگیز است و به حقیقت باید چنین باشد برای هر که نداند زینب کیست و چگونه با زید ازدواج کرد و چه سان زید طلاقش داد، آن گاه چگونه پیامبر با زینب ازدواج کرد. اما برای کسی که به همه یا جزیی از حقیقت آگاه باشد، این افسانه، خرافه ای بیش نیست که در برابرش رنگ باخته، می داند این داستان، نمونه ای از کارهای برخی شرق شناسان برای تشویه و زشت جلوه دادن کردار و سیره ی نبوی است تا به اغراض و اهداف تبلیغات مسیحی میان مسلمانان دست یابند. در این صورت، حقیقت کدام است؟

نخستین حقیقت:

برای از بین بردن این افسانه، از پایه و اساس، کافی است که بدانیم زینب کیست و پیش از ازدواج با زید، چه نسبتی با پیامبر داشته است. زینب دختر امیمه دختر عبدالمطلب، عمه ی رسول الله است! پس وی دختر عمه ی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) است که کنار و نزدیک رسول الله رشد و نمو کرد. زینب در کودکی و جوانی نزدیک و کنار پیامبر بود و رسول خدا وی را پیوسته می دید و پیش از آن که حجاب بر زنان واجب شود، زینب را مشاهده می کرد. در این صورت چرا در آن زمان، جمال و زیبایی زینب، پیامبر را مسحور و جادو نکرد؟ ! اگر پیامبر مایل به ازدواج با زینب بود، چیزی مانعی نبود، بلکه باعث افتخار و شادمانی زینب و خانواده اش بود! اگر فقط همین حقیقت را بدانیم، دیگر کوچک ترین ارزش و اثری برای آن افسانه ی ساختگی نمی ماند...

در ادامه حقایقی دیگر می آید که این افسانه ی خیالی و شگفت آور را سبک و سست می کند.

دومین حقیقت:

چگونه زینب با زید ازدواج کرد؟

پیش از آن که پیامبر مبعوث و برانگیخته شود، زید را پسر خوانده ی خود کرد. وی نزد پیامبر رشد کرد و «زید بن محمد» نامیده شد.

سومین کسی که پس از خدیجه و علی (علیهم اسلام) در خانه ی پیامبر اسلام آورد، زید بود. پیامبر وی را بسیار دوست داشت و تصمیم گرفت او را با خانواده ای هاشمی وصلت و پیوند دهد تا جایگاه و موقعیتش را بالا برد، تا مسلمانان بدانند مرد مؤمن هم شان و کفو زن مؤمن است و پس از ایمان آوردن، فخر فروشی به خاطر اصل و نسب ارزشی ندارد.

پیامبر به خانه ی عمه اش رفت تا دخترش، زینب، یعنی دختر عمه ی هاشمی و قریشی رسول الله را برای زید که در عرف قریشیان، در شمار بردگان و خدمت گزاران بود، خواستگاری کند. این امر بر زینب سخت و دشوار آمد و خواسته ی رسول الله را نپذیرفت. برادر زینب پشتیبان خواهر بود، اما پیامبر که نویدآور مکارم اخلاق برای آموزش آن به مردم بود، می خواست خود نخستین کسی باشد که پای بند اخلاق باشد و بدان عمل کند، تا در عمل و کردار، اخلاق را به مسلمانان یاد داده، جزیی از فرهنگشان باشد... از این رو برخواسته ی خود به زینب و برادرش پافشاری کرد، اما آن دو نمی پذیرفتند، تا آن که خدای بلند مرتبه، سخن والای خود را فرو فرستاد:

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (1)

پیامبر بر زینب و برادرش این آیه را خواند، سپس به زینب فرمود: زید را به عنوان همسر تو می پسندم. زینب عرض کرد: به آن چه رسول الله می پسندد، راضی ام! بدین گونه ازدواج انجام شد.

دومین حقیقت نیز، آن افسانه را از بین می برد، زیرا می توان گفت چرا در تمام این مدت که پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با زینب سخن می گفت و وی ازدواج با زید را نمی پذیرفت، چرا پیامبر وی را برای خود خواستگاری نکرد؟ این چنین است که افسانه های غرض ورزان، سست تر از تار عنکبوت است!

سومین حقیقت:

زید، غلام و پسر خوانده ی رسول الله با زینب، دختر عمه ی پیامبر ازدواج کرد، اما زندگی مشترک آن دو دوام نیافت. زینب که برای خشنودی رسول الله راضی به ازدواج شده بود، نتوانست از نخوت و خودبزرگ بینی اش دست بکشد. وی شریف ترین نسب عرب را داشت و از همه به رسول الله نزدیک تر بود و زید در خانه ی اینان، خدمت گزار بود!

زید مؤمن و فروتن، این بزرگ بینی را بر نمی تافت و به پیامبر شکایت برده، متمایل به طلاق دادن زینب بود، اما پیامبر او را به شکیبایی می خواند اما می دانست خود بزرگ بینی به آسانی از دل ها نمی رود. در جامعه ای که برخورد با مردم فقط بسته به نسب و ثروت بود، پیامبر نخستین تجربه را می نمود شاید بتواند سنت تفاخر به اصل و نسب و ثروت را بشکند، که شاید با گذشت زمانی دراز و نبوغ و برتری نسل های آتی و تکرار این تجربه با زنانی دیگر که از سنت پیامبر پیروی کنند، جفا کاری از بین رفته و مردمان بر دوستی و یک رنگی و همدلی برانگیخته شوند.

زید که هر روز دست به گریبان مشکلش بود، دیگر نمی توانست تحمل کند و شکیبایی ورزد. از این رو پیوسته به احترام پیامبر بدو رجوع می کرد، زیرا ایشان زید را همسر داده، و پیامبر هر بار به زید می فرمود: «همسرت را داشته باش!» .

روزها می گذشت و وضع میان زید و همسرش زینب بحرانی تر می شد. وحی رسید و به پیامبر خبر از آن داد که در دل داشت، اما به سبب ترس از حرف مردم پنهان می داشت، زیرا پیامبر، رهبر و الگوی مردم بود. در این هنگام زید آمد و به پیامبر خبر داد روابط میان او و زینب به حد انفجار رسیده، هر دو به نتیجه ی طلاق رسیده اند. آن چه را پیامبر در همین باره در دل پنهان می داشت، اکنون بر زبان آورد که فرمایش خدای بلند مرتبه بود: (2)

(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده ات «زید») می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار می کردی) ; و در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزوارتر است که از او بترسی!»

آن چه را پیامبر به خاطر ترس از (حرف و حدیث) مردم پنهان می داشت، چه بود؟

خداوند می خواست حکمی را ثابت کرده، روش دیگری را به مردم بیاموزاند که مخالف و ناهمخوان با احکام و آداب جاهلیت بود. اگر عرب ها کسی را پسرخوانده ی خود می کردند، بدو نسبت خود را داده، وی را فرزند و پسر خویش می شمردند و دیگر او را منسوب به پدر واقعی اش نمی نمودند، که ستمی آشکار بود. قرآن به اینان می فرمود:

«آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است.» (3)

و از آن رو که پسرخوانده ها منسوب به ارباب (و پدر خوانده ها) می شدند، آن چه را بر فرزندان واقعی خود حرام می دانستند، بر اینان (فرزند خوانده ها) نیز روا نمی دانستند. خداوند می خواست نهایت و پایانی برای این سنت بنهد، از آن رو که بر پایه ی درستی بنا نشده بود; وانگهی می خواست پیامبر نخستین کسی باشد که این سنت را گسسته، معارف جدیدی در اسلام پایه گذاری کند. از این رو خدا دستور داد پس از آن که زید - که بدو زید بن محمد می گفتند - زینب را طلاق گفت، پیامبر با وی ازدواج کرده، زید را به نسبت درستش یعنی زید بن حارثه برگرداند:

«هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوریم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان - هنگامی که طلاق گیرند - نباشد; و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود) .» (4)

آن چه برشمردیم، حقایق ازدواج پیامبر با زینب بود، که آن چه را غرض ورزان با پندار و خیال خود بافته بودند، از بین می برد! هرگاه شبهه ای به منظور کاستن شان و جایگاه پیامبر و اهل بیتش، در این جا و آن جا بشنویم یا ببینم، مانند این افسانه، ما را به پژوهش پیوسته برای دست یابی به حقایق تاریخی فرا می خواند.

پس از این ماجراها زینب به عنوان یکی از همسران پیامبر وارد خانه ی ایشان شد و به همسری خویش افتخار کرده، می گفت: خداوند مرا به ازدواج پیامبرش درآورد و درباره ی من آیه ای نازل کرد که تبدیل نمی شود و تغییر نمی پذیرد و مسلمانان آن را می خوانند.

عموهای زینب نیز بدین پیوند افتخار کرده، با رقیبان خود، در شمار آن چه به عنوان افتخار برمی شمردند، می گفتند:

آیا زنی میان شما هست که از آسمان های هفت گانه ی بالا خداوند او را به ازدواج پیامبر در آورده باشد؟ !

ویژگی زینب میان دیگر همسران پیامبر این بود که در درجه ی دوم پس از خدیجه قرار داشت و به فقیران و نیازمندان بسیار انفاق و بخشش می کرد. خداوند با ثروتی که به خانواده ی زینب بخشیده (و به وی رسیده) بود، وضع را بر وی راحت کرده، پیوسته و بی آن قطع شود، بخشش و دهش می کرد، گر چه دباغی می نمود و حصیر می بافت و می فروخت و پولش را صدقه می داد و با جاری های خود به نیکی سخن می گفت. روزی پیامبر که با زنان خود نشسته بود فرمود: «آن که دستش درازتر است، زودتر (دربهشت) به من می پیوندد» . در وهله ی نخست، مردم از این فرمایش، ظاهر لغوی آن را برداشت کرده، دست های خود را می کشیدند تا ببینند دست کدام یک درازتر است، اما بعد فهمیدند مقصود پیامبر این است که کدام یک بیشتر در راه خدا بخشش و دهش دارد، که کسی جز زینب دختر جحش نبود. وی نخستین زن (از همسران رسول الله) است که پس از وفات پیامبر بدو پیوست.

منابع:

انساب الاشراف، ج 2، ص 67- 68.

اسدالغابه، ج 7، ص 125- 127.

الاصابه، ج 4، ص 313- 314.

الاستیعاب (در حاشیه ی الاصابه)، ج 4، ص 314.

حیاة محمد، محمد حسین هیکل، ص 331- 336.

پی نوشت ها:

1. احزاب / 36.

2. همان، / 37.

3. همان، / 5.

4. همان، / 37.

مديريت مطالبات زنان

 

اولين حرکت‌ در زندگي انسان‌ها، رفع نيازها و پاسخگويي به احتياجات است. به عبارت ديگر نيازمندي‌ها ، انگيزه‌هاي اوليه براي تکاپوي شخصي و اجتماعي هستند . اين نيازها در بسياري موارد با همکاري‌هاي گروهي تأمين مي‌شوند .

در يک ساختار اجتماعي ، نهادها و مؤسسات دولتي مسئوليت تأمين بخش قابل توجهي از نيازهاي افراد را بر عهده دارند و بدين منظور سازمان‌هاي گسترده و ساختارهاي منظمي را براي حل مسائل و مشکلات ملت به‌کار مي‌گيرند. نيازمندي‌ها يا مربوط به قشر خاص و يا عمومي‌ هستند .

در حالت دوم توجه به نيازها مهم‌تر است و رسالتي خاص را بر دوش دولت مي‌نهد. لذا دولت نمي‌تواند به راحتي از کنار اين خواسته‌ها بگذرد .

زماني نيازها به گروه معيني تعلق دارند. زنان يکي از اين گروه‌ها هستند و جنسيت مي‌تواند مبنايي براي سازماندهي مطالبات شود. در اين صورت، امکان ساختار بخشيدن به کنش اجتماعي‌ نيازها بيشتر مي‌شود. 

در اين سازمان‌دهي عواملي مانند هويت مشترک، هدف مشترک و ارزش‌هاي مشترک، تأثير مي‌گذارند. ارزش‌ها بسيار اهميت دارند، زيرا نياز توليد مي‌کنند.  وقتي اکثريت يک جامعه، ارزشي را بپذيرند، آن ارزش، اجتماعي مي‌شود و افراد به تدريج احساس مي‌کنند در زندگي اهداف و اولويت‌هاي متفاوتي نسبت به گذشته‌ دارند. براي مثال تحصيلات عاليه، فعاليت‌هاي اجتماعي، آراستگي چهره و اندام، اشتغال و رفاه مالي، خواسته‌هايي هستند که زنان امروز بيش از گذشته به آنها توجه مي‌کنند .

اجتماعي شدن ارزش‌‌هاي جديد و نهادينه شدن آن ارزش‌ها و پديد آمدن خواسته‌هايي بر آن مبنا، فرايندي است که به تغيير اساسي در رفتار فردي، خانوادگي و اجتماعي منجر مي‌شود. از آنجا که غالباً مکانيزمي براي شناخت تحولات ارزشي به کار گرفته نمي‌شود و تغيير ارزش‌ها پس از زمان طولاني، درک مي‌شود، در اغلب موارد فرصت‌ مقاومت‌ در برابر ارزش‌هاي منفي از دست مي‌رود .

البته ارزش‌هاي نو، همواره منفي و ارزش‌هاي کهن همواره مثبت نيستند، ولي هنگامي‌که ارزش‌‌هاي منفي توليد شوند، به‌ راحتي مي‌توانند نظام اجتماعي را دگرگون کرده و حتي آثار سياسي برجاي گذارند. 

تمام آنچه گفته شد به اين معناست که توجه به خواسته‌ها و برنامه‌ريزي براي مواجهة سازنده و ثمربخش با نيازها بسيار اهميت دارد، هر چند اين خواسته‌ها بر اساس نيازهاي واقعي شکل ‌نگرفته ‌باشند .

با اين مقدمه به بحث از مفهوم مطالبه، چگونگي شناسايي، عوامل شکل‌گيري، آثار و پيامدها و فهرستي از مطالبات مي‌پردازيم و چگونگي مديريت مطالبات را شرح مي‌دهيم .

مفهوم‌شناسي مطالبه اجتماعي

مطالبة اجتماعي خواسته‌اي آگاهانه است که از سوي گروه، صنف و يا تشکلي در صحنة عمومي اجتماع مطرح مي‌گردد و به منظور پاسخ‌گويي مثبت نهادها و حکومت دنبال مي‌شود .

بنا به تعريف فوق، تا زماني که خواسته‌هاي فردي با يک هويت جمعي گره نخورد و به دغدغه‌اي گسترده تبديل نشود، مطالبة اجتماعي شکل نگرفته است .

لذا مطالبه خواسته‌اي مدعيانه ‌است که با عموميت يافتن و جذب حمايت ديگران، پشتوانه‌اي معنوي مي‌يابد. هدف از جذب اين پشتوانه، مشروعيت‌بخشي به مطالبه است. تبديل يک خواسته به نياز اکثريت يا تعداد معتنابهي از يک جمع، راهي براي کسب مشروعيت به شمار مي‌آيد. بر همين اساس مي‌توان گفت هر مطالبه در حقيقت کوششي سياسي است .

شناسايي نيازمندي‌ها ، اعتباربخشي به مطالبات

مطالبه ، احساس نيازي است که به خواسته تبديل شده باشد . بر اين اساس، تحليل «احساس نياز» در شناسايي مطالبه‌ها ضرورت دارد . در اينجا توضيح اين نکته لازم است که احساس نياز همواره از نياز واقعي برنمي‌خيزد، زيرا ممکن است افراد، بعضي اوقات اموري را که واقعاً بدان نياز دارند احساس نکنند بنابراين نه همواره آنچه احساس مي‌شود، نياز واقعي است و نه هميشه نيازهاي واقعي مورد التفات واقع مي‌شود. چون گاهي انسان براي رسيدن به سطحي از سعادت و کاميابي در عرصه‌هاي فردي، خانوادگي و اجتماعي به اموري نياز دارد که به‌ دليل برخي پيچيدگي‌ها يا برخي واقع‌نمايي‌هاي ناروا، نيازهاي واقعي خود را گم مي‌کند .

تقسيم‌بندي نيازها به نيازهاي واقعي و احساس نيازهاي کاذب بر اين پيش‌فرض مبتني است که انسان نيازهايي دارد که بخشي از اين نيازها در طول زمان و در گسترة مکان ثابت است. اين نيازها يا ضرورتي براي بقاي انسان‌اند، مانند آب، غذا و امنيت و يا ضرورتي براي دستيابي به سعادت فردي و يا همزيستي اجتماعي هستند. از آنجا که حفظ نفس، دستيابي به سعادت ابدي و حفظ اجتماع لازم شمرده مي‌شود مقدمات دسترسي به آن نيز لازم خواهد بود و از آنجا که انسان، در بسياري اوقات به تنهايي نمي‌تواند اين مقدمات را تحصيل کند با ديگران همراه مي‌شود و اشتراک منافع در اين امور، همياري جمعي و نيز مطالبة اجتماعي را شکل مي‌دهد. در اينجا مطالبات برگرفته از نيازهاي واقعي هستند .

اما زماني وضعيت‌هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي، اموري را ارزشمند جلوه مي‌دهند و اين ارزش‌هاي جديد نيازهاي جديدي مي‌‌آفرينند و ما را به سمت مطالباتي سوق مي‌دهد که الزاماً از نيازي واقعي حکايت نمي‌کنند .
براي مثال مصرف‌گرايي و مدگرايي به عنوان دو مؤلفه مرتبط به هم فرهنگي، مقتضي کسب درآمد بيشترند و لازمه درآمد بيشتر آن است که يا نان‌آور خانواده دو شغل داشته باشد و يا با رفتارهاي غيرقانوني مانند اختلاس و ارتشاء درآمد خود را افزايش دهد  و يا  زن و شوهر هر دو شاغل باشند. بنابراين نمي‌توان گفت اشتغال زنان در هر بستري، يک نياز واقعي به شمار مي‌رود، همان‌گونه که کوشش بيش از حد مردان براي جمع ثروت مي تواند يک نياز غيرواقعي باشد که به دليل تحولات فرهنگي و اجتماعي مانند تغيير الگوي سبک زندگي و رقابت براي برخورداري بيشتر ، پديد آمده است .

در اينجا روشنگري فرهنگي، جهت‌دهي به اميال و غرايز از طريق تصحيح نظام تربيتي و اصلاح برخي ساختارها مي‌تواند افراد را به خودآگاهي کافي درباره نيازهاي واقعي‌شان برساند. همين امر در سطح کلان به پديده‌اي منجر مي‌شود که آن را مديريت مطالبات مي‌ناميم. وقتي مطالبات در چنين فضايي شکل بگيرند، اعتبار و مشروعيت کافي خواهند داشت، زيرا چنين مطالباتي نظام اسلامي را به تامين خواسته‌هايي سوق مي‌دهد که در مجموع سعادت فرد، خانواده و اجتماع را تأمين خواهد کرد .

نيازها، چه کاذب و چه واقعي، وقتي به مرحله احساس و ادراک خودآگاه فرد مي‌رسند، منشاء آثار خواهند شد. اگر نياز کاذبي، به دغدغه فردي بدل شود، مي‌تواند در مسير طبيعي زندگي فرد اخلال ايجاد کند؛ آرامش خانوادگي، هويت جنسي و رضايت‌مندي از زندگي از جمله مواردي هستند که در چنين شرايطي  لطمه مي‌بينند. اگر زني گمان کند که نداشتن تحصيلات عاليه يا استقلال مالي، به شدت از ارزش‌هاي انساني و اجتماعي او مي‌کاهد، بديهي است ضمن احساس نارضايتي از زندگي، فشارهاي رواني بيشتري را متحمل مي‌شود و بعضي اوقات نيز فضاي فرهنگي نارضايتي از زندگي و ناخشنودي از زن بودن را بر او تحميل مي‌کند. تحقير نقش‌هاي خانگي، در کنار منزلت يافتن شخصيتي و اجتماعي زنان شاغل يا داراي تحصيلات عاليه، اين نارضايتي را به گونه‌اي اغراق آميز به افراد القاء مي‌کند و بنابراين زنان بيش از حد به تحصيلات عاليه يا اشتغال و درآمدزايي توجه مي‌کنند در صورتي‌که اين امتيازات را کسب نکنند، احساس سرخوردگي و خلأ مي‌کنند .

حال اگر نيازهاي کاذب به دغدغه‌اي اجتماعي تبديل شوند و رنگ مطالبه به خود بگيرند، در برنامه‌ريزي‌هاي کلان سياسي، اقتصادي و اجتماعي تأثير خواهند داشت و در ابعاد فرهنگي نيز به تغيير خرده‌فرهنگ‌ها وعرف‌هاي گوناگون منجر خواهند شد .

در مقابل اگر يک نياز واقعي، شناسايي و احساس نشود، واقعيتي که به تعادل زندگي کمک مي‌کند مورد غفلت قرار مي‌گيرد. براي مثال اعتماد به نفس و ارتقاء خودآگاهي، آگاهي از مهارت‌هايي که براي بهبود وضعيت زندگي لازم است، ازدواج و تشکيل خانواده نيازهايي هستند که بايد انسان‌ها به موقع، بدان‌ها توجه کنند. بديهي است مطالبه يک نياز واقعي توسط گروهي از زنان، سرمايه معنوي مهمي به شمار مي‌آيد مطالبه اين نياز را تا مرحله اقدام متوليان پيش مي‌برد. بنابراين بايد راه‌هايي مطمئن براي احراز مطالبات واقعي زنان  يافت .

 به طور معمول، مطالبات با روش تحقيقات ميداني و با تکيه بر اطلاعات و آمار کشف مي‌شوند. اما آمار آينه تمام نمايي براي بيان مسائل واقعي و پايدار نيستند. ممکن است يک جامعه آماري در محدودة سني خاص، مانند دختران 15 تا 19 ساله، مطالباتي داشته باشند که مقطعي و ايد‌ه‌آل‌گرايانه‌اند؛ اما اين مطالبات با گذشت زمان و با رشد فکري دختران و درک واقعيت‌هاي زندگي از طرف آنان، رنگ مي‌بازند. لذا حاکميت نبايد در برنامه‌ريزي‌هاي درازمدت مطالبات ناپايدار را به جاي مطالبات اساسي بگذارد و لازم است به نيازهاي اصلي افراد، به ويژه نيازهايي که در دامنة زماني طولاني‌تري، زنان را درگير مي‌سازد، توجه کند. براي مثال تحصيلات براي همه مهم است؛ اما براي دختر25 ساله، اهميت ازدواج به مراتب بالاتر از اهميت تحصيلات است چون صدمات تأخير در سن ازدواج و از دست دادن فرصت ازدواج نسبت به ازدواج به‌هنگام و گذران تحصيلات عاليه با زحمتي بيشتر جبران‌ناپذير است .

از سوي ديگر گاهي مطالبات واقعي به طور مستقيم بيان نمي‌شوند. به عنوان نمونه تلاش تعداد قابل توجهي از دختران براي کسب مدارج علمي يا موقعيت شغلي بدان دليل نيست که آنان احساس مي‌کنند مدرک يا شغل از ازدواج مهم‌تر است، بلکه به اين دليل است که معيارهاي انتخاب همسر تغيير کرده است و اگر دختري مدرک يا شغل داشته باشد، شانس بيشتري براي ازدواج دارد؛ چنان که تمايل به تبرج و جلوه‌فروشي در شکل بدحجابي همواره نشانگر مطالبة آزادي در روابط نيست. اين رفتار مي‌تواند از کوششي براي مطلوبيت حکايت کند. بنابراين لازم است مطالبات رمزگشايي شوند .

عوامل مؤثر بر شکل‌گيري مطالبات

1- حوزه فرهنگ و اقتصاد :

گيرنده‌هاي شناختي- عاطفي ما تحت‌تأثير عناصر گوناگون فرهنگي از جمله فضاي تبليغاتي و ارتباطات مجازي قرار دارند. ارزش‌هاي اخلاقي، سبک‌هاي زندگي و عرف‌هايي که بخش بزرگي از جامعه، آن‌ها را پذيرفته‌اند، شناخت ما از واقعيت‌ها را متأثر مي‌سازند و عواطف ما را جهت مي‌دهند. تحول در حوزه فرهنگ و نظام ارزشي موجب تحول در ميل‌ها و گرايش‌هاي عاطفي ما مي‌شود. براي مثال اگر خانه و خانه‌داري پيوسته تحقير شود، زنان نه لزوماً براي کسب درآمد، بلکه براي کسب وجاهت و نجات يافتن از فضاي تنگ و تحقير‌آميز خانه احساس‌ مي‌کنند بايد به فعاليتي اجتماعي روي بياورند. اگر لذت و رفاه، ارزش‌هاي اصيل باشند و قناعت، صرفه‌جويي و ساده‌زيستي بي‌ارزش يا کم اهميت تلقي ‌شوند، هر کوششي براي بالا بردن رفاه مادي و ازدياد درآمد‌ها به يک نياز تبديل مي‌شود. در صورت اخير تغييرات فرهنگي به ايجاد مطالبات اقتصادي منجر مي‌شود .

سيطره فرهنگ مدرن به ارجحيت يافتن ثروت و قدرت منجر مي‌شود. آزادي نامحدود (حتي در مواردي چون حق تسلط بر بدن) استقلال و فردگرايي، ارزش‌هاي اساسي جامعه مدرن به شمار مي‌آيند که هر کدام زمينه‌ساز مطالباتي خاص و متناسب با فرهنگ مدرن هستند.

از سوي ديگر مشکلات واقعي معيشتي، تغيير برخي وضعيت‌ها مانند وضعيت تأهل و تجرد، بالا رفتن سن ازدواج، ميل دختران به اولويت تحصيلات عاليه در مقاطع سني زير بيست سال، ميل پسران به ازدواج با زنان شاغل نيز به مطالبات خاص مي‌انجامند. بديهي است چنين رخدادهايي همواره مثبت نيستند، اما وقتي واقعيت‌هاي موجود در جامعه باشند، در ايجاد خواسته‌هاي عمومي تأثير مي‌گذارند .

 گاهي يک پديده براي تعداد کمي از افراد جامعه (معمولاً نوآورها innovators مانند افراد طبقه بالا يا نخبگان) با ارزش مي‌شود. البته اين ارزش‌ها، با هنجارهاي پذيرفته شده در جامعه پيشين چندان مشابهت ندارند. اما در کنار نوآورها، همواره جمعيت زيادي وجود دارند که اين ارزش‌ها را مي‌پذيرند و با رفتارهاي مطابق اين ارزش‌ها همراه مي‌شوند. اين گروه را زودپذيرها مي‌نامند که از نظر جامعه‌شناسان مي‌توانند جرياني بهمن‌گونه را شکل دهند  و متناسب با ارزش‌ها و هنجارهاي جديد مطالباتي نو را به ميان آورند و مديران جامعه را براي تحقق مطالبات تحت فشار قرار دهند .

تغيير گروه‌هاي مرجع در بيست سال اخير و در حاشيه قرار گرفتن کساني که در اوايل انقلاب و در دوران دفاع مقدس نقش‌گروه‌هاي مرجع را ايفا مي‌کردند، به تغيير در ارزش‌هاي دختران و زنان منجر شد و در اين قشر که در دهة اول انقلاب، متأثر از اقشار فرهيخته‌اي چون دانشوران ديني و علمي، خانواده‌هاي شهدا و جانبازان و بسيجيان، ارزش‌هاي خود را به بي‌توجهي به مناسبات مادي و توجه به ارزش‌‌هايي چون انقلابي‌گري، قناعت و تلاش مي‌دانستند و سادگي را به عنوان سبک زندگي پذيرفته بودند، به تدريج به گروه‌هايي ديگر چون جامعة هنري و ورزشکاران روي آوردند و سبک زندگي جديدي را پذيرفتند که در نتيجة آن مدگرايي، مصرف‌گرايي، تبرج و روابط سهل‌انگارانه به دغدغه‌هاي قشر قابل توجهي از زنان تبديل شد و در اين بستر مطالبات جديدي شکل گرفت .

2- حوزه سياست:

يکي از اموري که در روند مطالبات اجتماعي تأثيرگذار است، رقابت‌هاي انتخاباتي است. به دليل آراي تعيين کنندة زنان، بسياري اوقات به آنان به عنوان برگ‌هاي رأي نگريسته مي‌شد. از اين رو وعده‌هاي انتخاباتي، شامل بسته‌هاي پيشنهادي خاص زنان نيز مي‌شد. طرح خواسته‌هاي زنان و وعده‌هايي به آنان، به ايجاد موجي از مطالبات دامن ‌مي‌زد و همين مطالبات جديد بر حوزة سياست و فرهنگ تأثير‌گذار بود. در واقع مي‌توان ميان انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان رابطه‌اي دو سويه تصوير نمود که نتيجة آن براي کانديداها، وصول به مناصب سياسي و براي رأي دهندگان، شکل‌گيري و يا افزايش مطالباتي بود که براي اجراي آن مطالبات انتخاب شوندگان را تحت فشار قرار مي‌دادند. چنين روندي مي‌تواند، موجب فرا‌گير شدن مطالبات در جامعه زنان ‌شود و تغييرات اجتماعي ايجاد کند.  چنان‌که واکنش سياستمداران در برابر فشار مطالبات، که گاه خود در ايجاد آن سهيم بوده‌اند، مي‌تواند به افزايش هويت مقاومت و بروز مشکلات اجتماعي و سياسي منجر شود .

علاوه بر اين در حوزه سياست، مسائل کلان‌تري نيز مطرح است که به صورت عميق‌تري بر روند مطالبات زنان تأثير مي‌گذارد. براي مثال مفاهيمي مانند دموکراسي و گفتمان‌هاي مربوط به آن بر ساختار خانواده و روابط زن و مرد و تغيير خواسته‌هاي آنان تأثير دارند. دخالت جريان‌هاي بين المللي، نهادهاي مدني ـ سياسي ، پيدايش ساز و کارهاي ارجاع شکايت و دعاوي به خارج از مرزهاي سياسي و ملي کشور، به نوبه خود در ايجاد يا تقويت مطالبات زنان اثرگذار است .

مطالبات زنان ، آثار و پيامدها

شناخت مسائل و مشکلات زنان و نيازهاي واقعي‌شان، به انضمام درک صحيح و به موقع مسئولان از اين امور، مي‌تواند به هم‌گرايي ثمربخشي در رفع مشکلات منجر شود اما پيدايش دوگانگي در اين عرصه، باعث ايجاد مشکلات سياسي و اجتماعي خواهد شد. اگر خواسته‌هاي زنان متفاوت از اولويت‌هاي ارزشي نظام باشد، ايدة ناکارآمدي نظام اسلامي شکل مي‌گيرد و اين احساس در زنان پديد مي‌آيد که حاکميت درصدد برآوردن مطالبات آنها نيست. حال اگر در اين ميان جريان‌ها و تشکل‌هاي زنانه و حتي فمينيستي وجود داشته باشند که خود را همسو با مطالبات زنان نشان دهند، جامعه زنان ائتلافي ناخواسته در مقابل حاکميت شکل خواهد داد. به عبارت ديگر جريان‌هاي مخالف نظام سياسي از پتانسيل موجود در مطالبات زنان به نفع خود سود مي‌‌برند. بنابراين لايه‌هاي اپوزيسيون ضخيم‌تر خواهد شد.

گاهي ناهمسويي به شکل متفاوتي بروز مي‌کند؛ هر چند که زنان با مشکلات عيني و واقعي دست به گريبانند و مطالباتي هرچند نهفته در اين خصوص دارند؛ اما ممکن است نظام سياسي کشور اولويت‌هاي زندگي زنان را امور ديگري بداند. يکي از نشانه‌هاي تعارض زماني است که حاکميت تحت‌تأثير خواست مجامع بين‌الملل و حتي  متناسب با گزارشات، و بخشنامه‌هاي نهادهاي بين المللي، اولويت‌هاي زندگي زنان ديگر نقاط جهان يا اولويت‌هاي تصميم‌سازان و مديران عرصه بين‌الملل در الگوي غربي را در صدر مطالبات زنان ايراني قرار دهد .

در چنين فرضي نظام سياسي، نيازهاي کاذب يا مطالبات دسته چندم را به دغدغه‌هاي اصلي زنان تبديل مي‌کند. آنگاه توده‌هاي ميليوني زنان که با مشکلات عيني ديگر دست به گريبانند، از وضعيت موجود احساس ناخرسندي مي‌کنند. در حالت‌ ديگر نخبگان جامعه که در زندگي مردم عناصري تصميم‌ساز و الگوساز بوده‌اند ، فارغ از دغدغه‌هاي زندگي مردم، احساسات و خواست‌هاي خود را به همه زنان تسري مي‌دهند .

وضعيت بالفعل زنان نخبه از نظر تحصيل، شغل و موقعيت اجتماعي ايجاب مي‌کند که اولويت‌هاي آنان تا حدي متفاوت از اولويت‌هاي توده زنان باشد. از سوي ديگر قدرت چانه‌زني نخبگان و توان مديريتي آنان در هدايت و تصميم‌سازي مديران نيز به اين مسئله اضافه مي‌شود. اين دوگانگي‌ تأثير گسترده‌اي در هدايت نادرست مطالبات زنان خواهد داشت.
البته اگر رابطه‌اي دوسويه و منطقي ميان زنان نخبه و افراد جامعه زنان ايجاد شود مي‌تواند به درک متقابل و همگرايي آنان منجر گردد. لذا مسئوليت نخبگان آن است که از وضعيت زنان در تمام نقاط کشور آگاهي کافي داشته باشند و با جامعه زنان همراه باشند تا به درک‌ واقعيت‌هاي اجتماعي نائل شوند و از واقعيت‌هايي که در آينه آمار منعکس نمي‌شوند، مطلع شوند .

 هم‌گرايي ميان نظام ارزشي مورد نظر حاکميت اسلامي و زنان، تبيين اولويت‌ها و برنامه‌هاي نظام براي زنان، تاکيد بر حل مشکلات واقعي و رهايي از برزخ و تعارض ارزش‌هاي مدرنيته و اسلام به همسويي عظيمي ميان زنان و حاکميت تبديل مي‌شود. اين همسويي مانع به هدر رفتن سرمايه‌هاي ملي مي‌شود و حل مشکلات عيني و استقرار پايدار تفکر اسلامي در امر توسعه و عدالت را موجب مي‌گردد .

نکته پاياني در اين بخش اين است که متأسفانه مسئله زنان، مطالبات و اولويت‌هاي زندگي آنان، بيشتر براي مديران زن و مديران امور زنان دغدغه است و رجال سياسي نسبت به اين مسئله دغدغة کم‌تري دارند و حتي ممکن است احساس شود در حل مشکلات اين قشر با صف‌بندي زنانه مردانه مواجه شده‌ايم. مسائل زنان به مسائل خانواده و مسئله خانواده به همه مسائل اساسي کشور در ابعاد فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي ارتباط دارد و کم توجهي مسئولان نظام به مسائل زنان آسيبي جدي به شمار مي‌آيد.

بنابراين لازم است مديريت نظام اسلامي در هرم سياسي کشور به مطالبات زنان به عنوان کنشي اجتماعي بينديشد که مي‌تواند به مسايل فرهنگي، اقتصادي، سياسي و حتي امنيتي پيوند بخورد، قطعاً چنين کنش نيرومندي به راهبري و مديريت نيازمند است.

نگاهي به مطالبات واقعي زنان

مطالبه چه برخواسته از نياز واقعي باشد يا نياز کاذب نيازمند توجه مسئولان کشور و مديران فرهنگي است. به عنوان مثال اگر فرض شود که نظام آموزشي علي الاصول به منظور اشتغال طراحي شده است و به فرض اين‌که نظام تحصيل تا سطوح عاليه، براي دختران آسان شده است کشور با سيل دختران تحصيل‌کرده‌اي مواجه مي‌شود که جوياي شغل هستند. بنابراين نظام نمي‌تواند نسبت به اشتغال آنان بي‌تفاوت باشد و بايد براي اشتغال آنان چاره‌اي انديشيد چه اشتغال در زمرة نيازهاي واقعي باشد و يا در زمرة مطالباتي باشد که برآمده از تأثير ساختارهاي فرهنگي اجتماعي و الگوهاي سبک زندگي هستند. بنابراين همانگونه که برآوردن نيازهاي واقعي، رسالت متوليان امور است. توجه به مطالبات ديگر و مواجهة صحيح با آن دسته از مطالبات هم رسالتي ديگر است .

در اين‌جا مي‌توان به فهرستي از مطالبات واقعي زنان اشاره کرد :

1) حمايت هاي مالي از زنان بدسرپرست و فاقد سرپرست
2) اصلاح نگرش‌ها نسبت به جايگاه خانوادگي و اجتماعي زن و اصلاح باورهاي عاميانه و تحقير‌آميز
3)ارتقاء وضعيت بهداشت زنان به‌ويژه در موقعيت‌هاي خاص (از جمله بارداري و زايمان) و نسبت به بيماري‌هاي خاص زنان (از جمله سرطان سينه)
4)افزايش امنيت زنان در محيط کار و محيط اجتماعي به منظور کاهش آسيب‌پذيري و افزايش کارآمدي اجتماعي آنان
5) کاهش زمينه‌هاي خشونت خانگي عليه زنان از طريق افزايش مهارت‌هاي زنان، اصلاح نگرش مردان و مهارت‌افزايي آنان
6)حمايت از زنان سالمند؛ با توجه به بالاتر بودن سن اميد به زندگي در زنان و افزايش احتمال تک‌زيستي در سنين کهنسالي و با توجه به شرايط عاطفي زنان
7) تسهيل شرايط ازدواج با توجه به بالا رفتن سن ازدواج دختران و افزايش ميزان تجرد قطعي در ميان آنان. اين نکته که مردان در هر سني که ارادة ازدواج کنند از شانس ازدواج برخوردارند اما دختران بايد انتخاب شوند، به وضوح لزوم توجه خاص به دختران آمادة ازدواج را نشان مي‌دهد.
8)آشنا کردن مردان با جايگاه و مسئوليت‌هاي پدري و همسري .

 در ساليان اخير به دلايل مختلف نقش سازندة مردان در خانواده ناديده گرفته شده و يا کم‌رنگ جلوه نموده است و تضعيف اين جايگاه، نه تنها نفعي براي زنان ندارد، که موجب افزايش فشار بر آنان براي تأمين بخشي از هزينه‌هاي اقتصادي و مديريتي خانواده شده است و تعارض نقش‌ها و فشار مضاعف بر زنان را به همراه داشته است، تثبيت جايگاه مديريتي و حمايتي مردان به عنوان پدر و همسر مي‌تواند حمايت از زنان را افزايش دهد و فشارها را از دوش آنان بردارد .

9)حل معضلات قضايي و مشکلات مربوط به آئين‌‌هاي دادرسي زنان.

وابستگي زنان، به خانواده احتمال حضور زنان در محيط دادگاه‌ها براي پيگيري دعاوي خود را کاهش مي‌دهد، برخوردار نبودن زنان از درآمد مالي موجب پايين آمدن احتمال طرح برخي دعاوي حقوقي مي‌شود و شرايط ويژة روابط زناشويي و خانوادگي احتمال طرح دعوا عليه همسر يا ثمربخش بودن طرح دعاوي را کاهش مي‌دهد، لذا حمايت‌هاي ويژه از زنان براي دستيابي به حقوقشان و يا حمايت هاي جانبي ديگر موجه مي‌شود .

چگونگي مديريت مطالبات

مديريت مطالبات زنان، به معناي زمينه‌سازي براي شکل‌گيري مطالبات، شناسايي مطالبات در حال شکل‌گيري و هدايت مطالبات شکل‌گرفته يا در حال شکل‌گيري است. بدين منظور لازم است سياست‌ها و اقداماتي در دستور کار قرار گيرد و براي شکل‌گيري مطالبات صحيح، مبتني بر نيازهاي اساسي، زمينه‌سازي شود. به طور کلي مي‌توان اقدامات مورد نياز را به منظور مفهوم‌سازي، الگو‌سازي، آسيب‌شناسي و سازماندهي، در عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي در نظر گرفت. در اينجا صرفاً به برخي از اقدامات قابل پيگيري اشاره مي‌شود :

1-1)تبيين نيازهاي واقعي زنان؛ تبيين نيازهاي واقعي در مرحلة پژوهش موجب تفاهم نخبگان و مديران در خصوص موضوع واحد (نيازهاي واقعي) مي‌شود و تبيين اين نيازها، در مرحلة تبليغ و ترويج، ذهن جامعه را به سمت نيازهاي اساسي و شکل‌گيري مطالبه حول اين نيازها، معطوف مي‌نمايد .
2-1)تبيين چگونگي تأثيرگذاري ارزش‌هاي مادي بر زندگي زنان
3-1)اصلاح الگوي سبک زندگي و الگوي مصرف اقتصادي، ترويج روحية قناعت و کاهش حس رقابت در مصرف
4-1)اصلاح ساختارهاي اقتصادي به منظور کاهش مشکلات معيشتي مردم و ايجاد آرامش رواني در خانواده‌ها
5-1)تقويت پيوندهاي خويشاوندي به منظور افزايش حمايت‌ها و انتقال بخشي از مطالبات به مسيري که در نظام خويشاوندي قابل پاسخگويي باشد .
6-1)استفاده از ظرفيت‌هاي آموزشي و تبليغي رسمي و غيررسمي در هدايت غيرمستقيم مطالبات و ايجاد مطالبات نو و تقويت پيوند نخبگان با جامعة زنان.
7-1)زمينه‌سازي براي شکل‌گيري، توانمند‌‌سازي و شبکه‌سازي سازمان‌هاي مردم‌نهاد که در زمينه‌هاي پژوهشي و فرهنگ‌سازي، نيازمندي‌‌هاي جامعه زنان و پاسخ‌گويي پسنديده به مطالبات موجود فعاليت مي‌کنند.
8-1)ايجاد گفتمان‌هاي مسئله محور و ائتلاف‌هاي غيرسياسي به منظور دست‌يابي به اجماع در مسئله‌شناسي‌ها، سياست‌ها و اقدامات مورد نياز
9-1)تقويت پيوند ميان مديران، نخبگان، پژوهشگران و کنشگران در فضايي کارشناسانه و غيرسياسي که نتيجة آن افزايش کارآمدي مديران، آشنايي کنشگران با معضلات اجرايي، نشاط در جامعه علمي کشور، کاهش نگرش‌هاي انتزاعي و غيرواقع‌بينانه و برطرف شدن نگاه بدبينانه و صف‌بندي‌هاي زيان‌بخش است.
10-1)گزارش مستمر تلاش‌هاي صورت گرفته به جامعة زنان به منظور آشنايي هر چه بيشتر زنان با دستاوردها و ناکامي‌ها، افزايش اقناع عمومي، ايجاد زمينه براي نقد منصفانه و افزايش احساس مسئوليت عمومي براي حل معضلات .

آنچه گفته شد صرفاً پيش‌نويسي براي همفکري بيشتر ميان مسئولان، نخبگان و فعالان به منظور حل هر چه بهتر نيازمندي‌ها و پاسخ‌گويي به مطالبات زنان است. به اميد آن که اين پيش‌نويس، تصحيح، تکميل و مورد عنايت قرار گيرد .

نقل از سایت خبرگزاري زنان ايران

درباره رمضان

 

ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است.

می‌گویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شب‌های قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شود، و عبادت در یکی از شب‌های آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است. بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیت‌ای درست و دلی پاکیزه،‌ پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد
. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»

آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزه‌داران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.

به برخی از حوادث و رویدادهای مهم این ماه اشاره می‌شود:

  • وفات حضرت خدیجه در دهم رمضان سال دهم بعثت.
  • ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیمه رمضان سال دوم هجرت.
  • جنگ بدر در سال دوم هجرت.
  • فتح مکه در سال هشتم هجرت.


مبارک باد آمد ماه روزه
رهت‏خوش باد اى همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد
سرم را مست کرد آن ماه روزه
مسلمانان سرم مست است از آن روز
زهى اقبال و بخت و جاه روزه
بجز این ماه ماهى هست پنهان
نهان چون ترک در خرگاه روزه
بدان مه ره برد آن کس که آید
در این مه خوش به خرمنگاه روزه
رخ چون
اطلسش گر زرد گردد
بپوشد خلعت از دیباى روزه
دعاها اندرین مه مستجابست
فلک‏ها را بدرد آه روزه
چو یوسف ملک مصر عشق گیرد
کسى کو صبر کرد در چاه روزه
سحورى کم زن اى نطق و خمش شو
ز روزه خود شوند آگاه روزه
بیا اى شمس دین و فخر تبریز
تو اى سر لشکر اسپاه روزه

 

 

ميلاد نور مبارك

ميلاد منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج) مبارك باد

 

ميلاد امام‌زمان (عج) گرامي‌باد

 

دعاي سفارش‌شده از سوي امام‌رضا(ع) براي ظهور حضرت مهدي(عج)

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

اَلَّلهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَکَ وَ خَلیفَتَکْ بِما أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِیاءَکَ وَ رُسُلَکْ، وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکْ، وَ أیِّدْهُ بِروحِ الْقُدْسِ مِنْ عِنْدِکْ وَ اسْلُکْهُ مِنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ، وَ أبْدِلْهُ مِن بَعْدِ خَوفِهِ أمْناً یَعْبُدُکَ لا یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً، وَ لا تَجْعَلْ لِاحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلی وَلِیِّکَ سُلْطاناً وَ اْذَنْ لَهُ فِی جَهادِ عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّهْ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أنْصارِهْ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر .

 

بار خدايا ! كار ظهور بنده و خليفه‌ات - امام‌مهدي(عج) - را سامان ده به آنكه كار پيامبران و فرستادگانت را به آن سامان دادي و فرشتگانت را پيرامونش قرار ده و او را به روح‌القدس از سوي خويش تأييد فرما و از پيش‌روي و پشت‌سرش نگهباناني بگمار كه او را از هر بدي حفاظت كنند، و پس از دوران ترس، او را در عوض امنيتي فراهم آور كه تو را بپرستند و هيچگونه شركي نسبت به تو نداشته باشند، و براي هيچ‌يك از خلقت بر وليّ‌ات تسلطي قرار مده و او را براي جهاد دشمنت و دشمن خودش رخصت فرماي و مرا از يارانش قرار ده، به‌درستي‌كه تو بر همه‌چيز توانايي.

به بهانه روز معلم

 

اسم من گم شده است.

توی دفترچه ی پر حجم زمان

دیرگاهی است

فراموش شدم.

اسم من گم شده است

لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها

زیر آن بند غریب

پشت انبوهی از آن شرط و شروط

لای آن تبصره ها

اسم من گم شده است

در تریبون معلق شده سخت سکوت

حق من گم شده است.

زنگ انشاء

کسی انگار نمی خواست معلم بشود

شأن من گم شده است

شأن من نیست بنالم 

شأن من نیست بگویم

زتهی ، ز نبود

یا از این زخم کبود

لیک

 رنگ رخساره گواهی دهد از سر درون

از همه رنج فزون.

اسم من گم شده است

نردبانی شده ام

صاف به دیوار ترقی

تا که این نسل و آن نسل

پای بر پله ی من

سوی فردا بروند

و غریبانه فراموش شوم

اسم من گم شده است.

روز معلم گرامي باد

نقش زنان در تغيير الگوي مصرف


امروزه ديگر بر همگان آشكار شده است كه محيط زيست در همه جا مورد بهره‌برداي بيش از اندازه قرار مي‌گيرد و تخريب و آلوده مي‌شود كه حاصل اين روند، از بين رفتن لايه ازن و تهديد سلامت همه موجودات زنده دنياست. از آثار زيان‌آور پرتو خورشيد آگاهي دارند و متوجه تغيير آب و هوا، گرم شدن زمين و شيوع بيمار‌ي‌ها هستند كه در بهار، برف زمستاني مي‌بارد و در زمستان، شاهد گرماي تابستانيم و اينها همه نتايج رفتار انساني است.

بدون امنيت زيست محيطي جهاني، امنيت ملي وجود نخواهد داشت؛ براي بقا در طبيعت، بايد از قوانين آن پيروي كرد و براي هماهنگي با طبيعت، بايد در شيوه‌هاي زندگي تغييراتي پديد آورد، بايد ارزش‌هاي طبيعت را درك كرد و به آن احترام گذاشت. در واقع تغيير الگوي مصرف و روي آوردن به درست مصرف كردن كالاها، انرژي و منابع، بنيادي‌ترين رويكرد براي مقابله با موج مصرف، تخريب محيط‌زيست و آلودگي به‌ شمار مي‌آيد. امسال که توسط رهبر فرزانه انقلاب، سال پيگيري نوآوري و شکوفايي و اصلاح الگوي مصرف نام نهاده شد، نقش زنان ايراني در فرهنگ ما با توجه به شرايط ‌زير، بسيار قابل تأمل و اثربخش است:

اگر آگاهي ما انسان‌هايي كه بي‌دريغ مصرف مي‌كنيم و بي‌رويه مواد زايد و آلوده توليد مي‌كنيم، در اندازه‌اي باشد كه هر بار از خود بپرسيم مصرف اين مواد و انرژي تا چه اندازه ضروري است و هر مقدار مواد زايد كه توليد مي‌كنيم، يا هر مقدار انرژي كه مصرف مي‌كنيم، چه اثري بر محيط‌زيست مي‌گذارد و چه هزينه‌اي را براي رفع آلودگي ناشي از آن بر ما تحميل مي‌كند و همچنين اگر الگوي مصرف را درست بشناسيم و اين الگو را در زندگي خود تعميم دهيم، شايد بسياري از مسائل ناشي از ورود آلاينده‌ها به محيط‌زيست حل شود، زيرا فزوني مصرف به معناي فزوني ضايعات و آلودگي محيط‌زيست است. اگر تصميم داريم در اين زمينه، نقش آلوده كننده كمتري داشته باشيم، بايد الگوي مصرف درستي براي خانواده ايراني تهيه كنيم كه در اينجا، زن به عنوان همسر، مادر، مدير برنامه‌ريز خانواده و كسي كه نقش اصلي در تنظيم خريد و چگونگي مصرف را به عهده دارد و همچنين به عنوان مربي، فرهنگ ساز نسل آينده و سرانجام به عنوان پيوند دهنده كودكان به خانه و جامعه، مي‌تواند نقش بسيار مهمي در تغيير الگوي مصرف و در نتيجه كاهش آلودگي داشته باشد.

راهكارهاي كاهش مصرف:


1
ـ ارتقاي سطح آگاهي زنان در زمينه مصرف درست:
در درجه نخست، ابزار زنان آگاهي و خودباوري آنهاست. آنان بايد به نقش آموزش دهنده خود درباره درست مصرف كردن و در نتيجه، كاهش ضايعات آگاه باشند و بچه‌ها را از كودكي در خانه گونه‌اي تربيت كنند كه افراد مصرف‌گرا نباشند و اين در صورتي ممكن است كه زن در زندگي روزمره، الگوي درستي از مصرف داشته باشد؛ براي مثال، دانستن ميزان کالري مورد نياز بدن در سنين گوناگون، كمك به خريد مواد به اندازه نياز مي‌شود. در موقع رفتن به فروشگاه، داشتن فهرست كالاهاي مورد نياز از خريد بي‌مورد جلوگيري مي‌کند. خريد در يك روز در هفته هم مي‌تواند هم از آلودگي هوا و هم از خريد زايد جلوگيري کند.

2
ـ كاهش استفاده از كالاهاي يك بار مصرف:
در سال 1990 در اتريش، خانواده‌هاي داوطلب با تغيير الگوي مصرف و كاهش استفاده از كالاهاي يك‌بار مصرف، موفق شدند زباله‌هاي توليدي خود را تا 19 درصد نسبت به خانواده‌هاي معمولي كه وارد مطالعه نشده بودند، كاهش دهند و اين كاهش پس از يك سال به 34 درصد رسيد.

3
ـ افزايش دوام اجناس توليدي:
اگر محصولات توليدي با دوام‌تر باشند و زنان در برنامه‌ريزي روزمره از محصولات بادوام‌تر استفاده كنند، مدت استفاده از آنها طولاني‌تر خواهد شد.


4
ـ كاهش ميزان سمي بودن زباله‌هاي خانگي:
خانم‌ها با جداسازي مواد زايد سمي خانگي در محل توليد، مي‌توانند از بسياري از آلودگي محيط‌زيست جلوگيري كنند.

5
ـ كاهش حجم زباله از راه بازيافت و استفاده دوباره:
امروزه در كشورهاي گوناگون جهان، بازيافت زباله بسيار معمول است و به علت اهميتي كه مواد اوليه در فعاليت‌هاي صنايع دارند و نيز محدوديت منابع و افزايش قيمت مواد اوليه مواد خام و سرانجام به دلايل ملاحظات زيست‌محيطي، 30 درصد اجزاي تركيبي زباله همچون كاغذ، مقوا، شيشه، پلاستيك، فلزات از راه بازيافت مورد استفاده دوباره قرار مي‌گيرند و بار ديگر به عنوان مواد اوليه به كارخانه‌ها تحويل مي‌شوند. 70 درصد مابقي اجزاي تركيبي زباله نيز توسط کرم خاکي با نام علمي آيزينيافوتيدا به كود آلي بيولوژي ورمي كمپوست تبديل و كودش به افزايش محصولات آن هم از نوع ارگانيك مي‌انجامد و خود كرم هم در توسعه صنايع داروسازي، صنايع غذايي، صنايع آرايشي و بهداشتي استفاده مي‌شود.

6
ـ استفاده از محصولات ارگانيك:
تغيير رفتار توليدکنندگان و مصرف‌کنندگان جهاني از سوي محصولات غير ارگانيک به سوي محصولات ارگانيک، منجر شد که در دهه‌هاي اخير، به ويژه از دهه 1980 ميلادي، حرکت به سمت کشاورزي ارگانيک مورد توجه قرار بگيرد و تحقيقات متخصصان کشاورزي متوجه آن شود، براي همين، كشاورزي ارگانيک در ساده ترين تعريف به عنوان «كشاورزي بدون افزودن مواد شيميايي مصنوعي و به طور خاص شيميايي» توسعه يابد.

بهاران مبارك‌باد

بهاران مبارك‌باد

 

اين ديوانگيست

که از همه گلهاي رُز تنها بخاطر اينکه خار يکي از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشيم

که همه روياهاي خود را تنها بخاطر اينکه يکي از آنها به حقيقت نپيوسته است رها کنيم

که اميد خود را به همه چيز از دست بدهيم بخاطر اينکه در زندگي با شکست مواجه شده ايم

که از تلاش و کوشش دست بکشيم بخاطر اينکه يکي از کارهايمان بي نتيجه مانده است

که همه دستهايي را که براي دوستي بسوي ما دراز مي شوند بخاطر اينکه يکي از دوستانمان رابطه مان را زير پا گذاشته است رد کنيم

که هيچ عشقي را باور نکنيم بخاطر اينکه در يکي از آنها به ما خيانت شده است

که همه شانس ها را لگدمال کنيم بخاطر اينکه در يکي از تلاشهايمان ناکام مانده ايم

به اميد اينکه در مسير خود هرگز دچار اين ديوانگي ها نشويم

 

و به ياد داشته باشيم که هميشه

شانس هاي ديگري هم هستند

دوستي هاي ديگري هم هستند

عشق هاي ديگري هم هستند

نيروهاي ديگري هم هستند

تنها بايد قوي و پُر استقامت باشيم و همه روزه در انتظار روزي بهتر و شادتر از روزهاي پيش باشيم.

 

 

نقش و تاريخ زنان در بقيع

درباره نقش و تاريخ زنان در بقيع، با موارد بسيارى روبه رو ميشويم كه نشان دهنده حضور مثبت و ماندگارى نام و ياد آنان است. در اين نوشتار، نمونه هايى ارائه ميشود.

 

حضور هميشگى در بقيع

عالمان دين، زيارت قبور را مستحب ميشمارند. اين استحباب، ريشه در رفتار پيامبر ص و نيز رفتار عملى فاطمه عليهاالسلام دارد و زن و مرد را شامل ميشود. رسول خدا ص به همراه تعدادى از ياران خود، هر شب جمعه به بقيع ميآمد و سه بار ميفرمود: «السلام عليكم يا اهل الديار».

 

چرا خبرم نكرديد؟

يزيد بن ثابت ميگويد: به همراه رسول خدا حركت ميكرديم تا كه به بقيع رسيديم. در آن جا قبر جديدى را يافتيم.
رسول خدا ص پرسيد: اين قبر كيست؟ گفتند: فلان زن. پيامبر او را شناخت و فرمود: چرا به من خبر نداديد؟ گفتند: شما روزه بوديد و استراحت ميكرديد و نخواستيم شما را بيازاريم. فرمود: اين كار را نكنيد؛ هر كس كه بميرد، خبرم بدهيد كه نماز من بر او، رحمت خواهد بود؛ آن گاه خود در برابر قبر ايستاد و ما پشت سر او ايستاديم و نماز ميت خوانديم.

 

او را از فشار قبر نجات بده

رسول خدا ص پس از دفن دختر خود، رقيه، كنار قبر او ايستاد؛ سر را به سمت آسمان بلند كرد و در حالى كه از ديدگانش اشك جارى بود، فرمود: من به ياد رقيه و سختي‌هايى كه او ديد، افتادم؛ دلم براى او سوخت و از خدا خواستم كه او را از فشار قبر نجات دهد. دعاى پيامبر، اين بود: خدايا! به خاطر من، رقيه را از فشار قبر، رهايى ده. خداوند نيز دعاى پيامبر ص را اجابت فرمود.

 

گريه فاطمه عليهاسلام كنار قبر خواهر

هنگامى كه رقيه، دختر پيامبر ص، از دنيا رفت، آن حضرت، خطاب به دخترش فرمود: به سلف صالح ما عثمان بن مظعون و يارانش، ملحق شو. در آن حال، حضرت فاطمه عليهاسلام در كنار قبر بود و آن قدر اشك ريخت كه قطرات آن به درون قبر فرو ريخت.

 

جايگاه نماز فاطمه عليهاسلام در بقيع

شيخ صدوق، پس از بيان كيفيت زيارت امامان بقيع عليهمالسلام، مينويسد: در مسجدى كه در آن جا هست، هشت ركعت نماز بخوان؛ يعنى براى هر امام از امامان چهارگانه مدفون در بقيع، دو ركعت نماز زيارت بخوان. گفته ميشود كه آن جا، جايگاه نماز فاطمه است. ظاهراً مراد از آن مسجد، بيت الاحزان است.

 

بيت الاحزان

پس از جريانهاى دردناك و ستمهايى كه به فاطمه زهرا عليهاالسلام شد، امير مؤمنان على بن ابى طالب عليهالسلام، خانه اى را در قبرستان بقيع - كه در سمت شرقى مدينه و بيرون از شهر بود - براى فاطمه عليهاالسلام ساخت كه به آن بيت الاحزان ميگفتند. فاطمه زهرا، هر صبح، به همراه حسن و حسين عليهماالسلام به بقيع مي‌آمد و در آن جا گريه ميكرد. شب كه فرا ميرسيد، على عليهالسلام، پى ايشان مي‌آمد و آنان را به خانه باز مي‌گرداند.

اين خانه كه خانه اسرار فاطمه (ع) است، در كنار قبور ائمه بقيع قرار داشت؛ تا آن كه در سال 1344ق. همزمان با تخريب بارگاه ائمه، توسط وهابيان، ويران گرديد.

 

چهل صورت قبر

اميرمؤنان على عليهالسلام، بنا بر وصيت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، او را شبانه دفن كرد و به كسى خبر نداد و قبر آن حضرت را مخفى كرد. امام على عليهالسلام، در بقيع، چهل صورت قبر درست كرد و روى آنها آب ريخت.

به گفته كاتب اسكافى، پس از جريان دفن مخفيانه و شبانه فاطمه زهرا عليهاالسلام، مردم به سوى بقيع حركت كردند و در پى يافتن قبر وى برآمدند؛ ولى نتوانستند قبر وى را شناسايى كنند.

طبرى مينويسد: مردم، صبح كردند و چهل قبر جديد در بقيع يافتند. همه در بقيع حاضر شدند؛ اما شناخت قبر، برايشان مشكل بود. يكديگر را سرزنش ميكردند كه پيامبر، تنها يك دختر از خود به يادگار گذاشت؛ آيا او بميرد و در تشييع پيكرش و نماز بر او حاضر نشويم و قبر او را نشناسيم؟ برخى از غاصبان حكومتى نيز گفتند: تنى چند از زنان مسلمان، بيايند تا اين قبرها را بشكافيم تا پيكرش را يافته، بر او نماز گزاريم و قبر او را زيارت كنيم. خبر به على بن ابى طالب عليهالسلام رسيد. او در حالى كه غضبناك بود، راهى بقيع شد. فردى به سمت بقيع دويد و به مردم گفت: اين على بن ابيطالب است كه به بقيع مىآيد و به خدا قسم ياد كرده است كه اگر سنگى از اين قبرها جابه جا شود، شمشير على، كارگر خواهد بود. آن گاه جمع حاضر در بقيع، پراكنده شدند.

 

برخى از زنان مدفون در قبرستان بقيع

در طول تاريخ اسلام، زنان نامدار بسيارى، در بقيع، به خاك سپرده شدند كه نام و مكان دفن آنان، نامشخص است.
شخصيتهاى زير، تعدادى از زنان مدفون در اين قبرستان هستند:

الف) فاطمه بنت اسد؛ او مادر اميرمؤنان على عليهالسلام است. همو على عليهالسلام را درون كعبه به دنيا آورد. قبرش در قبرستان بقيع، معروف است. پيكرش در نزديكى قبور امامان بقيع، به خاك سپرده شد.

ب) همسران پيامبر؛ ام سلمه، حفصه، ريحانه، زينب بنت جش، زينب بنت خزيمة، صفيه بنت حيى، عائشه و ماريه قبطية.

ج) عمه هاى پيامبر؛ صفيه و عائكه. صفيه، مادر زبير بن عوام است. او زنى شجاع، اديب و شاعر بود كه از فصاحت زيادى برخوردار بود و در جنگ خندق حاضر شد و يك نفر از يهوديان را به درك واصل كرد. صفيه، در سال 20 و در سن 73 سالگى، وفات يافت.

د) ام البنين؛ مادر حضرت عباس، قمر بنى هاشم.

ه) حليمه سعديه؛ مادر رضاعى پيامبر (ص).

و) دختران پيامبر؛ زينب، رقيه و ام‏كلثوم.

ز) ام كلثوم؛ دختر اميرمؤنان عليهالسلام.

ح) سكينه؛ دختر امام حسين عليهالسلام؛ او داراى فضيلت و بخشش فراوان بود و در سال 117، در حدود 80 سالگى وفات يافت.

لازم به ذكر است كه به جز دو فرد اخير، مزار ساير زنان، در بقيع، مشخص است.

 

ام البنين در بقيع

ام البنين، پس از حادثه غمبار عاشورا، مرتب به بقيع ميرفت و در آن مكان، به گريه و نوحه جانسوز مى‌پرداخت. مردم نيز گرد او جمع مى شدند و مى گريستند.15 روايت شده است كه او هر روز به بقيع مى‌رفت و ضمن همراه بردن عبدالله به عباس، فرزند قمر بنى‌هاشم، در عزاى فرزندش، شعر مى‌خواند. مردم و از جمله مروان بن حكم نيز جمع مىشدند و از سو گ و رثاى او، به گريه مى‌افتادند.

 

زينب صغرى در بقيع

پس از بازگشت كاروان حسينى از كربلا، زينب، دختر عقيل بن ابى طالب، به سوى بقيع آمد و در حالى كه بر شهداى كربلا مى‌گريست، اشعارى با مضمون زير را خواند:

«شما چه جوابى را براى پيامبر داريد، اگر از شما بپرسد: شما كه آخرين امتها هستيد، با اهل بيت و ياران و ذريه من چه كرديد؟
برخى اسير شدند و برخى در خون خون غلطيدند.

اگر من به شما سفارش كرده بودم كه با خاندانم به بدى رفتار كنيد، باز هم اين جزاى من نمى‌بود».

 

گنبدهاى مزار زنان نامى

از ديرباز، مسلمانان، گنبدهايى بر فراز مرقد شخصيتهاى بزرگ خود مى‌ساختند كه در بقيع نيز از اين بناهاى رفيع، وجود داشت. به جز گنبد بزرگ و سفيد مزار ائمه بقيع عليهمالسلام، چند گنبد معروف زير نيز وجود داشت:

الف) گنبد بيت الاحزان.

ب) گنبد مقبره دختران پيامبر.

ج) گنبد مقبره همسران پيامبر.

د) گنبد مقبره حليمه سعديه.

در سال 1343ق. اين بناها، توسط فرقه منحرف وكج انديش وهابيت، تخريب شد. اين گروه، همزمان، بارگاه حضرت خديجه عليهاسلام در مكه، حوا در جده، حمزه در احد و ابن عباس در طائف را نيز ويران كردند.

منبع:  سايت شيعه آنلاين

مثبت انديشي و نتيجه آن در زندگي


          

چیزی كه نحوه زندگی انسانها را مشخص می كند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به  وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.
سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است كه او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی كه در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هر امری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناكامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما كمك می كند كه بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، كار و زندگی خود ایجاد كنیم .
كلمات نیز تأثیر بسیاری بر افكار و احساسات ما می گذارند. كلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال كند. پس دقت كنید كلماتتان را در جهت مثبت و زیبا كردن افكار و احساساتتان به كار ببرید.  
به كاربردن واژه ها و عبارات تأكیدی مثبت در زیباتر شدن افكار و اعمال ما و بهبود كیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شود. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم.»
هیچگاه مشكلات و سختیهای زندگیتان را لعنت و نفرین نكنید. این فكر كه دنیا سرشار از مشكل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به كار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.
نحوه اظهار نظر كردن در مورد دیگران و كارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی كنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نكنید. ابتدا در مورد آن فكر كنید بعد نظر خود را از جنبه مثبت مطرح كنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.
در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند كه با افكار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی كنید تا حد امكان با چنین افرادی همنشین نشوید.
بسیاری از مردم افكار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یكدیگر مدام از سختیهای كارشان، كم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می كنند و همین امر تأثیر منفی بر فكر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.
مطمئن باشید كه اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی كنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و كارتان برای دیگران صحبت كنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.
به نظر شما بهتر نیست كه ما به جای اینكه فقط به مشكلات، بی عدالتی ها، گرانی و تورم، بی پولی، بیكاری و هزاران فكر منفی دیگر تمركزكنیم، به اینكه در زندگیمان بسیاری از اوقات كارها درست و خوب پیش می روند فكر كنیم و از این موضوع شگفت زده شویم و به جای گله و شكایت از زندگی و كار، هر جا كه هستیم از وفور نعمت و ثروت و خوش اقبالی صحبت كنیم؟
ممكن است شما در آخرین سفرتان از اینكه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همكارانتان تعریف كنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان تعریف كرده اید؟
وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شكر همه چیز بر وفق مراد بود.»
 اگر به تمام لحظات زندگیمان فكر كرده و آنها را مروركنیم، می بینیم كه در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فكر كردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فكر كنیم؟
فراموش نكنید كه افكار منفی می تواند یك روز سفید را خاكستری نشان دهد و افكار مثبت حتی یك روز خاكستری را زیبا و سفید می كند.
به طوركلی مثبت اندیشی و افكار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می كند. شما می بایست سعی كنید به جای اینكه اجازه دهید افكار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف كند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افكار مثبت را به دیگران منتقل كنید و به آنها بیاموزید كه افكار منفی شان را كنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش كنند. با این كار شما می توانید هم به اطرافیان خود كمك كرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت كنید.
هرگاه حادثه ناراحت كننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینكه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیك گرفته و به این فكر كنید كه قطعا" راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.
سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می كند:
«خدا گر به حكمت ببندد دری    به رحمت گشاید در دیگری»
به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می كنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست كه شما باید وارد كار جدید و بهتری شوید و فراموش نكنید كه در هر امری حتی به ظاهر ناراحت كننده، جایی برای  خوشحالی و موفقیت وجود دارد.
نوع نگرش و تفكرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.
خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد كوركورانه به هر كسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا" در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در كنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما كمك می كند كه جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در كاری سرمایه گذاری كنید بهتر است، 70% با دید خوشبینانه و 30% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن كار تفكر و بررسی كرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام كنید.

آقاجان دلم تنگ است

بهانه می کند  تو را

دلم برای درد خویش

برای حرفهای تو

برای قلب سرد خویش

ز یاسها شنیده ام

حدیث بوی خوب تو

دلم پر از جوانه شد

به یمن خاک کوی تو

هزارمین شب است این

دلم فسرده گشته است

سکوت غم گرفته ام

فغان و ناله می زند

چه با کنایه می زند:

که بی حضور سبز تو

چه شنبه ها؛

که جمعه شد

چه جمعه ها؛

که شنبه شد

 

 

من و پنجره و جمعه دست در دست انتظار پشت حوصله ي باغ بيدار نشسته ايم تا مبادا روزي كه مي آيي خواب به سراغمان بيايد! راستي براي چندمين بار شكوفه هاي بهارنارنج دلم به شوق آمدنت شكوفا شدند و در خزان نيامدنت بر زمين ريختند، پس كي مي آيي؟ وقتي اشك ميهمان آسمان چشمان من مي شود،در عصر نيامدنت مي فهمم كه هنوزبايد شمع روشن كند. آخر تا چند جمعه ي ديگر مي توانم تاب بياورم؟ شمع دلم آب شد، پس كي مي آيي؟

 

 

زنان شاغل و درآمد بيشتر از مردان

 

گذشته از مسایل خصوصی زندگی زناشویی، پول دلیل اصلی مشاجرات همسران است. اما این ماجرا در سالهای اخیر بسیار بیشتر موضوع اختلافات جدی میشود.

 

 

گذشته از مسایل خصوصی زندگی زناشویی، پول دلیل اصلی مشاجرات همسران است.
                                                   

تا همین چند وقت پیش، اکثر شوهران بیش از همسران خود-که بیشتر به امور منزل و فرزندان رسیدگی میکردند- درآمد داشتند. حالا دیگر این موضوع صحت ندارد. زنان امروز تحصیلات عالی - یا حداقل دیپلم - دارند، و میتوانند مشاغلی پردرآمد داشته باشند. در نتیجه، زنان دیگر نگران اینکه از حمایت مالی همسر خود برخوردار باشند نیستند و توجه خود را بر پیشرفتهای شغلی خود متمرکز میکنند. گاهی اوقات این بدان معناست که زن، پول بیشتری از شوهر خود به خانه می آورد.

درآمد بیشتر زن، در زندگی بعضی زوجها، مشکلاتی حل نشدنی ایجاد میکند. بعضی از مردان احساس میکنند که این تغییر نقش به شکلی که عملا زن نان آور خانه باشد و مرد به انجام بعضی امور خانه و فرزندان بپردازد، مردانگی آنها را زیر سوال میرود. در طرف مقابل، زنان شاغل نیز از اینکه بسیاری از مخارج زندگی بر عهده آنان باشد و همچنین مسئولیت بخش بزرگتری از امور خانه نیز بر گردنشان باشد، نسبت به زندگی مشترک سرد میشوند
.

و البته بسیاری از زنان و مردان در اعماق وجود خود با این "تغییر نقش" راحت نیستند. سازگار شدن با چنین شرایطی، برای کسی که در یک خانواده سنتی رشد یافته باشد و از نظر روانی به نقش سنتی زن و مرد در خانه عادت کرده و آن را قبول داشته باشد، کار ساده ای نیست. بیشتر مردان احساس میکنند که باید "سرپرست و روزی رسان" باشند و نگهداری از خانواده به این حس تحقق میبخشد. از طرفی زنان بسیاری نیز وجود دارند که مرد را "نان آور" خانه میدانند
.

آنها به این عقیده وابسته شده اند که اگر مردی از آنها حمایت کند، جنبه زنانگی وجودشان قدرت بیشتری خواهد یافت. از نظر آنها شوهری که پول بیشتری به دست نیاورد - حتی اگر این کار عملا و منطقا غیر ممکن باشد - چندان شایسته احترام نیست
.

اگر شما درآمدی بیش از شوهر خود دارید و این مسئله مشکل ساز شده است، زمان یک گفتگوی صریح و صادقانه درباره نقش جنسی فرا رسیده است. شاید مشکل اصلی این باشد که شما یا همسرتان به اطمینان بیشتر نیاز دارید. شاید شما نیاز دارید بیشتر "زن" باشید یا شوهرتان میل دارد در زندگی مشترک نقشی "مرانه تر" داشته باشد. اگر مشکل این باشد، باید به فکر راه حلهایی باشید که بدون دخالت دادن مسائل مال، هر دوی شما را در موقعیتی متناسب با جنسیتتان قرار دهد. برای مثال اگر شوهرتان بیشتر به امور فنی خانه بپردازد و تهیه شام به عهده شما باشد، هر دو میتوانید در نقشهای سنتی زن / مرد خود باقی بمانید
.

در جامعه ما، پول معمولا به معنای قدرت است. در میان یک زوج، کسی که درآمد بیشتری داشته باشد ناخودآگاه احساس قدرت بیشتری میکند و در مقابل کسی که کم درآمدتر است، احساس ضعف خواهد داشت. اگر میخواهید این مسئله تعادل زندگی شما را برهم نزند، باید مسائل مالی را با یکدیگر مورد بررسی قرار دهید و مهم این است که پول ا به شکل واقعی آن ببینید
:

"
پول، پول است نه قدرت. در عوض پول را به عنوان جزء اصلی برنامه مالی خود درنظر بگیرید، شما باید وظایف و پول را با هم مورد مطالعه قرار دهید. هنگامی که درباره امور خانه صحبت میکنید باید خود و همسرتان را به عنوان یک تیم درنظر داشته باشید. به این ترتیب اگر شما بیشتر از همسر خود درآمد دارید، سهم شما در این کار تیمی حمایت مالی از امور خانه و سهم شوهرتان، کارهایی است که به واسطه مهارتهای خود انجام میدهد که میتواند شامل رسیدگی به امور فنی و نظارت و نگهداری از بچه ها باشد
."

نکته آخر
به یاد داشته باشید که گفتگو و رابطه صحیح، کلید موفقیت است. قبل از اینکه رنجشهای کوچک رشد کرده و به کینه تبدیل شوند درباره آنها گفتگو کنید. مسئولیتها را طوری تقسیم کنید که هیچ یک از دو نفر احساس نکند باری بیش از حد توانش بر دوش دارد. تمام مسئولیتها را به تنهایی بر عهده نگیرید، چنین نقش فداکارانه ای نمیتواند موفق باشد و شما به زودی تبدیل به موجودی ایرادگیر خواهید شد. هدف اصلی این است که من و او را فراموش کرده و به "ما" تبدیل شوید.

نقش تقوي در كنترل و مهار غرايز

 

هبوط انسان به زمين، او را در شرايطي قرار داد كه توازن قوا در وجود او به نفع غرايز بشري به هم خورد.

بنابراين، خداوند متعال به وسيله وحي و ارسال پيامبران سعي كرده است كه نيروي عقل و قواي مثبت انساني را بر غرايز او تفوق بخشيده و انسان را آماده ورود به بهشت و سعادت ابدي نمايد.

در مقاله حاضر نويسنده سعي كرده است نگاهي اجمالي به قواي متعدد انسان و راه رهايي او به سوي سعادت بپردازند. مطلب را با هم از نظر مي‌گذرانيم:

 

پيچيدگي خلقت انسان

انسان در بينش و نگرش قرآني، شگفت انگيزترين آفريده خداوند است. ظرفيت وجودي انسان كه از پست‌ترين عناصر وجود (گِل و مني) و برترين آن (روح) آفريده شده، (مؤمنون آيه12 و حجر آيه29) به گونه‌اي است كه مي‌تواند در عالي‌ترين مقام وجودي ممكن براي ممكنات يعني "قاب قوسين او ادني" (به اندازه فاصله دو سوي يك كمان يا نزديك‌تر از نظر وجود شناختي به خداوند نزديك شود) بنشيند و يا در پست‌ترين مقامات وجودي يعني "كالانعام بل هم اضل" (همانند چارپايان و گمراه‌تر و پست‌تر از ايشان شود؛ اعراف آيه179) قرار گيرد.

چه راهكاري براي دست‌يابي به خوبي و اهداف خلقت بشر مي‌توان جست؟ در ديدگاه و تحليل قرآني چگونه مي‌توان اين غرايز را تعديل و يا مهار كرد؟

آفرينش انسان به گونه‌اي است كه بتواند مقام خلافت الهي را به عهده گيرد (بقره آيه30) و توانايي آن را داشته باشد تا هم درك درستي از همه آفريده‌هاي والا و پست داشته باشد و به ربوبيت طولي و پروردگار عرضي هر آفريده‌اي را به كمال لايق ايشان برساند. اين جز داراي همه اسماي وجودي الهي ممكن نمي‌شود. از اين رو همه اسماي وجودي را نخست در حوزه معرفتي و شناختي به انسان به كرامت و عنايت داده شد تا به "كدح" و تلاش سخت و توكل و عنايت الهي از نظر وجودي آن تحقق و فعليت بخشد و بتواند از قرارگاه زمين بر همه كائنات خلافت و ولايت كند. البته در بينش و نگرش قرآن، خلافت انساني دو بعد دارد:

بعدي كه از آن همه بشر و انسان است و آن ظرفيت معرفتي و شناختي و استعداد ذاتي اولي است كه از اين لحاظ خداوند مي‌فرمايد: "لقد كرمنا بني آدم" (اسراء آيه70) ما فرزندان آدم را تكريم كرده و برايشان بزرگواري كرده و كرامت بخشيديم.

بعد ديگر آن كه خلافت ولايتي است تنها از آن انسان‌هاي كامل است و فقط كساني به اين مقام دست مي‌يابند كه همه اسماي معرفتي را به فعليت برسانند.

از سويي خداوند، انسان را در همه چيز از اعضا و جوارح گوناگون و رنگ‌ها و اندازه‌هاي متفاوت متعادل و متناسب آفريده است: "الذي خلقك فسويك فعدلك في ‌اي صورة ما شاء ركّبك" (انفطار، آيه 7 و 8) و آفرينش او به عنوان نيكوترين ساختار در جهان آفرينش مطرح مي‌شود: "لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم" (تين، 4) زيباترين ساختار در شكل ظاهر و اعضا و يا عقل و تميز و يا سيرت باطن و صورت ظاهر.

به هر حال بهترين ساختار مي‌تواند به جهت نحوه آفرينش و همه شئون و جهات وجودي انسان باشد كه بدان شايستگي عروج به فراترين مرتبه را دارا شده است. از اين رو خداوند خود را به عنوان بهترين آفريننده ستايش مي‌كند و مي‌فرمايد: فتبارك الله احسن الخالقين (مؤمنون آيه14)

 

طبيعت‌هاي انسان

بنابر اين در بينش و نگرش قرآني و در آموزه‌هاي وحياني انسان برخوردار از دو طبيعت و عنصر متفاوت است كه از آن به جان و تن و يا فطرت و غريزه تعبير مي‌كنند. اين عناصر دوگانه و متضاد متأثر از الهامات تقوايي و فجوري در وجود انساني فعاليت مي‌كنند و هر يك مي‌كوشد تا قواي خود را بر انسان چيره كند و زمام امور ديگر قواي موجود در انسان را در دست گيرد. اما پرسش اساسي اين است كه آيا در بينش قرآني هم مطلب آن چه گفته شد مي‌باشد؟ يا اين كه به طور طبيعي چيرگي از آن قواي طبيعي و غريزي است؛ زيرا با هبوط انسان به زمين با توجه به مقتضيات و شرايط زيستي، قواي غريزي تقويت شده و به نوعي چيرگي دست يافته‌اند، از اين روست كه تلاش دو چنداني نياز است تا قواي غريزي مهار و در راستاي تكاملي بشر به كار گرفته شود؟ به نظر مي‌رسد كه با هبوط انسان و شرايط زيستي در زمين و غلبه و چيرگي قواي غريزي، انسان در نوعي گرايش طبيعي به سوي فجور قرار گرفته است و براي رهايي آن نمي‌تواند تنها به عقل و قواي فطري و روحي خود تكيه كند، بنابراين نياز است تا از سوي امر ديگري مورد حمايت و پشتيباني قرار گيرد. امري كه در پس هبوط انسان به عنوان عنصر هدايت الهي از آن ياد شده است و ما به عنوان آموزه‌هاي وحياني با آن آشنا هستيم (بقره آيه38)

براي رهايي از هر يك از خصلت‌ها و ويژگي‌ها ناپسند و يا تعديل قواي فجور و شهواني و مهار آنهاست كه آموزه‌هاي وحياني از سوي خداوند نازل شده است تا انسان با عمل به اين آموزه‌ها خود را به سوي كمال برساند.

براي دست‌يابي به واقعيت طبيعت بشري و نقش آموزه‌هاي وحياني در مسير تكاملي بشر بايد در اين جا به گزاره‌هاي خبري و معرفت شناختي قرآن درباره انسان و وضعيت او در خلقت و آفرينش مراجعه كرد. بنابراين مسئله در اين بخش از نوشتار شناخت طبيعت بشري و وضعيت او بر پايه داده‌هاي وحياني است.

انسان در طبيعت دنيا

چنان كه ديديم قرآن كريم با آن كه براي انسان مقاماتي را بيان مي‌كند كه بيانگر جايگاه و ارزش انسان در ساختار هستي است. مقاملتي چون:

• كرامت (اسراء آيه70)

• خلافت (بقره آيه33)

• امانت‌داري (احزاب آيه72)

• نيك سرشتي و فطرت پاك (روم آيه30)

• قابليت تكليف برداري و حس مسئوليت (بقره آيه38 و نيز 35 و 256)

• قابليت تعليم و تربيت (نحل آيه 78 و نساء آيه 113 و بقره آيه 129 و الرحمن آيه2 و 4)

• قابليت تزكيه و پرورش (بقره آيه151 و 129 و جمعه آيه 2)

با اين همه از اوصافي برخوردار است كه قرآن از آن به طبيعت بشري ياد مي‌كند. اين خصلت‌ها و صفات كه به لفظ خلق از آن ياد مي‌شود، بيانگر آن است كه انسان در طبيعت خود به گونه‌اي است كه اين صفات غريزي و طبيعي بر او چيره است و طبيعت زميني نيز وي را ياري مي‌كند تا اين بخش تقويت و نيرومند شود.

 

اوصاف و خصلت‌هاي ناپسند دنيايي كه بر او حاكم مي‌شود و چه بسا موجبات سقوط خويش را فراهم مي‌سازد. اين صفات كه قرآن به آن اشاره مي‌كند عبارتند از:

1- ضعف و سستي:

انسان موجودي ضعيف و ناتوان است. اين سستي و ناتواني به اصل خلقت و آفرينش انساني باز مي‌گردد؛ زيرا قواي شهواني و غرايز طبيعي بشر كه در انسان وجود دارد همواره وي را به سوي خواسته‌هاي خود هدايت مي‌كند (الميزان، ج 4 ص 288 و مجمع البيان ج 3 ص 58) و غريزه زمام امور بشر را در دست مي‌گيرد و حتي بر عقل و هوش او چيره شده و بر آنها حكومت مي‌كند. اين ناتواني انسان در برابر غرايز است كه وي را از گرايش به سوي فطرت باز مي‌دارد و نمي‌گذارد تا به خواسته‌هاي فطرت پاسخ دهد و با عقل همراهي كند. از اين روست كه قرآن به اين ويژگي طبيعي بشر اشاره كرده و مي‌فرمايد: خلق الانسان ضعيفا (نساء آيه28)

2- زيان و خسران:

قرآن همه انسان‌ها را در زيان مي‌بيند و بيان مي‌دارد كه انسان به طور طبيعي به سوي زيان خود حركت مي‌كند؛ (عصر آيه 2) زيرا اگر هدف از خلقت و آفرينش بشر، شناخت و بندگي خدا باشد (ليعبدون) به طور طبيعي انسان گرفتار و ضعيف النفس به سوي خواسته‌هاي دنيوي مي‌رود و از بندگي و عبوديت دور مي‌شود، از اين رو گرفتار زيان و خسران مي‌گردد و از هدف والا باز مي‌ماند. در آيه يك همين سوره سخن از عصر به ميان آمده است كه به نظر مي‌رسد اشاره به دوره‌اي باشد كه انسان در طبيعت و دنيا زندگي مي‌كند و بخش كوچكي از زندگي بشر در هستي به شمار مي‌آيد. در اين دوره كه از آن عصر ياد شده است، انسان به جهت زيست طبيعي به سوي خواسته‌ها و اميال طبيعي گرايش مي‌يابد و از هدف اصلي خلقت و آفرينش خود كه بندگي و تكامل و لقاي الهي است باز مي‌ماند. طبرسي در مجمع البيان خسران آدميان را از آن جهت دانسته است كه هر روزي كه از وي به غفلت مي‌گذرد از عمر وي كاسته مي‌شود و انسان گمان مي‌كند كه بر عمر او افزوده شده است و از گناه نمي‌گذرد ولي انجام اطاعت را به فردا مي‌افكند و اين گونه است كه گرفتار خسران و زيان مي‌شود و عمر شريف خود را به پوچي تباه مي‌سازد. (مجمع البيان ج 3 ص 58 و نيز ج 10 ص 815)

3- فراموشي و غفلت:

خداوند انسان را به فراموشي نسبت مي‌دهد و طبيعت را با غفلت و نسيان پيوند مي‌زند. اين خصلت موجب مي‌شود تا غافل از هدف آفرينش خود گردد و حتي از نعمت‌هايي كه به وي مي‌بخشد، غافل شده و از خدا سپاسگزار نباشد. خداوند درباره اين خصلت انساني مي‌فرمايد: اذا خوله نعمه منه نسي ما كان يدعوا اليه من قبل و جعل الله انداد (زمر آيه 8) پس از آن كه به وي نعمت بخشيديم گويي در آن گرفتاري و پريشان حالي ما را هرگز نخوانده بود و براي خدا شريك قرار مي‌دهد.

4- ترديد و دودلي:

انسان درباره حقايق واكنش ترديدآميزي از خود بروز مي‌دهد و به جاي آن كه حقايق ثابت و آشكار را بپذيرد با ايجاد ترديد و دودلي مي‌كوشد تا آن را بپوشاند و كتمان كند و به سوي خواسته‌هاي نفساني و اجابت آن روي آورد. اين گونه است كه انسان طبيعت خود را به گونه‌اي مي‌پروراند كه از فطرت دور گردد. (مريم آيه 66 و 67(

5- ياس و نوميدي از خدا، كفران نعمت:

ظلم و ناسپاسي از ديگر ويژگي و خصلت‌هاي طبيعت بشري است كه قرآن بدان اشاره مي‌كند درباره ناسپاسي انسان مي‌فرمايد: "و كان الانسان كفورا" (اسراء آيه 67) و نيز: "ان الانسان لكفور" (حج آيه 66)

و درباره نوميدي از رحمت خدا مي‌فرمايد: "لايسئم الانسان من دعاء الخير... فيئوس قنوط" (فصلت آيه 49) اين گونه خصلتها و نيز صفت كفران نعمت وي را به سوي ظلم و ناسپاسي سوق مي‌دهد و خداوند بدين سبب وي را به عنوان ظلوم و جهول ناميده و به اين ويژگي وي اشاره مي‌كند تا با هدايت الهي آن را مهار و كنترل كند. (هود آيه 9 و ابراهيم آيه 34 و احزاب آيه 72)

6- فخر فروشي

(هود آيات 10 و 11)؛ بي‌تابي و شتاب ناروا (انبياء آيه 37 و اسراء آيه 11)؛حرص و آز (معارج آيه 19)؛ ناله و فرياد (همان 20)؛بخل و منع خير از ديگري (همان 21 و اسراء آيه 110)، غرور (انفطار آيه 6)؛ طغيان (قيامت آيه 5 علق آيه 6 و 8)، جدال و جدل (كهف آيه 54) از ديگر خصلت و خصوصيات طبيعت گراي انسان است كه وي را از فطرت دور مي‌سازد و نمي‌گذارد تا بعد فطري و روحاني انسان نيز پرورش يابد.

اگر به واژگاني چون تقوا توجه شود، به خوبي مي‌توان دريافت كه اين واژه به معناي كنترل و مهار غرايز و طبيعت بشر است. از اين رو برخي تقوا را مهار و يا چيزي همانند دستگاه كنترل كننده دانسته و معنا كرده‌اند

7- اختلاف و منفعت جويي:

استاد مطهري با استفاده از آيات قرآني بيان مي‌دارد كه طبيعت انسان، اختلاف و اختلاف خواهي و منفعت جويي است. وي درباره ريشه‌يابي اختلاف ميان بشر بر اين باور است كه ريشه اختلاف را مي‌بايست در مسئله منفعت جويي بشر دانست. به نظر مي‌رسد استاد در اينجا نيم نگاهي به ديدگاه استادش علامه طباطبايي (ره) درباره ريشه اختلافات بشري دارد؛ زيرا علامه طباطبايي (ره) با عنايت به آيه 32 سوره زخرف بر اين باور است كه انسان به جهت غريزه استخدام‌گري كه در ذات وي نهاده شده، موجودي استخدام‌گر و تسخيرگر مي‌باشد و مي‌كوشد تا به هر وسيله‌اي ديگري را به استخدام خود درآورده و از منافع او بهره‌مند شود؛ از اين رو روحيه استخدام‌گري وي را وا مي‌دارد تا به تشكيل اجتماع اقدام كند تا از منافع بيشتري از اين طريق بهره‌مند شود.

به نظر استاد مطهري، اختلاف عنصر اصلي زندگي بشر را تشكيل مي‌دهد و انسان به طور طبيعي و غريزي موجودي است كه با ديگري (هر كس كه باشد) اختلاف دارد. مراد ايشان اختلاف در شكل ظاهري و روحيات و مانند آن نيست، بلكه منظور و مقصود ايشان اختلاف در رفتار و كنش و واكنش‌هاي فردي است. وي اختلاف را به عنوان اصل در زندگي بشر شناسايي مي‌كند و از اين اصل به عنوان عامل ياد مي‌كند. مراد وي از عامليت در اينجا، همان اصالت و عنصر اصلي بودن است. به اين معنا كه اختلاف ميان دو فرد اصالت دارد و امري عارضي نيست تا بتوان به آساني آن را از ميان برداشت و يا مهار و كنترل كرد و يا به شكلي از اشكال آن را تغيير داد. به سخني ديگر، اختلاف در ميان افراد بشري، امري طبيعي و مولفه اصلي است و از اصالت برخوردار مي‌باشد. اگر بخواهيم براي آن همانند بجوييم مي‌توانيم از بخل و حرص بشر سخن بگوييم كه آن نيز در تحليل قرآني از انسان و بشر به عنوان امر اصيل شمرده شده است و خداوند در قرآن انسان را موجودي دانسته است كه اين گونه آفريده شده است؛ از اين روست كه از اين خصوصيات به خلقت و آفرينش تعبير مي‌كند تا اصالت و فطري و يا غريزي بودن موضوع را بنماياند، چنان كه درباره حرص و آز انساني مي‌فرمايد: "ان الانسان خلق هلوعا ؛ اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا" ؛ انسان اين گونه آفريده شده كه حريص و آزمند باشد، از اين روست كه هرگاه شر و بدي با او تماس بگيرد ناله مي‌كند و هرگاه خيري به او برسد، از ديگري باز مي‌دارد و براي خود مي‌خواهد. (معارج آيه 19)

وي در تبيين اين مساله بر اين باور است كه ريشه اين اختلاف را بايد در طبيعت بشر جست؛ زيرا منفعت خواهي انسان موجب مي‌شود تا هر كس دنبال منافع خود حركت كند و ديگري را به استخدام و تسخير خود درآورد؛ از آن جايي كه منافع افراد با هم تضاد دارد و هر كس مي‌كوشد تا به منافع بيشتر و آسان‌تر دست يابد، اختلاف و درگيري و تضاد ميان افراد افزايش مي‌يابد.

 

نقش آموزه‌هاي وحياني در تعديل و مهار طبيعت بشر

اكنون كه دانسته شد انسان به طور طبيعي در طبيعت زمين گرايش به سوي شر دارد و فجور در او به جهت قواي طبيعي و غريزي و شرايط زيستي تقويت مي‌شود، اين پرسش مطرح مي‌شود كه چه راهكاري براي دست‌يابي به خوبي و اهداف خلقت بشر مي‌توان جست؟ در ديدگاه و تحليل قرآني چگونه مي‌توان اين غرايز را تعديل و يا مهار كرد؟

در آيه 38 سوره بقره كه درباره مساله وضعيت بشر پس از هبوط از بهشت عدن بيان شده است، خداوند مي‌فرمايد: "قلنا اهبطوا منها جميعاً فاما ياتينكم مني هدي فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون" ؛ پس از بهشت هبوط كرده و فرود آييد پس اگر از جانب من راهنمايي برايتان آمد، بر آنها كه از راهنمايي من پيروي كنند بيمي نخواهد بود و خود اندوهناك نمي‌شود.

در اين آيه آموزه‌هاي وحياني و هدايت الهي به عنوان تنها راه براي نجات بشر و رسيدن به سعادت كه به عنوان عدم خوف و حزن بيان شده، مطرح است. بنابراين آموزه‌هاي وحياني به عنوان راهنما و دستور عمل كنترل و مهار و تعديل طبيعت بشري و نيز هدايت او به سوي كمال و فطرت الهي نقش مهم و اساسي بازي مي‌كند. به اين معنا كه بدون آموزه‌هاي وحياني و عمل به آن انسان در خسران و زيان قرار مي‌گيرد و به جهت غلبه طبيعت و غريزه انسان از رسيدن به هدف باز مي‌ماند. از اين روست كه قرآن تنها كساني را موفق و دور از خسران و زيان مي‌يابد كه به آموزه‌هاي وحياني ايمان آورده و بدان عمل كنند (عصر آيه 3 و 4)

انسان اگر بخواهد خود را در مسير كاملي قرار دهد مي‌بايست از قواي غريزي و شهواني خود در مسير كامل بهره‌مند گردد، و براي مهار و تعديل آن نيازمند راهنمايي خداوندي است كه خالق و آفريننده و پروردگار اوست.

اگر در انسان فجور و تقواي الهامي به هم آميخته است، تنها زماني مي‌تواند فجور يعني قواي غريزي و طبيعت شهواني بشر كه به جهت بودن در طبيعت تقويت شده را كنترل، مهار و تعديل كند كه با استفاده از آموزه‌هاي وحياني قواي تقوايي (نگه دارنده) را تقويت كند.

آموزه‌هاي وحياني در تحليل قرآني به هدف ايجاد تعديل و مهار قواي شهواني و غرايز بشري فرو فرستاده شده است از اين رو براي مهار و تعديل هر يك از قواي شهواني و غريزي، آموزه‌اي از سوي خداوند هدايتگر فرو فرستاده شده است كه به شكل ايمان و عمل صالح خودنمايي مي‌كند.

استاد مرتضي مطهري در تبيين نقش آموزه‌هاي وحياني با اشاره به مساله ذاتي و طبيعي اختلاف در ميان انسان‌ها و منعفت جويي، به عوامل بيروني توجه مي‌دهد كه اين امور ذاتي و طبيعي را مهار و تعديل مي‌كند و آن را در راستاي كاملي و تكاملي بشر قرار مي‌دهد. به نظر وي عامل بيروني مي‌بايست آن چنان نيرومند و قوي باشد تا بتواند عامل طبيعي و دروني را مهار و هدايت كند. اين عامل بيروني، به كمك عامل دروني ديگري مي‌رود كه عقل و فطرت ناميده مي‌شود. در اين هنگام است كه عامل بيروني به ياري و كمك عقل مي‌تواند طبيعت ذاتي و غريزي انسان را مهار كند و آن را به عاملي سازنده و مفيد تبديل سازد. عامل بيروني‌اي كه وي بر پايه آموزه‌هاي قرآني شناسايي مي‌كند، عامل ايمان است كه بر پايه آموزه‌هاي وحياني شكل مي‌گيرد.

از اين روست كه وي اتحاد و اجتماع و همدلي انساني را به عنوان يك كنش مثبت و مفيد زماني محقق مي‌يابد كه انسان از اختلاف و منفعت شخصي دست بكشد و به سوي اتحاد و منفعت جمعي روي آورد. اين كاري است كه تنها مومنان به صورت واقعي آن مي‌توانند ايجاد كنند و در صورت ديگري اجتماعي و اتحادي تنها مقطعي و ناپايدار است و به زودي پس از كسب منفعت جمعي فرو مي‌پاشد. هدايت الهي است كه موجبات همدلي و همروحي واقعي و اتحاد و انسجام را فراهم مي‌آورد از اين روست كه قرآن از آن به نعمت ياد كرده است. نعمتي كه همانند نعمت هدايت الهي در بستر و قالب آموزه‌هاي وحياني تجلي يافته و خود را نشان مي‌دهد.

 

تقوا عامل كنترل و مهار غرايز

اگر به واژگاني چون تقوا توجه شود، به خوبي مي‌توان دريافت كه اين واژه به معناي كنترل و مهار غرايز و طبيعت بشر است. از اين رو برخي تقوا را مهار و يا چيزي همانند دستگاه كنترل كننده دانسته و معنا كرده‌اند. اگر به آموزه‌هاي قرآني براي شناخت مفهوم تقوا دقت و تامل شود مي‌توان دريافت كه همه گزاره‌هاي شناختي و ايماني و نيز همه آموزه‌هاي دستوري قرآن در گستره مصداقي تقوا قرار مي‌گيرند؛ از اين رو در همين آيات آغازين سوره بقره درباره اين كه متقين چه كساني هستند بيان مي‌دارد كه متقين ايمان به غيب دارند و به همه آموزه‌هاي وحياني باور داشته و پاي‌بند به دستورهاي وحياني از آدم (ع) تا خاتم (ص) مي‌باشند و اين كه نماز مي‌خوانند و زكات مي‌دهند و به كمك مردم مي‌روند و انفاق مالي مي‌كنند و اين كه همه رفتار و كردار خود را با توجه به جهت‌گيري آخرت و رستاخيز انجام مي‌دهند. در سوره مومنون و بسياري ديگر از آيات قرآني همين مفهوم با ذكر مصاديق جزيي و يا كلي بيان مي‌شود.

آموزه‌هاي وحياني در تحليل قرآني به هدف ايجاد تعديل و مهار قواي شهواني و غرايز بشري فرو فرستاده شده است از اين رو براي مهار و تعديل هر يك از قواي شهواني و غريزي، آموزه‌اي از سوي خداوند هدايتگر فرو فرستاده شده است كه به شكل ايمان و عمل صالح خودنمايي مي‌كند

در سوره معارج به عنوان نمونه وقتي سخن از خصلت‌هاي ذاتي بشر در مانع شدن بهره‌مندي ديگران به خير و بركت الهي و يا حرص و آز بشر و يا جزع و فزع وي در هنگام گرفتاري‌ها و مصيبت‌ها به ميان مي‌آيد با يك استثنا در پي اين ويژگي‌هاي بشر به خوبي نشان مي‌دهد كه تقوا چه نقش مهم و تاثيرگذاري در هدايت و مهار و تعديل خصلت‌هاي ذاتي و يا ذاتي‌نما (ذاتيات) دارد. از اين رو مي‌فرمايد: :الا المصلين الذين هم علي صلاتهم دائمون و الذين في اموالهم حق للسائل و المحروم" ؛ جز نمازگزاران دايمي و كساني كه حق براي سائل و محروم در ميان اموالشان هست و به رستاخيز ايمان دارند، از اين خصلت‌ها رهايي يافته‌اند. (معارج آيات 19 تا 26).

در اين آيات به خوبي نقش و كاركرد آموزه‌هاي قرآني جهت تعديل و مهار خصلت‌هاي ذاتي و ذاتيات انساني بيان شده است. از اين رو مي‌توان گفت كه نقش آنها در راستاي هدايت بشر به سوي كمال و رهايي از خصلت زشت و ناپسند انساني است كه بدون تقوا الهي و عمل به آموزه‌هاي وحياني امكان‌پذير نيست. براي رهايي از هر يك از خصلت‌ها و ويژگي‌ها ناپسند و يا تعديل قواي فجور و شهواني و مهار آنهاست كه آموزه‌هاي وحياني از سوي خداوند نازل شده است تا انسان با عمل به اين آموزه‌ها خود را به سوي كمال برساند

زندان زنان و زنان زندانبان

مشاهده تصاوير تكان دهنده فيلم زندان زنان كه آكنده از آلام و درد و مـحروميت تاريخي و البته جغرافيايي زنان ايراني است، نيم نگاهي است بر سيماي واقعي زنان كشور. به بيان ديگر چهره واقعي و عريان اين قشر چندان نيازمند بررسي لايه هاي عميق تر روابط اجتماعي نيست و حتي چشـمان لَخت و بي سلاح هر مردو زني نيز در كشاكش زندگي اجتماعي مي تواند شاهد اين مدعا باشد:

نفرينتان نمي كنم كه بميريد نفرينتان نمي كنم كه تا ابد زنده بمانيد!

نفرينتان مي كنم كه زن باشيد و بفهميد!

                               

 

امروزه زنان جامعه ما در چهار زندان اسير هستند كه از سطوح كلان تا خرد ميتوان شناسايي كرد:

1 – در سطح جامعه: باوجوديكه بخـش كوچكي از زنان و دختران كل كشور كه عمدتاً در مناطق شهري نيز مستقرند، اساساً فرصت حضور و مشاركت در مناسبات و فعاليت هاي اجتماعي را در اختيار دارند ولي به دلايل مختلف اكثريت قريب به اتفاق آنان داراي امنيـت لازم نيستند. به گونه اي كه به جرأت مي توان گفت هيچ زن يا دختري را نمي توان يافت كه به تنهايي در سطح جامعه وارد شده و از زمان خروج تا بازگشـت به خانه با موارد متعددي از مزاحمت ها و تعدي مواجه نباشـد. اين مزاحمت ها با دوره پيش از انقلاب چند تفاوت جدي دارد. اول اينكه مردان و پسران جامعه (بويژه در شهرها) ديگر بين دختر مجرد و زن شوهردار تفاوتي قايل نمي شوند. دوم اينكه بين سنين خرد سال، بزرگسال و ميانسال هم هيچ تفاوتي قايل نمي شوند. سوم اينكه بين به اصطلاح نجيب و نا نجـيب هم تفاوتي نمي گذارند و امكان تعدي را با همه چك ميكنند. چهارم اينكه محيط رسمي و غير رسمـي را هم وقعي نمي گذارند بطوريكه خواه در اداره يا محل كار، خواه در مراكز تفريحي وخواه در معابر عمومي همواره كسي در كمين زنان نشسته است.

هيچ نگاهي به زنان و دختران جز نگاه تعدي و تصرف (داوطلبانه يا به اجبار) به چشم نميخورد و اساساً به دلايل متعدد، زنان پوشيده يا نسبتاً باز، همه و همه فقط با يك عينك ديده ميشوند و آن هم عينك سكسي يا جنسي است. به بيان ديگر نگاه مرد ايراني و مسلمان امروز نسبت به زن، نگاهي «عريان بين» است كه زن را چونان سوزني مي بيند كه فقط بايد نخ شود. دلايل اين عارضه پس از انقلاب را ميتوان در چندين دليل محوري جستجو كرد: تفكيك جنسيتي در ايران پس از انقلاب در روابط انساني و اجتماعي از سنين كودكي، نوجواني، جواني و بزرگسالي تا سالمندي و پيري ، از همان بدو شكل گيري شخصيت اجتماعي فرد ايراني نوعي آرزو و شهوت دستيابي به منطقه ممنوعه را در دل و انديشه زن و مرد ايراني نهادينه مي سازد و تمام هم و غم او نيز همين خواهد بود. بي سبب نيست كه كام ايراني آميزش است و هر مرد ازدواج نكرده‌اي حتي اگر بصورت پنهاني تجربه آميزش جنسي را داشته باشد، در صورت فوت به عنوان جوان «نا كام» از او ياد خواهد شد، غافل از اينكه چه مردان و زنان بسياري كه در طول عمر پر مشقت خود آرزوهاي بيشماري را با خود به گور ميبرند و ناكام قلمداد نمي شوند! صد البته اين فرهنگ نيز رنگ جنسـيتي دارد و هيچ دختر مجردي در صورت مرگ، ناكام شمرده نمي شود!

از سوي ديگر مرز ناهنجاري اخلاقي نيز بسيار آسيب پذير است. امروزه در فرهنگ رسمي يا حكومتي حتي گفتگوي دختر و پسر، نوعي هنجارشكني يا قبح زدايي تلقي ميشود و چه بسا بسته به سليقهء كسي از دستگاه امربه معروف و نهي از منكر، ميتواند محل سئوال و باز خواست نيز باشد. در واقع ميدان تجربه اجتماعي كودك و نوجوان بسيار محدود بوده و اجازه «تاتي تاتي» كردن در آن را هم به او نمي دهيم! و لذا ميل به اين توفيق اجتماعي سركوفته شده ،همواره بدنبال فرصتي براي پاسخگويي است.

همچنين گسستگي فرهنگ رسمي يا حكومتي با فرهنگ غير رسمي يا مردمي نيز با يك ريشه تاريخي كه همانند داستان ادب آموزي لقمان حكيم است، همراه با گشايش مرزهاي جغرافيايي و سياسي از طريق فناوري ماهواره و اينترنت منجر به شكل گيري، رشد و تعميق دو شخصيت اجتماعي آشكار و پنهان مي شـود. پارادوكس هاي ميان اين دو نيز با نفي هر آنچه توصيه و امرو نهي حكومتي است روبرو مي گردد. در هيچ دوره تاريخي چونان دوره پس از انقلاب چنين داعيه اخلاقيات و ترويج و حتي صدور ارزشها مطرح نبوده است و در عين حال در هيچ دوره اي اين چنين ارزشها و هنجارها ،هتك و شكسته نشده بود.

فقدان تجربه فردي و اجتماعي و عدم شناخت دو جنس از روحيات، انديشه ، احساسات، آمال، تمنيات، و خواسته و ناخواسته آنان از يكديگر از ابتداي ياد گيري زبان و خيز براي شكل گيري شخصيت اجتماعي، يك نتيجه ناگزير و حتمي و در عين حال آسيب زا بيشتر نخواهد داشت جز اينكه تنها حس غريب و قريب همان حس جنسي و سرشار از شهوت تصرف و آميزش، رشد يابد و اين آغاز جداسري بين دو جنس است!

2 - در سطح خانواده: در اين سطح از روابط اجتماعي كه فرا گيري بيشتري داشته و به تعبيري زندانيان بيشتري در خود جاي داده است، اساساً زنان قادر به هر كاري نيستند. مجموعه شرح وظايف تعيين شده توسط كارفرمايان نه چندان عاقل و منصف در نهاد خانواده كه اغلب خود را عقل كل نيز ميدانند و يك تنه تصميم گيري مي كنند، چنان است كه منجر به تقليل تمام جايگاه زنان به چند كاركرد محدود ميشود. اين كاركردها عليرغم داعيه ما مبني بر شأن و جايگاه شامخ زن در جامعه اسلامي، عبارتند از شوهر داري اعم از پاسخگويي به نيازهاي جنسي يكسويه مرد، تأمين بموقع خوراك و آسايش او، خانه داري مشتمل بر پخت وپز، شستشو، بچه داري و احياناً خريد محدود، فرزندزايي و اقدام براي انجام خواسته مرد براي افزايش لشكر خانوادگي و حفظ ميراث و اصل ونسب فاميلي وي. دايره تنگي كه بدون ميله هاي آشكار، زندان زنان است، چنان وضعيتي دارد كه اگر مجال قانوني ، حمايت و تأمين اجتماعي و از همه مهمتـر امنيت اجتماعي براي زنان فراهم باشد، در اولين فرصت بسياري از زنان داوطلبانه روي به طلاق ميآورند. پديده دختران فراري يا آماده فرار نيز برآيند چنين فرايندي است. البته نمود هاي ديگري از همين وضعيت ميتوان سراغ گرفت كه عبارتند از خودسوزي دختران، قتل‌هاي خانوادگي، خودكشي وروان پريشي دختران. ازدواج هاي اجباري خواه از طريق معامله پدردختر با پدر پسر،ازدواج در سنين كودكي (و بروز پديده «كودكان مادر!» و در نهايت پديده «دختر بچه هاي مطلقه»)، ازدواج هاي ناشي از نامزدي دختر و پسر عموها، ازدواج هاي موسوم به «خون بس» (تحويل و واگذاري دختري از سوي خانواده قاتل به خانواده فرد مقتول براي پايان بخشيدن به نزاع و خونريزي) و به اسيري بردن دختران، ازدواج هاي ناشي از فقر خانواده، و ازدواج هاي از سر ناگزيري دختراني كه در طول دوراني نوجواني تا جواني بيشترين امكان انتخاب شدن را دارند و چون فقط مي توانند از بين متقاضيان يا خواستگاران همسر آينده خود را انتخاب كنند و درصورت عدم انتخاب چه بسا تا آخر عمر تنها و مجرد بمانند، و.. از جمله دلايلي است كه زنان جامعه ما را به پذيرش ناخواسته اين زندان وادار مي‌سازد.

3 - در سطح خانه و آشپزخانه: در اين سطح كه اكثريت زنان و بسياري از دختران (كه مي بايست آشپزي را به عنوان مهمترين كاركرد و مزيت نسبي بياموزند ) بخش بزرگي از اوقات خود را سپري مي كنند، روزانه بين 4 تا 6 ساعت از شبـانه روز و در واقع بين 25 تا 45 درصد از اوقات بيداري زنان صرف تدارك، آماده سازي، پخت وپز، چيدمان سفره و شستشوي ظروف مي كنند. به بيان ديگر بخش قابل توجهي از عمر زنان در تنش و دغدغه چگونگي تدارك غذاها يي صرف مي شود كه بايد پاسخگوي ذايقه هاي مختلف اعضاي خانواده باشد. بي دليل نيست كه با توجه به اين زمان، مردان فرصت بيشتري براي پرورش انديشه و توسعه ميدان عمل يافته و با ايـجاد فاصله بيشتر، بـهانه اي براي سلطه راني بر آنان وزمينه اي براي عقب افتادگي زنان فراهم مي گردد.

4 - در سطح انديشه: مجموعه محبس هاي مذكور در واقع ريشه در جاي ديگري دارد. در كنار باز داشتگاه هاي سه گانه مذكور در ميدان زندگي عيني و عملي زندان و بازداشتگاه ديگري در ميدان حيات ذهني و انديشگي وجود دارد كه عليرغم معلول بودن آن، در جاي خود عامل تحكيم و تقويت زندانها نيز مي باشد. پذيرش نقش هاي اكتسابي و اجتماعي مبتني بر تقسيم كار نا عادلانه جنسـيتي، به عنوان نقش هاي انتسابي و فردي كه برگرفته از ناتواناييهاي جسماني و جنسي است، چنان گسترش و تعميقي در ميان زنان و دختران جامعه يافته است كه نه تنها در انديشه تغيير وضع موجود نيستند، بلكه حتي با عمل و گاه بيان خود در صدد تاييد آن نيز بر مي آيند! در چنين وضعيتي زنان ايران به عنوان قشر «در خود» ميراث خوار ستم پذيري نسل هاي گذشته بوده و اين ستمديدگي و ستم پذيري را به نسل هاي آتي نيز به ارمغان مي گذارند. و بدين ترتيب زنان ما تحت ستم ، كودكي مي كنند، تحت ستم ازدواج كرده و مادري و همسري ميكنند و تحت ستم نيز مي ميرند. اينان خود خواسته يك تصوير بيشتر از خود باقي نمي گذارند. چهره زني كه در يك دستش دست كودكي ايستاده بر زمين، در دست ديگر كودكي در آ غوش و در شكم برآمده خود كودكي ديگر. و اين تصوير غير انساني، نا عادلانه و اين حلقه شوم هرگز روي تغيير ورهايي را نخواهد ديد مگر توسط خودآگاهي خودِ زنان.

 از همين روست كه مي توان به جرأت گفت:

 زنان ما خود زندانبانان زنداني هستند كه در ايجاد و قوام آن نيز سهيم هستند  و نه تنها زنان، بلكه مردان نيز زنداني انديشه ها و اعتقاداتي هستند كه خود ساخته و پرداخته اند

بیدار شو ای دل!

بیدار شو ای دل بیدار شو،بگذار هردو بنالیم، بگذار به یادت بیاورم درخشندگی روزگاری را که کسانی بودندآزاد و وارسته، از همه علایق گسسته، کسانیکه رفتند برای آزادی، برای آزادی باورهایمان،ایمانمان،عشقمان، آزادی پروانه هایمان ، ازادی من و تو ،ازادی..
به یاد می آوری پیمان نامه ای را که با آنان نوشتیم و با سر انگشتان خونین بر آن مهرو وفاداری نهادیم ... مگر پیمان نبستیم که آغازین فریادهامان را فراموش نکنیم؟مگر پیمان نبستیم که بندهای اسارت شیطان را از خود جدا سازیم؟مگر هم پیمان نشدیم تخیلات مزاحم در خلوتمان راه نیابد؟دیدمان معنی یابد نگاه هایمان در چنگال هوسهایمان اسیر نشود؟ و گوشهایمان محرم اسرار ملکوت گردد؟

...
مگر هم پیمان نشدیم که ادامه دهیم راهی را که عاشقان با خون آغاز کردند؟ مگر هم پیمان نشدیم...
اما افسوس،افسوس که جهان تیره وجودمان خورشید را بلعیده است... افسوس که نگاه هایمان پست، ترانه هایمان پوچ ، صدایمان خاموش و لبخندهامان بی معنی گشته آخر چرا؟ چرا؟ این همه پیمان و فراموشی... مگر غفلت و فراموشی انسان را حد و مرزی نیست!؟

با من گریه کن، با دانه های اشکم هم نوا شوآری بر این همه غفلت گریه کن شاید سیل اشک هایمان گوشه ای از دنیای تاریک غفلتمان را بشوید و بار دیگر چون گذشته، نور پدیدار گردد.
آزادم بگذار آزادم بگذار می خواهم فغان سر دهم از درد فراغ بنالم از آن زمانیکه مرغان بلند پرواز کوله بار بر ما به ودیعه نهادند و در شوق وصال بال و پر گشودند
.
افسوس که بیماری فراموشیت تو را به خیانت واداشته است، افسوس که نا خواسته بال و پر خونین شان را زیر پای خود له کردی
.
افسوس ... بگذار شرح این فراق را با نوای بی نوایی بگویم،شاید از بار سنگینی که قلل کوه ها را به زمین می ساید بکاهم، بگذار
...
اما هنوز در انتهای کومه ی تاریکی شعاعی از نور کور سو می زند پس بیدار شو،بیدار شو،که در انتظاری بیداری و ادای دین فراموش شده ات بی صبرانه اشک می ریزم
.
بیدار شو وقت تنگ است بیدار شو ای دل

                           بیدار شو ای دل!!!!

زنان پر حرف تر از مردان نيستند

 

دانشمندان آمريكايي ثابت كرده اند كه زنان برخلاف تصور عمومي پر حرف تر از مردان نيستند.

گروهي از محققان در آمريكا، كه به طور پنهاني وارد اتاق گپ اينترنتي400 تن از دانشجويان دانشگاه آريزونا شده بودند، متوجه شده اند كه تعداد كلماتي كه پسران و دختران دانشجو براي محاوره اينترنتي استفاده كرده اند تفاوت چنداني با يكديگر نداشته است.

نتيجه اين گزارش، كه در مجله ساينس (Science) منتشر شده، با نتيجه مطالعه قبلي كه گفته بود زنان سه برابر مردان حرف مي زنند، تناقض دارد.

كارشناسان روابط انساني مي گويند درونگرا يا برونگرا بودن فرد يكي از عوامل اصلي در تعيين پرحرفي افراد - چه زن و چه مرد - است.

در تحقيق دانشگاه آريزونا، زنان دانشجو روزانه از 16 هزار 215 كلمه استفاده كرده اند و اين تعداد براي مردان دانشجو 15 هزار و 669 كلمه بوده است.

محققان مي گويند تفاوت تعداد كلمات قابل توجه نيست.

ماتياس مل، كه هدايت اين تحقيق را برعهده داشته، گفت: "500 كلمه تفاوت در برابر 45 هزار كلمه تفاوت ميان پر حرف ترين و كم حرف ترين افراد در اين مطالعه به راحتي قابل اغماض است."

پر حرف ترين مرد در اين تحقيق 47 هزار كلمه در روز استفاده كرده بود در حاليكه كم حرف ترين فرد در گفتگوي اينترنتي روزانه خود فقط 500 كلمه بيان كرده بود.

اين گروه از محققان آمريكايي اذعان دارند كه يافته هاي آنها احتمالا شامل حال همه مردان نمي شود چون در اين تحقيقات فقط از دانشجويان استفاده شده است.

پولا هال، روانشناس در زمينه روابط روج ها در بريتانيا، مي گويد نتيجه اين تحقيق با تجربه كاري او منطبق است.

دكتر هال گفت: "بر اساس زوج هايي كه به من مراجعه كرده اند متوجه شده ام كه عامل تعيين كننده در پرحرفي افراد درونگر يا برونگرا بودن آنهاست نه اين كه مرد هستند يا زن. منصفانه نيست كه بگوييم مردها حرف نمي زنند. آيا مردهايي كه به رستوران يا ميخانه مي روند ساكت در گوشه اي نشسته اند؟"

اين كارشناس روابط زوج ها، مي گويد "مشكل حرف زدن يا نزدن مردم نيست، مشكل درست گوش نكردن به يكديگر است. اگر زنها بيشتر گوش مي كردند شايد متوجه مي شدند كه مردها كم حرف و در برقراري ارتباط كلامي ضعيف نيستند؛ مردها هم اگر درست گوش مي كردند متوجه مي شدند كه زنان حرف هاي پرمايه زيادي مي زنند."

برای مادر !

مادر! مرا ببخش .

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر! حلال كن كه سرا پا نامت است

با چشم اشكبار، ز پيشم چو ميروي

سر تا بپاي من

غرق ملامت است.

***

 هر لحظه در برابر من اشك ريختي

از چشم پر ملال تو خواندم شكايتي

بيچاره من، كه به همه ي اشكهاي تو

هرگز نداشت راه گناهم نهايتي

***

تو گوهري كه در كف طفلي فتاده اي

من، ساده لوح كودك گوهر نديده ام

گاهي بسنگ جهل، گهر را شكسته ام

گاهي بدست خشم بخاكش كشيده ام

***

مادر! مرا ببخش.

صد بار از خطاي پسر اشك ريختي

اما لبت به شكوه ي من آشنا نبود

بودم در اين هراس كه نفرين كني ولي ــ

كار تو از براي پسر جز دعا نبود.

***

بعد از خدا ، خداي دل و جان من توئي

من،بنده اي كه بار گنه مي كشم به دوش

تو، آن فرشته اي كه زمهرت سرشته اند

چشم از گناهكاري فرزند خود بپوش.

***

اي بس شبان تيره كه در انتظار من ـــ

فانوس چشم خويش ــ به ره ، بر فروختي

بس شامهاي تلخ كه من سوختم زه تب ـــ
تو در كنار بستر من دست بر دعا ـــ

بر ديدگان مات پسر ديده دوختي

تا كاروان رنج مرا همرهي كني ـــ

با چشم خواب سوز ـــ

چون شمع دير پاي ـــ

هر شب، گريستيئ ـــ

تا صبح ، سو ختي.

***

شبهاي بس دراز نخفتي كه با پسر ـــ

خوابد به ناز بر اثر لاي لاي تو.

رفتي به آستانه مرگ از براي من

اي تن به مرگ داده، بميرم براي تو.

***

اين قامت خميده ي در هم شكسته ات ـــ

گوياي داستان ملال گذشته هاست

رخسار رنگ رفته و چشمان خسته ات ـــ

ويرانه اي ز كاخ جمال گذشته هاست.

***

در چهره تو مهرو صفا موج مي زند

اي شهره در وفا و صفا! مي پرستمت

در هم شكسته چهره تو، معبد خداست

اي بارگاه قدس خدا! مي پرستمت.

***

مادر!من از كشاكش اين عمر رنج زاي ـــ

بيمار خسته جان به پناه تو آمده ام

دور از تو هر چه هست، سياهيست ، نور نيست

من در پناه روي چو ماه تو آمده ام

مادر ! مرا ببخش

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر ،حلال كن كه سرا پا ندامت است

با چشم اشكبار ز پيشم چو مي روي ـــ

سر تا به پاي من ـــ

غرق ملامت است.

 مهدی سهیلی

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

 

       

خانم!

رود به خواب،

دو چشم از خیال او؟

هیهات!

بود صبور

دل اندر فراق او؟

حاشاک!

بایدش به نظاره بنشینیم،

جمال جمیلش را،

چه کنم؟گر رود از پی خوبان دل من معذور است

درد دارد،چه کند،

کز پی درمان نرود

زودا مرا بازگوی که:

«او» ، کجاست بارگاهش؟!

«فاطمه» را می گویم.

دخترم !

عود افروخته ای بود که آرام بسوخت!

یعنی چه؟!

یعنی:

همه از سوی خدا آمده ایم،باز هم

رهسپر کوی خداییم همه!.

خانم!

هیچ فهم نتوانم نمودن!

دخترم!

او را نمیگویی مگر؟

هموکه شامش بُدی دلگیر،

همه صبحش بُدی دلتنگ!

پشت سر را می دید،

دشت تا دشت،

غم و غربت و سرگردانی!

پیش رو می دید،کوه تا کوه،

پریشانی و بی سامانی

سینه اش سنگین بود،

قوّت آه نداشت

جز غم و رنج توانکاه نداشت،

نه ، همان فاطمه را می گویی؟!!

دخترم !

او رفت ، «خاموش»!

یعنی که رخت بربست !

زندگانی را درنوشت!

جامه تن را بگذاشت!

خانم!

ضریحش کجاست؟!

مزارش کجاست؟!

دخترم!

پوشیده است !

نا پیداست!

پنهان است!

پنهان؟!چرا؟!

دخترم!

مگر نه آن است که،گنجها،همه ناپیدایند!

از این هم که بگذریم،گفتمت:

اگر نبود «او»،

«پیامبر» نبود،

و نه «علی»

و نه «هستی»!

یعنی که او«ریشه»را مانند است،

و ریشه ها مگر نه آنست که همه«پنهان»اند؟

و بایدشان بود نیز.

دخترم!

از یک بوته گل،چه توانی دید؟!

چه توانم دید؟!معلوم است،

«ساقه»ها را،

«برگ»ها را،

«گل»ها را!

و دیگر چه؟!

و دیگر؟! هیچ!

هیچ؟!

آری،یکی چیز دیگر نیز باشد

اما نتوانم دید!

و آن؟!

«ریشه» است.

و همان «ریشه»،دخترم!

اگر نمی بود، نه «ساقه»ها را خبری می بود،

و نه «برگ«ها را،

و نه «گُل»ها !

که اینان همه هر چه دارند،

از آن دارند،

از همان ناپیدا،

همان «ریشه» !!!!

«مهدی سهیلی»

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است...

زندگي صحنه تلاش و بالندگي، و لحظه هاي آن چون رودي درگذر است. رودي مواج كه درتلاطمش ، انسان ها ساخته مي شوند ؛ پس تا دمي باقي است از لحظات و سخنان ديگران عبرت بگيريم :

  • با شكيبايي وصبر ، انتظار گشايش و پيروزي مي رود . ( حضرت محمد ص)
  • اگر كوه ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش . ( امام علي ع)
  • صبر، ضامن پيروزي است . ( حضرت علي ع) 
  • هر كس يك ساعت شكيبايي ورزد ، ساعت ها حمد و سپاس خواهد گفت . ( حضرت علي ع ) 
  • صبر، قله ايمان است . ( امام صادق ع) 
  • بردباري ، هنگامي خوب است كه مبدأ منزهي داشته باشد ، وگرنه در مقابل بيدادگري ، بردباري ناتواني ، و ناتواني مقدمه نابودي است. ( زرتشت)
  • بردباري به هنگام خشم ، و خوش رويي به هنگام تنگدستي ، مشكل ترين كار است . ( سقراط)
  • هر چه بخواهيد به دست خواهيد آورد : اگر صبر و بردباري ، سرمايه شما باشد. ( لافونتن)
  • كسي كه هيچ چيز را تحمل نمي كند، خود، تحمل ناپذير است. ( ژانه)
  • عظمت واقعي در آن نيست كه هرگز سقوط نكنيم ؛ بلكه در آن است كه هر بار سقوط كرديم، دوباره برخيزيم . ( ژيد)
  • مصائب خود را مانند لباس هايتان با كمال بي اعتنايي تحمل كنيد. ( شكسپير) 
  • راز بزرگ زندگي در شكيبايي است و نبايد به خاطر يك آينده مبهم ، حال را از دست داد. )

 

صداقت چيست ؟
۱.با خود صداقت داشته باشيد. آنگاه همچون چرخه ي طبيعي فرا رسيدن روز از پي شب ، خواهيد ديد  كه با ديگران نيز نمي توانيد صادق نباشيد.
2. صداقت نخستين بخش كتاب عشق است.
3. آنچه هستيد شما را بهتر معرفي مي كند تا آنچه مي گوييد.
4. چه بهتر كه ناموفق باشيم با افتخار ، ولي موفق نباشيم با دروغ و تقلب.
5. ضرر را بر منفعت غير مشروع ترجيح دهيد ، ضرر تلخ است ولي آني است ، در حالي كه منفعت غير مشروع وجدان شما را همواره مي آزارد.
6. انسان را به لحاظ قدرت اخلاق و روحش مورد قضاوت قرار مي دهند.
7. رستگاري تو در عمل ديگران تجلي پيدا نمي كند. بلكه درعكس العمل تو ظاهر مي شود.
8. از سخنان خود عادل شمرده خواهي شد و از سخن هاي تو بر تو حكم خواهد شد.
9. اگر با صداقت زندگي كنيد هدف زندگي كردن را مي آموزيد.
۱۰.بخشش هنگامي آسان مي شود كه ما بتوانيم ديگران را بشناسيم و به ضعف هاي خودمان و اين كه ما نيز امكان اشتباه كردن داريم معترف باشيم.
11 . صداقت نخستين فصل دفتر دانايي است .
12 . صداقت بهترين منش است .

 با اعتماد به نفس به جنگ مشكلات برويد
1. تسلط بر نفس از فرمانروايي بر نفوس مشكل تر است.
2. اگر براي تغيير زندگي خود مصمم هستيد، براي تغيير محيط خود نيز مصمم شويد.
3. اجازه ندهيد كه ديگران با اعمالشان اعتماد به نفس را از شما بگيرند.
4. راز پيروزي انسان داشتن اعتماد به نفس است.
5. شكست همان شكست خوردن نيست، شكست كاري صورت ندادن است.
6. اگر شما جزو افرادي هستيد كه از برخورد نگاه مي هراسيد به اين معناست كه يا ريگي به كفش داريد يا اعتماد به نفستان متزلزل شده است.
7. اگر با اطمينان زندگي كنيد ، اعتماد به خود و اعتماد به ديگران را مي آموزيد.
8. با اعتماد به نفس انتظار وقوع چيزي را داشته باشيد تا در جهان پيرامونتان امكان وقوع پيدا كند.
9. ذهن ناخودآگاه شما با توجه به اين كه چگونه آن را برنامه ريزي كنيد مي تواند شما را به پيش ببرد و يا از پيشرفت باز دارد.
10. معيار ايمان به خود، توانايي استقامت در برابرسختي ها، شكست ها و نااميدي هاست.
11. پيش فرض هاي نادرست ريشه شكست ها هستند . شهامت محك زدن پيش فرض هاي خود را داشته باشيد.
12. هرگز خودتان را دست كم نگيريد. وقتي كس ديگري ازعهده كاري برآمده باشد، به احتمال زياد شما هم مي توانيد از عهده آن برآييد.
13. نام شما زيباترين صوت در زندگي شماست . آن را با غرور بر زبان آوريد.
14. رمز اعتماد به نفس و شناخت صحيح ، عملكرد عالي است.
15
. اعتماد به نفس كليد موفقيت است.


براي كسب اعتماد به نفس و احترام به خود، توانايي شما در به دست آوردن استقلال مالي ضروري است:

1. اعتماد به نفس اساس موفقيت ها و پيروزي هاي بزرگ است.
2. شما مي توانيد از عهده هر كاري برآييد به شرط آن كه شديداً خواستار آن باشيد.
3.مردم عادي اميد و آرزو دارند ؛ افراد متكي به نفس ، هدف و برنامه.
4. عدم توانايي يا نداشتن شرايط مناسب نيست كه مانع پيشرفت شماست ؛ مانع واقعي نداشتن اعتماد به نفس است.
5. شما هيچ محدوديتي در توانايي انجام كار نداريد جز محدوديت هايي كه خودتان در ذهنتان ايجاد مي كنيد.
6. اعتماد به نفس يك عادت است . براي پرورش آن بايد طوري عمل كنيد كه گويي اعتماد به نفسي را كه خواستار آن هستيد داريد.
7. رؤياهاي بزرگ داشته باشيد. فقط رؤياهاي بزرگ مي توانند روحيه و ذهن شما را فعال نگه دارند.
8. كليد اعتماد به نفس اين است كه ابتدا تصميم بگيريد چه مي خواهيد و سپس براي رسيدن به خواسته خود طوري عمل كنيد كه گويي امكان شكست وجود ندارد.
9. در درونِ جسارت ، نبوغ و قدرت سحرآميزي نهفته است.
10. واقع نگر باشيد و آينده ايده آل خود را با تمام جزئيات آن مجسم كنيد.
11. آينده متعلق به كساني است كه خواستار آن هستند . از همين امروز تصميم بگيريد هر چه را در زندگي آرزو داريد طلب كنيد.
12. شما هميشه در اين كه چه كاري را بيشتر، چه كاري را كمتر و چه كاري را اصلاً انجام ندهيد آزاد هستيد.
13. انسان هايي كه اعتماد به نفس دارند خودشان را با ديگران مقايسه نمي كنند. فقط خودشان را با بهترين كسي كه مي توانند باشند مقايسه مي كنند.
14. در هر بخشي از زندگي به عالي بودن فكر كنيد و هرگز براي دستيابي به آن از هيچ تلاشي كوتاهي نكنيد.
15. هر كاري را كه دوست داريد ، انجام دهيد و با تمام وجود براي بهتر بودن در آن كار تلاش كنيد
.

موفق باشید

سال نو مبارک!!

نوروز روز نو، روز تازه و روز جديدى است اول فروردين، روز نو سال جديد آغاز مى گردد و كهنگى سال قبل كه با سرما، خستگى و تكرار كارها و روزها همراه بوده، با نوروز به روز نو و سال جديد كه طراوت طبيعت آن را ترو تازه ساخته تبديل مى گردد. اين روز براى بسيارى از ملتها روز عيد محسوب مى شود. عيد به معنى بازگشت است كه از ريشه «عود» گرفته شده است.

به گفته راغب اصفهانى عيد به معناى بازگشت به وضعيت مطلوب گذشته است و به روزهاى سرور و شادى نيز گفته مى شود.

عيد يكى از بزرگترين و مهيج ترين مظاهر حيات اجتماعى يك ملت است.

با ما باشيد تا پيرامون عيد بيشتر بدانيد.

اعياد چهار نوع است
اول، اعياد دينى مانند عيد فطر و عيد قربان كه مسلمانان جهان اين روزها را عيد مى گيرند.
دوم، اعياد مذهبى مانند عيد غدير و عيد نيمه شعبان كه شيعيان جشن مى گيرند.
سوم، اعياد ملى مانند روز آزادى و استقلال برخى از ملتها از چنگ استعمار.
چهارم، عيد طبيعى و تكوينى مانند عيد نوروز كه در آغاز بهار و سال نو مطرح مى شود.

در اسلام روزهايى به عنوان عيد اعلام گرديده است كه مهمترين آنها عبارتند از: اول شوال (عيد فطر)، دهم ذي الحجه (عيد قربان)، هيجدهم ذى الحجه (عيد غدير)، بيست و هفت رجب (روز مبعث) و جمعه و تمام اين روزها به نوعى بازگشت به خويشتن و احساس مسووليت و به انگيزه تحول و انقلاب درونى است نه صرف شادى و شادمانى.

بنابراين عيد نه جامه رنگارنگ پوشيدن است كه اين عيد كودكان است. نه شربت و شيرينى و غذاهاى متنوع خوردن است كه اين عيد شكمبارگان است. نه به سياحت و تفرج بى محتوى پرداختن است كه اين عيد ولگردان است. نه بى بندوبارى و هرزگى و عياشى كردن است كه اين عيد بوالهوسان است. نه قاه قاه خنديدن و همديگر را به مسخره گرفتن است كه اين عيد غافلان است و نه سبزه روياندن و سفره هفت سين چيدن و آتش بازى كردن است كه اين عيد خرافه پرستان است.

هيچ كدام از اينها مفهوم عيد از ديدگاه اسلام نيست كه عيد اسلامى براى موفقيت در راه انجام وظيفه و تطهير نفس و تصفيه جان از ناپاكيها و تمرين صبر و استقامت و شكستن غرور و خودخواهى است.

و اگر بخواهيم عيد نوروز براى ما يك عيد واقعى باشد بايد به ارزشهاى اسلامى اين عيد كه در سايه تعاليم اسلامى رنگ دينى پيدا كرده توجه نموده و از ضد ارزشهاى عيد كه احياى ارزشهاى جاهلى و از سنتهاى دوران آتش پرستى است دورى نماييم در اين جا مرورى داريم به ارزشها و ضد ارزشهاى عيد نوروز.

 

نظافت و خانه تكانى
 از ارزشهاى عيد نوروز نظافت و خانه تكانى است كه مردم قبل از رسيدن سال نو تحولى در زندگى خود ايجاد مى كنند و با خريد لباس نو تغيير ظواهر زندگى نشاط خاصى را به زندگى خود مى دهند.

 

غسل عيد
 از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: در نوروز غسل كن و تميزترين لباسهاى خود را بپوش و به بهترين عطر خود را خوشبو كن و اين روز را روزه بگير.

و به استناد اين دستور بسيارى از فقها همچون: مرحوم نائينى، صاحب جواهر، آيت الله حكيم و امام خمينى(ره) غسل روز عيد نوروز را به عنوان يك تكليف مستحبى و يك دستور اخلاقى و بهداشتى مورد توصيه قرار داده اند.

نماز عيد
 شيخ طوسى(ره) فرموده است: نماز ظهر و عصر روز نوروز را كه خواندى چهار ركعت نماز با دو سلام (دو ركعت دو ركعت) مى خوانى ركعت اول پس از حمد ده بار سوره «قدر» ركعت دوم پس از حمد ده بار سوره «كافرون» ركعت سوم پس از حمد ده بار سوره «توحيد» ركعت چهارم پس از حمد ده بار سوره «ناس» و «فلق» (معوذتين). و در پايان نماز سجده شكر بجاآور و در آن دعاكن تا خداوند گناهان 50 ساله ات را ببخشد.

نظافت و لباس تميز
 نظافت و رعايت بهداشت و نيز پوشيدن لباس تميز و استفاده از عطر و بوى خوش در صورت امكان از وظايف اخلاقى و اجتماعى نوروز است. از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: «و البس انظف ثيابك و تطيب باطيب طيبك».تميزترين لباست را بپوش و با بهترين عطرت خود را خوشبوى ساز.

ديد و باز ديد
يكى از ارزشهاى عيد نوروز ديدوبازديد از بستگان، دوستان، همسايگان و بزرگان شهر و روستااست و ديدار جمعى از مصيبت ديدگان در سال گذشته.

در اين ديدوبازديدها از غمها و مشكلات يكديگر آشنا مى شوند. چه بسيار كدورتهايى كه در اين ايام با نگاهى دوباره فرو مى ريزد و به عشق و محبت مبدل مى گردد و به قول حافظ:

درخت دوستى بنشان كه كام دل به بارآرد                   نهال دشمنى بركن كه رنج بى شمارآرد

در اين رابطه امام خمينى(ره) در يك سفارشى مى فرمودند: در ايام نوروز به مريضخانه ها برويد و احوال اينها را بپرسيد.

هديه و عيدى
هديه و عيدى دادن از رسوم معمول عيدهاست و در ميان مردم معمول بوده است. در روايتى آمده است كه شخصى هديه اى براى امام على(ع) آورد و عرض كرد: اين هديه به مناسبت نوروز است. حضرت فرمود: «نيروزناكل يوم»؛ هر روز براى ما نوروز و روز نوى است.

اى خواجه چه جويى زشب قدر نشانى                                     هرشب شب قدر است اگر قدر بدانى

آقاى رحيميان در كتاب سايه آفتاب مى نويسد: در روز عيد نوروز به خدمت امام خمينى(ره) رسيديم. حضرت امام با نشاطتر از روزهاى گذشته و متبسم و با قباى نو وارد شدند و به افراد حاضر چندبار «مبارك باشد.» گفتند. سپس خودشان سراغ سكه هاى يك ريالى را گرفتند و در كف دست قرار دادند. افراد حاضر نيز بعد از دست بوسى هر كدام چند عدد برداشتند. مشابه اين برنامه در نوروز سالهاى ديگر نيز تكرار مى شد.

منتهى در اين باب مى بايست از افراط و تفريط و اجحاف و تكلف خوددارى شود و شرايط اقتصادى افراد و جامعه اسلامى بايد مورد توجه قرار گيرد.

توجه به قرآن
حضور قرآن به صورت ثابت و گسترده در آداب اجتماعى نوروز به گونه اى كه قرآن اين كتاب آسمانى مسلمانان، امروز جزو يكى از اركان سفره عيد است و نيز قرائت قرآن و بوسيدن آن در ساعات تحويل سال از جمله آداب سال تحويل است.

دعا
براى روز اول سال، دعا و درخواست خير وبركت، موفقيت و سعادت و بالاخره تقاضاى تعالى و رشد فضايل انسانى از جمله آداب اين روز مقرر گرديده است.

علامه مجلسى(ره) خواندن اين دعا را در نوروز مناسب دانسته است:

«اللهم هذه سنه جديده و انت ملك قديم اسإلك خيرها و خيرمافيها و اعوذبك من شرها و شرمافيها و استلفيك موونتها و شغلها يا ذالجلال و الاكرام.»

بارالها! اين سال جديد است و تو خدايى ازلى و قديم هستى. خير اين سال و خير آنچه را در اين سال پيش مىآيد، از تو خواستارم و از شر اين سال و شرآنچه در اين سال پيش خواهد آمد، به تو پناه مى برم...

محدث قمى رضوان الله عليه براى هنگام تحويل و لحظه حلول سال جديد اين دعا را از برخى بزرگان نقل كرده است:

«يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال».

روزه گرفتن
روزه گرفتن در عيد نوروز يكى ديگر از دستورهاى اسلامى مطلوب و مستحب در اين روز است. امام صادق(ع) با عبارت «تكون ذلك اليوم صائما» آن رابيان داشته است. امام خمينى(ره) و سيد محمد كاظم يزدى و بسيارى از فقهايى كه بركتابهاى آنان حاشيه نوشته اند، روزه گرفتن مستحبى نوروز را مورد سفارش و تأييد قرار داده اند.

زیارت اهل قبور 
رفتن به زيارت اهل قبور در آغازين روزهاى سال نو و نيز برگزارى مراسم تحويل سال در كنار قبور شهدا از ديگر آداب دينى نوروز است.

تشرف و حضور در اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه و برگزارى مراسم تحويل سال نو در آن مكانها نيز از جمله آداب نوروز مى باشد.

و بسيارى از ارزشهاى مثبت ديگر.

البته در حواشى اين عيد باستانى خرافاتى وجود دارد كه بايد زدوده شود. همچون مراسم چهارشنبه سورى و آتش افروزى، ترقه بازى، هفت سين، شب نشينى ها و تشكيل جلسات آلوده اى كه بسيارى از مردم به بهانه شبهاى عيد در عيش و نوش و بى خبرى به سر مى برند. جلساتى كه در آن پر است از زمينه هاى گناه: اختلاط محرم و نامحرم. آن هم با شرايط مبتذل، پخش موسيقى هاى مبتذل، مسابقه خودنمايى و تفاخر در لباس و زينت، ريخت و پاش و اسرافكارى و بسيارى از ضد ارزشهايى كه در اين ايام مطرح مى شود.

در خاتمه لازم است به نكاتى چند توجه شود:

1. هر تشكيلاتى در پايان سال حساب كار خود را مى كند و به بررسى كم وكاستيها و ضعفها و قوتها مى پردازد. لازم است ماهم به حساب خود برسيم و يك بازنگرى همه جانبه به گذشته خويش داشته باشيم. شخصى در روز عيد نوروز مى گفت: اين روز را به شما تبريك و تسليت مى گويم. تبريك به جهت فرصتى جديد كه خدا به شما داده و تسليت براى از دست دادن فرصتهايى كه داشته اید.

2. بايد از گذران عمر و زمان و طبيعت درس گرفت. طبيعت بيدار شد و فعاليتش را دوباره آغاز كرد آيا ماهم بيدارشديم، آيا در ما هم تحول ايجاد شد؟ خانه ها از گردوغبار و آلودگيها پاكسازى شد، آيا قلبهاى ما نيز از زنگارهاى گناه و رذايل اخلاقى پاكسازى شد...؟

3. بايد توجه نمود كه در سال جديد چه طرحى براى خودسازى خويش داريم؟

 

         

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ویران من

باز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام

(بیژن ترقی)

یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا،به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند

 

 

      

 

زينب، ماهى است كه از پنج خورشيد تابان كسب نور كرده و ازهر كدام به طور شايسته اى بهره گرفته، و آن گاه جهانى را روشنايى بخشيده است.
خون پاك، ريشه پاك، شير پاك، ذكاوت سرشار، مربيان بزرگ، شركت در بزرگترين انقلابهاى بشرى، تجربه حوادث و تحولات بزرگ جهان، زينب را، آنطور كه شايسته بود،پرورش داد و او را نمونه اى از عالیترين مراتب انسانيت قرار داد
.
زنان جهان عموما و بانوان مسلمان خصوصا، بايد از گفتار و رفتار زينب سرمشق بگيرند و از تعليمات عاليه اين بانوى بزرگ بهره مند گردند و از افتخار شاگردى مكتب زينب، برخود ببالند
.
دختر زهرا در دوره زندگى ساده و كوتاهش، كمتر خوش بوده و بيشتر با رنج و غم همراه بود، ولى اين رنج و اندوه به جاى آن كه او را از اداى وظيفه باز دارد، بر استقامتش افزوده و قواى روحی اش را فشرده تر و نيرومندتر كرده است
.
بانوى بانوان در كربلا، وظايف بزرگ و گوناگونى را انجام داده است
.
از برادر نگهدارى می كرده، بيوه زنان و داغديدگان را غمگسار بوده، آن دم كه وظيفه ايجاب كرد، كه از خيمه بيرون آيد و سپاه پيروزمند كوفه را سرزنش كند، و سپس كاروان دل شكسته و مصيبت كشيده را قافله سالار باشد، اين وظيفه را نيز به خوبى انجام داد.دختر زهرا عليها السلام معناى زيربار ظلم نرفتن و در برابر ظالم استقامت ورزيدن را نشان داد وبا قدرت روحى خود، كاخ ستمگران را ويران ساخت و به جهانيان اعلام كرد كه با از خودگذشتن می توان قدرتمندترين ستمكاران را كوبيد
.
خواهر حسين عليه السلام در اين جهاد مقدس، ترس و بيمى به خود راه نداد و با نهايت دليرى،ابن زياد شوم سركش بیرحم، و يزيد پليد مقتدر بیعرضه را مفتضح ساخت. آرى، يزيد مقتدر بود; زيرا او وارث قدرتى بود كه دگران ايجاد كرده بودند، بیعرضه بود; زيرا خود لياقت ايجاد قدرتى نداشت، و بر سر خوان قدرتى گسترده نشسته بود
.
بانوى خردمند بنی هاشم، كوفيان را كه دوستان دغلباز بودند، رسوا كرد، دوستانی که هنگام خوشى و سيادت يارند، و موقع سختى خار، و با دشمن همگام
.
روز به روز بدنامى كوفيان و رسوايى آن ها افزوده میشود و تا دنيا باقى است، جهان خرد و انسانيت، بر آن ها لعنت می فرستد
.
زينب، تا برادر والا مقامش در حيات بود، او را خدمت گزار و فرزندانش را پرستار بود، وهنگامی كه برادر عازم كشته شدن گرديد، زينب هر چه در قدرت داشت، براى حفظ جان برادر نثار كرد
.
فرزند دلبندش را در راه برادر بزرگوارش فدا كرد. براى برادر در فكر جمع آورى سپاه بود. روحيه سربازان برادر را تقويت می كرد. هنگامی كه جوان برومند برادرش در خاك وخون غلتيد، و پدر داغديده ايستاده، می نگريست، زينب خود را رسانيد كه توجه برادر رابه جاى ديگر منعطف سازد، مبادا در اثر اين مصيبت جانفرسا، نيروى برادر كاسته شود.وقتى كه برادر تنها ماند و يك تنه به نبرد ادامه مى داد، زينب، جان خود را در كف دست گرفت، و به سوى عمر سعد و سپاه بیرحم كوفه روان شد; شايد ساعتى، شهادت برادر رابه تاخير اندازد
.
شب يازدهم محرم، زينب بیكس شد
.
در ساعتى چند به قول خودش: جدش و پدرش و مادرش و برادرانش و همه كسانش ازدستش رفتند، و همگى در خاك و خون غلتيدند
.
شب دهم و شام دهم
!
چقدر تفاوت ميان اين شب سپيد و آن شام سياه وجود داشت
!
وه كه چه شام تيرهاى بود
!
زينب در شب دهم همه كس داشت، ولى در شام دهم هيچكس نداشت!
در شب دهم پشت و پناه داشت، سرور داشت، نقطه اتكا داشت، برادر داشت، پسرداشت، جوان داشت، كودك داشت، شيرخوارداشت، ولى در شب يازدهم، هيچكدام رانداشت!
زينب در شب دهم، خواهر بود، مادر بود، عمه بود، سروربود، ولى در شام دهم نبود
!
در شب دهم، خيمه و خرگاه داشت، جامه نو بر تن داشت، چراغ داشت، بستر خواب داشت، خدمتگزاران بسيار داشت، ولى در شام دهم نداشت
!
در شب دهم، تنش سالم بود، ولى در شام دهم، از تازيانه مجروح
!
آرى... در شام دهم زينب چيزى داشت، كه درشب دهم نداشت
!
آيا آن چه بود؟

آب بود! آرى آب بود
!
زينب در شام دهم آب داشت، ولى درشب دهم نداشت
!
آيا دمى كه آب، حلال گرديد، اول خودش نوشيد، يا به زنان خون جگر و كودكان يتيم دربه در داد؟

نخستين دفعه اى كه خواست آب بنوشد چه حالى داشت؟

چه خاطراتى در قلبش مى تپيد؟! چه تشنه كامان بزرگوارى را كه با لب تشنه جان دادند،به خاطر مى آورد؟ آيا قدرت بر نوشيدن آب داشت؟ چگونه به كودكان يتيم و زنان داغديده آب داد؟

خداوند در اين تن رنجور چقدر نيرو نهفته بود؟

زيرا اين همه مصيبت موجب نشد كه زينب را از سرپرستى زنان داغديده، و كودكان يتيم باز دارد. در ميان آنهمه كودك، يكى به زير سم ستور نرفت! و در آتش سوزى خيمه هانسوخت! ويكى در آن شام شوم، و در آن بيابان بى رحم، گم نشد... هنگام حركت كاروان اسير به سوى كوفه، وقتى كه خواهر حسين  مى بيند يادگار برادرش امام سجاد از شدت مصيبت حالش دگرگون شده، براى تسليت برادرزاده اقدام مى كند
!
در طول راه، زينب، كودكان پدركشته را مادر بود و پدرى مى كرد! و تنش در برابرتازيانه هايى كه به سوى آن ها مى آمد سپر بود، و در نگهدارى آن ها جانفشانى مى كرد
.
اگر بيوه زنى از كاروان عقب مى ماند، و ياكودكى از محمل بر زمين مى افتاد، دختر على زن را به كاروان مى رسانيد و كودك را سوار مى كرد
!
زينب، با پليدترين مرد روى زمين يعنى ابن زياد طورى سخن گفت و نوعى رفتار كرد ، وبا يزيد كه شومترين امپراتوران فاتح بود، جور دگر سخن گفت و رفتار دگر داشت
.
وقتى كه ابن زياد تصميم به كشتن امام سجاد گرفت، خواهر حسين چنان فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، كه آن ناپاك را از آن تصميم شوم منصرف ساخت
.
هنگامى كه يزيد، سرمست باده ورزى شده  بود، و با چوبدستى بر دندانهاى سربريده برادر مى نواخت، خواهر كارى كرد و سخنى گفت كه شيرينى پيروزى را تاابد در كام يزيد تلخ كرد
.
پس از بازگشت از شام، خواهر يكسره به سوى قبر برادر رفت تا مطمئن شود كه آن پيكر مقدس و يارانش دفن شده اند، آن گاه به مدينه بازگشت
.
ولى
!
ولى در طول اين مدت، اشك ديده و سوز دلش آرام نگرفت
.
آسايش زينب وقتى بود كه مى نشست و سر به زانوى غم مى نهاد و مى گريست
.
دختر اميرالمؤمنين  آنقدر گريست، تا اشكهايش بخشكيد
.
در ميان اين همه فشار و مصيبت، چيزى كه نمايان شد، بزرگى و عظمت زينب بود، ومعلوم شد كه نواده رسول خدا چقدر نيرو دارد؟ و خداوند به آن پيكر ستم كشيده، وآن روح رنجديده، چقدر توانايى داده است
!
بزرگترين مصيبت ناگوارى كه در تاريخ بشر كمتر نظير داشته، بر اين پيكر رنجور و آن روح نازنين وارد آمد، ولى وى دست و پاى خود را گم نكرد و از هدف خود منحرف نشد ومانند كوه استوار بماند. دختر اميرالمؤمنين، مصيبتهاى گوناگون داشت
:
داغ عزيزان و پيكر پاره پاره آنها، اسيرى و دربه درى، آتش سوزى و خون جگرى، ذلت پس از عزت، گشاده رويى تازيانه هاى عربهاى بى رحم، زخم زبانهاى مردم پليد، تذكر زمان خلافت پدر در كوفه، و حقوقى كه پدرش بر گردن اهل كوفه داشت، و رفتار كوفيان،هركدام از اينها بس است كه انسانى را از پا بيندازد، چه برسد كه تمام آنها بر يك تن هجوم بياورد
.

سلام بر خورشيد نبوت ، معشوق حضرت رب محمد(ص)

سلام بر علي(ع) تجلي آفتاب ناب

سلام بر زهرا(س) بانوي آب

سلام بر پيكر تير آلود حسن(ع)

سلام بر خون حسين(ع) ، بر غريب ترين مرد ، شهيد ترين شهيد

سلام بر نسل او كه همه پاكند ، بر آنان كه ملائك تا ابد باراني وجودشانند ... بر فرزندان آفتاب

 و سلام بر بانوي صبر

سلام بر زهراي كربلا ، حسين در آينه ي تأنيث

بر عقيله ي بني هاشم ، عقيله ي عرب ، عقيله ي عالم

درود بر تكسوار ميدان ايستادگي و پاكبازي و رشادت و علم و تقوا

بنازم صبرت را اي زينب علوي ، زينب حسني ، زينب حسيني

آنقدر صبوري كه

فرشتگان از صبر تو

از استقامت تو

و از نستوهي نگاه تو

شگفت زده شده اند...

و عرشيان و فرشيان در عزايت سر گشته و حيرانند...

 

     

 

عاشورا و زنان

زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاك او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب كننده جانها بوده است.

اینك نیز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسیم مى كند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفه ها، خردها و اراده ها برگردش مى چرخند.

عاشورا از دیرباز تجلى گر روز درگیرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندك ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى دین حكومت ستمكار یزیدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت. عاشورا اگر چه یك روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت كشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن على(ع) مى گردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزاد مردان سر تعظیم فرود مى آورند. عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین» بود كه دین رسول خدا ( ص ) با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشین و مستكبران غارتگر بود. حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت بار ترجیح دادند تا گل واژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند. در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى كه در ركاب حضرت به فیض عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان كمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب كبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبت شده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند كه از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مى پندارند. در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ پر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداكارى خواهند بود.

نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:

1- مشاركت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پیام رسانى 4- روحیه بخشى 5- پرستارى 6- مدیریت 7- حفظ ارزشها 8- تغییر ماهیت اسارت 9- عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیك كربلا

خجسته عید سعید غدیر خم،بر دل دادگان آستان هدایت مبارک باد

ولایت علی بن ابی طالب (ع) ولایت خدا و محبت او عبادت خدا و پیروی از او فریضه ای از جانب خدا است . پیامبر اکرم (ص) 

 بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر، یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان، جان ها را می نوازد این چه بوی خوشی است که حتی پس از عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد.
غدیر تکرار اولین است در کلام آخرین، همان کلام نورانی که در اولین پیام، علی را به برادری و وصایت خواند و در غدیر، اعلام ولایت و امامت او را فرمود.
مهر بی مثال از آفتاب، نورانی تر و گرما بخش تر، صبحگاهان به اشارت او سر از خواب بر می دارد. ستارگان آسمان نیز وامدار نیم نگاه اویند و ما هم جرعه نوش جام ولای آن بزرگ، آن عزیز، آن مهربان تر از پدر، آن جاری از باران و آن خوب تر از پاکی که:
شرف، بازوت گیرد تا بخیزد
محبت، آب بر دست تو ریزد
چه گویم مهربانی مادر توست
نگاه راستی در جست و جویت
و ما چه گوییم تو ای مهربان مولای کریم، که پایمردانه بر زبر کائنات ایستاده ای و زمین و هر آنچه در آنست در مشت تو و زمان، رشته آویخته از سرانگشت تو. ورود عظیم تاریخ جویباری که خیزاب امواجش از قوزک پایت در نمی گذرد.
و ما با کدامین زبان و احساس تو را روایت کنیم تو ای که پیامبر در شانت فرموده است:
هر کس علی را در قلبش دوست بدارد، خداوند ثواب تمام بندگان را به او عطا می فرماید.”
تو را با کدامین زبان بسرائیم که خداوند در قرآنش در آیات مختلف تو را مدح فرموده است و زیباتر آن که شاعر سرود:
"فی شانک قد نزل القرآن و ما دمک الله اکبر."
و اینک وارث غدیر، صاحب دست بیعت علوی، مالک ملک حیدری، والی سرزمین صفدری، مهر سپهر سروری، حجة بن الحسن العسکری در کنار غدیر روزگاران ایستاده است و از سر شوق و افتخار بر دستان مبارکش بوسه می زنیم و بر بیعت با او دل نازنین صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیها السلام را شادمان می سازیم.


خجسته عید سعید غدیر خم، عید امامت و ولایت، بر دل دادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت مبارک و تهنیت باد

 

                                    روز غدیر خم برترین عید امت من است . پیامبر اکرم (ص)

 

گل هميشه بهارم غدير آمده است

       گل هميشه بهارم,ببين خزان باقى ست
                                                       خراش صاعقه بر چهر آسمان باقى است

       حديث سيلى طوفان به چهره گل  سرخ
                                                       هنوز بر دهن ياس  و  ارغوان  باقى است

       ز  ابر  فتنه  تگرگى  كه ريخت بر  سر ما 
                                                       هزار  غنچه  پرپر  به بوستان  باقى  است

       نشان مرگ  و بلا  بود  در  كوير  سكوت 
                                                       غريو رعد كه در گوش هر كران باقى است

       شكست كشتى امن از شقاوت طوفان 
                                                       به روى آب فقط دست  بادبان  باقى است

       هزار   سال  گذشت  و  ز  تازيانه  برق
                                                      شيار  زخم  بر  اندام   ناروان   باقى است

       پرندگان    بهارى  ز  باغ   ،   كوچيدند 
                                                      به روى شاخه نشانى زآشيان باقى است

       اميد  رويش  گل  را خزان  ربود  ز  باغ 
                                                     اميد  رجعت  سرسبز   باغبان  باقى است

       گل هميشه  بهارم  غدير  آمده  است
                                                     شراب  كهنه  ما در  خم جهان  باقى است

       خداى گفت كه : " اكملت دينكم آنك "
                                                     نواى  گرم  نبى  در  رگ  زمان  باقى است

       قسم به خون گل سرخ در بهار و خزان 
                                                    ولايت  على  و  آل او  ,  جاودان  باقى است

       گل هميشه بهارم بيا  كه  آيه  عشق 
                                                    به نام  پاك  تو  در  ذهن مردمان باقى است

( سيد مصطفى موسوى گرمارودى)

پنج گنج زنانه!

 

رازهای شادی زنان

کلید رمز موفقیت و شادابی در دست زنانی است که توانایی های بی شمار دارند.

حتما هر یک از شما هم تعریف خاصی از موفقیت دارید.

ما 5 شیوه کلیدی شاد بودن زنان را برایتان بر می شماریم. شما هم راهکارهایی را که می شناسید به آنها اضافه کنید و آنها را هرگز از خاطر نبرید .

1 ) شوخ طبع باشید.
لبخند و خنده شما گاه می تواند کیلومترها را طی کند تا مسافتهای دور هم تأثیرگذار باشد.
شما میتوانید در هر شرایطی محیط را شاد نگه دارید . وقتی ظرف غذا کف آشپزخانه می ریزد ، به جای عصبانی شدن می توانید کلّی به ماجرا بخندید . چون غذایتان له شده و دیگر نیازی به جویدن ندارد. فکر نکنید این کار دیوانگی است . اگر عصبانی شوید ، آن را بر سر خود ، بچه ها و همسرتان خالی می کنید و همین موضوع ساده می تواند به دعوایی خانواداگی تبدیل شود.

2) به آنچه دارید افتخار کنید .
از قد و قامت خود راضی باشید و نسبت به آن احساس غرور کنید حتی اگر زیاد کوتاه یا زیاد بلند باشد. سعی کنید از امکاناتی که در اختیار دارید ، فرزندان ، همسر ، پدر و مادر و همه فضایی که در آن زندگی میکنید ، راضی باشید .

3) تفریح و سرگرمی شخصی برای خودتان دست و پا کنید.
این کار علاوه بر شاد کردن شما ، باعث می شود اطلاعاتتان بیشتر و مهارت هایتان کامل تر شود و اعتماد به نفستان نیز افزایش پیدا کند .
کسانی که اعتماد به نفس زیاد دارند شاد و پرانرژی هستند.

4) سکوی موفقیت خود را پیدا کنید.
در هر حرفه ای یا هنری که به آن علاقه ونسبت به آن مهارت دارید فعالیت کنید و اصلا به اینکه دیگران جه می کنندد ، کاری نداشته باشید. قطعا یک خیاط ماهر شادتر از یک مهندس دست و پا چلفتی است .

5) کنترل امور را در دست بگیرید.
زنانی که در شرایط سخت دست و پای حود را گم کنند نمی توانند شادی را تجربه کنند و از احساسات منفی خود در امان نیستند . دیگران هم از این نقطه ضعق آگاه می شوند و حتی اگر بخواهند می توانند شما را اذیت کنند .
اقتدار درونی داشته باشید اما بکوشید همیشه لبخند بر لبانتان نقش بسته باشد.

میلاد هشتمین اختر تابناک آسمان  ولایت و امامت حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) مبارک باد.

یک سایه ، یک سکوت ، نه بغضی که بی صدا
پاشیده روی صحن گلاب و گل و خدا
غمگین ترین پرنده ی عصر دوشنبه ـ زن
تصویر پس زمینه ی خاموش روشنا
آه این عصای دائمی تا شو ی سپید
این عینک کبود تو را می برد کجا ؟
این چندمین دوشنبه ی سرد است آمده است
پاهای بی قرار تو با دست این عصا ؟ ـ
در پشت خواب پنجره ی رو به آفتاب
بسته است چون دخیل به این میله ها تو را
دستش نمی رسد به ضریح وَ کبوتری
پر می کشد درست همان لحظه ی دعا ـ
از بین دست های غریبی که می شوند
شانه به شانه از دل گلدسته ها رها
گلدسته ها به شانه او بال می شوند
دستان او کشیده شده تا خود خدا ...
" چشمان من برای تو " آقای هشتمم
من را به من نشان بده آقا ببین مرا
دارد به برگ برگ تنم رخنه می کند
این ریشه ی سیاه که در من گرفته پا
این چشم های سبز به درد چه می خورند
این بار اگر
بهار نگیرند از شما؟
صبح سه شنبه نم نم باران گرفته است
پیچیده است عطر خداوند در هوا
با سیل رفته است زن و عینکی سیاه
مانده است توی صحن به همراه یک عصا

 

 

             مرضیه داوری

 

                                                                                                           

عن الرّضا عليه السلام :

"أحسـن الظّن بالله فانّ مَن حسـن ظنّه بالله كان عنـد ظنّه وَ مَن رَضى باْلقَليل مِنَ الرّزق قُبلَ مِنه اليَسير مِن العمل وَ مَن رَضى باليَسير مِن الحلال خفّت مؤونته و نعم اهلهوَ بصّره الله دار الدّنـيا وَ دَواءهـا وَ أخـرَجه منها سـالِماً إلى دارالسّلام ".

امام رضا عليه السلام فرمود :

"به خداوند خوشبين باش، زيرا هر كه به خدا خوشبين باشد، خدا با گمان خـوش او همراه است و هر كه به رزق و روزى اندك خشنود باشد، خـداوند به كردار اندك او خشنود باشد و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشـد، بارش سبك و خانـواده اش در نعمت باشد و خـداوند او را به دنيا و دوايـش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسلام بهشت مي رساند ".

                                                                                                                             

 

                

 

دميدن آفتاب امامت از افق خانه امام كاظم عليه السلام جلوه‌اي ديگر از رحمت الهي بر عالميان بود.

اين بار، در «ذيقعده سال 148» «رضاي آل محمد» درخشيد و خط «ولايت» در وجود او به عنوان پيشواي حق تداوم يافت.

«امامت» از ديدگاه اهل بيت، كارواني است كه باري از معرفت و تقوا و اخلاص دارد. كه در راه هدايت و ارشاد، ره مي‌سپارد و مقصدش «فلاح امت» است و «امام»، قائد و قوام بخش بناي امت، و سلسله‌اي از نور، هدايت، تعهد، جهاد و شهادت است، و «ائمه شيعه» اسوه زندگي و الگوي اخلاق‌اند.

چشممان روشن، كه در تاريكخانه تاريخ، از خانه ولايت، خورشيدي ديگر سربركشيد و در تداوم راه، از «مدينه» تا «طوس» را پيمود و از بركت اين هجرت، ايران براي هميشه در چشم انداز پرتو «امامت» قرار گرفت، آن پيشوا، هنگام توديع دردمندانه با «تربت احمد»، گردي از ايمان آن مزار برگرفت و بر اين خاك پاشيد و سرزمين عجم را با پيام رسول عرب عجين نمود و سرزمين سلمان را بيمه «خط اهل بيت» ساخت.

اينك، خورشيد دين از خاك خراسان مي‌تابد. اينك، ميلاد «علي بن موسي الرضا عليه السلام» است.

و ... ايران ، به اقيانوس «عرفان علوي و رضوي و موسوي» وصل است. چرا كه مرقد هشتمين امام، بعنوان يكي از چهار نگين گرانبها در اين مملكت محمد صلي الله عليه و آله و سلم مي‌درخشد.

هر روز بامداد خورشيد از سمت خاور سر برآورد، و از فراز گنبد طلايي «سلطان طوس»، نور افشاني مي‌كند، و بر اين خاك شيعه خيز و تربت عاشق مي‌پرورد، مي‌تابد و زر مي‌فشاند.

خورشيد وجود امام هشتم فروغ بخش آن آفتاب عالمتاب است كه در سپهر گردون مي‌گردد.

و كدام شرق، دو خورشيد دارد؟

و كدام خاك مهد مشرقين و دو خاور است؟

اما شمايلي از سيماي اين خورشيد:

شجاع، بخشنده و كريم بود. در علم و عبادت، سرآمد اهل زمان خويش به شمار مي‌رفت.

وارسته‌اي زاهد و دانايي بي‌نظير بود.

به دانش و تقواي او همه اعتراف داشتند.

حتي دشمن خوني‌اش ـ مأمون ـ چندين بار و به مناسبتهاي گونه‌گون، از امام به عنوان داناترين عابدترين و وارسته‌ترين مرد، ياد كرده است.

به گفته «ابن جوزي»: در سن بيست و چند سالگي در مسجد رسول صلي الله عليه و آله و سلم مي‌نشست و براي مردم فتوا مي‌داد.

«حضور در زمان» داشت. نسبت به مسائل فكري و اعتقادي و شبهه‌هاي دانشمندان اديان و مذاهب مختلف، جوابي حاضر و پاسخي دندان‌شكن داشت. اخلاقش نيكو و برخوردش كريمانه بود. فرزند پيامبر بود و وارث خلق و خوي آنكه براي تكميل مكارم اخلاق برانگيخته شده بود.

سخن كسي را قطع نمي‌كرد. كلامي كه موجب رنجش خاطر مسلماني گردد نمي‌گفت از خدمتكارانش كسي را مورد عقاب و سرزنش قرار نمي‌داد.

در مجلسي كه ديگران حضور داشتند. پايش را دراز نمي‌كرد.

تكيه نمي‌داد، خنده‌اش به قهقه نمي‌رسيد و از تبسم فراتر نمي‌رفت.

هنگام غذا، همه خدمتكاران را سر سفره مي‌نشاند.

به نيازمندان و مساكين، بسيار كمك مي‌كرد و اين اعانت و دستگيري را،نه از سر منت نهادن، بلكه به شكرانه نعمت الهي انجام مي‌داد.

جلسات بحث و مناظره‌اش با ديگران، نقش حساس در تحكيم ولايت و روشن‌تر نمودن «حق» داشت و حيات سياسي  ـ اجتماعي امام رضا عليه السلام مايه بركات فراوان براي شيعه بود.

عالم اهل بيت بود و پناه درماندگان و الگوي اسوه جويان.

و نمونه بود .... نمونه «بودن» .

و ..... «امام» بود، امام در انديشه‌و اخلاق و ايمان و رهبري.

زاد روز ميلاد اين «خورشيد»، بهانه‌اي است كه نگاهي به ذخيره معنوي دين و ايمانمان در اين سرزمين داشته باشيم و ماه ذيقعده را قدر بدانيم، كه در روز نخست اين ماه، ولادت حضرت معصومه عليها السلام بود، و در يازدهم اين ماه، زاد روز حضرت رضا عليه‌السلام است. اينگونه است كه «مشهد» و «قم» از وجود مرقد مطهر اين دو اسوه پاكي، برخوردار است. يكي الگوي مردان شرف خواه، ديگري الگوي بانوان عصمت جوي و عفاف گزين.

«قبله هشتم»، مغناطيس دلهاست كه همه روزه و همه ساله،‌انبوهي از قلبهاي عاشق و دلهاي شيدا را به سوي خود مي‌كشد.

مشهد، كه مدفن اين آفتاب عترت است، در مركز اين دايره جذبه و كشش قرار گرفته است و اين خواهر و برادر، كانون جاذبه‌هاي معنوي اين مرز و بوم شده‌اند.

اينست كه «11 ذيقعده»، فرخنده است. گرامي باد اين ميلاد خجسته، كه بركتهايش بي‌پايان است و شادان باد دلهاي شيفته، كه با مهر اين خاندان، آبادان است و با عشق آرميدگان اين آستان، خرم و خرسند.

 

          

 

 

 

                    

                                                     حديث سلسلة الذهب

امام در حركتش از مدينه به خراسان به شهر نيشابور رسيد مردم زيادى به استقبال امام(ع) شتافتند و از امام درخواست كردند تا آنها را با حديثى از پدران خود خشنود سازد. امام(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نيز از پدرش...تا على(عليه السلام) و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نيز از خداوند متعال نقل فرمود كه:

"کلمه لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابي"

"لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هركس در اين حصار وارد شود از عذابم محفوظ است".

امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود:

"بشرطها و انا من شروطها"

"به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم"

 

مقصود امام(عليه السلام) از شرطها، اعتراف به اين واقعيت است كه حضرت رضا(ع) مانند پدرانشان از سوى خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است.                           

                                                                                                                             

 

 

 

ولادت باسعادت كوثر هميشه جاري كوير قم، حضرت فاطمه معصومه (س) مبارک باد!!

 

  

تاريخ چشم به راه فاطمه اي ديگر است. انتظار به سر مي آيد و شميم دلنوازي، خانه خورشيد را فرا ميگيرد. خنكاي حضور دوباره فاطمه (س) در فضاي مدينه جاري مي شود و كوثر فاطمي، جوشيدن ميگيرد. به كوچه باغهاي حرم تو پناه مي آورم و در سايه سار ملكوتي آن، نفسي تازه مي نمايم. كنار نهر استجابت مي نشينم و قطره اي مي شوم در آبي زلال اشك هاي زائرانت. ضريح نوراني ات را در آغوش ميگيرم و از بين شبكه هاي آن، مزار مطهر تو را تماشا مي كنم. باورم نمي شود! آيا به اين سادگي به زيارت تو آمده ام! تو كه زيارتت، همسان زيارت یاس

                               گمشده مدينه است!

 

                   

 

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.

 

شخصيت و فضايل حضرت معصومه

حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ داراي شخصيتي رفيع و والا مقام ميباشد بطوري كه ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ از اين بانو، با جلالت و تكريم ياد كرده اند و حتي پيش از ولادت آن حضرت، بلكه پيش از ولادت پدر بزرگوارش، نام او بر لسان بعضي از ائمه ـ عليهم السّلام ـ آمده و از مقام والاي او سخن گفته اند كه به بعضي از آنها اشاره ميشود.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: «اَلا اِنَّ قم حَرَمي و حرم وَلدي من بعدي...» بدانيد قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زني از فرزندان من در اين شهر در ميگذرد كه او دختر موسي است...».
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در حديثي ديگر پيش از اينكه اين فرزند گرانقدر متولد شود از فضيلت زيارت و مدفن او سخن ميگويد و شيعيان را به اهميت آن توجه ميدهد و ميفرمايد «شهر قم، حرم ما است و در آن زني از فرزندان من مدفون ميشود، به نام فاطمه هر كس او را زيارت كند بهشت براي او ثابت ميشود...»
همه اين بيانات حاكي از شأن و عظمت و فضيلت اين بانوي مكرم اسلام ميباشد. بيشك اين فضايل و خصوصيات اخلاقي اين بانوي بزرگ است كه او را داراي چنين مقام و منزلتي نموده است چون امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ داراي 37 فرزند بود كه در ميان آنها اين بانوي مكرم است كه مثل ستاره اي درخشان ميدرخشد و در ميان فرزندان امام كاظم ـ عليه السّلام ـ بعد از امام رضا ـ عليه السّلام ـ هيچ كدام هم سنگ او نميباشد. حال به خصوصيات و فضايلي اشاره ميكنيم كه باعث عظمت و درخشش او در ميان ديگر امامزادگان شده است.


1. شرافت خانوادگي
او ماه تاباني است كه از برج امامت طلوع كرده در آغوش امامت تربيت يافته، قنداقه امامت را نيز در دامن خود پرورش داده است زيرا او دختر امام، خواهر امام و عمه امام است. همة نياكان او مشعلداران امامت، پرچمداران هدايت، اسوه هاي فضيلت و استوانه هاي ولايتند. و مادر بزرگوارش از بانوان با فضيلت و از اسوه هاي تقوي و شرافت و از زنان كم نظير تاريخ بشريت است.
بديهي است كه تأثير شخصيت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نميتوان انكار كرد اين ويژگي در وجود حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ نيز بروز يافت و از هر دو طرف فضايلي را به ارث برد و ميتوان سر برتري آن حضرت بر ديگر فرزندان موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ را در همين نكته يافت. البته اين نميتواند به معناي تأثير نداشتن تلاش و كوشش آن حضرت در اين راه باشد بلكه علاوه بر همة شايستگيهاي فردي كه در وجود خويش به وجود آورده بود از اين عوامل نيز به عنوان مكمل و پشتوانه ترقي و تكامل معنوي اخلاقي و علمي سود ميبرد.


2. عبادت حضرت معصومه ( سلام الله عليها)
بنا به تصريح قرآن هدف از خلقت انسان چيزي جز عبادت و بندگي خداوند نيست كساني كه به اين هدف مهم پي بردند در راه رسيدن به عاليترين مرحله آن سر از پا نميشناختند.
يكي از عاليترين نمونه هاي عبادت و بندگي خدا از خاندان ولايت و امامت، كريمه اهل بيت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ ميباشد. او با عبادت و شب زنده داري هفده روزه اش در واپسين روزهاي عمر شريفش در مدت اقامتش در منزل موسي بن الخزرج، گوشه اي از يك عمر عبوديت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاك الهي است.

3. محدثه بودن آن حضرت:
از ويژگيهاي حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ اين بود كه علوم اسلام و آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آگاهي داشت و آن حضرت از جمله روايت كنندگان حديث بود و چندين حديث است كه در سند آنها نام حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ به چشم ميخورد كه علامه بزرگوار اميني در كتاب شريف الغدير به بعضي از آنها استناد ميكند مانند، عن فاطمه بنت علي بن موسي الرضا حدثتني... «من كنت مولاه فعلي مولاه»

نقل اين احاديث حاكي از مقام علمي والاي آن بانو ميباشد.


4. لقب معصومه (سلام الله عليها)
مقام عصمت كه عاليترين مقام معنوي و پاكي است، درجاتي دارد، و در وهله اوّل بر دو گونه است: 1. معصوم از خطاء 2. معصوم از گناه.
حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ مانند حضرت زينب ـ عليها السّلام ـ در يكي از درجات عصمتند، گر چه در درجات چهارده معصوم ـ عليهم السّلام ـ نباشد.
روايت شده حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ فرمودند «من زار المعصومة بقم كمن زارني» كسي كه معصومه را در قم زيارت بكند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است. گرچه شواهد و قرائن در مورد مقام عصمت حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ بسيار است، ولي سخن فوق از امام معصوم ـ عليه السّلام ـ شايد اشارهاي باشد كه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ داراي مقام عصمت بوده است، ضمناً اين سخن بيانگر آن است كه: اين لقب را حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ به فاطمه كبري ـ سلام الله عليها ـ داده است. و گرنه نام آن حضرت معصومه نميباشد.


5. شفاعت گسترده
اعتقاد به شفاعت انبياء و اولياء از ضروريات مذهب شيعه است و هيچ ترديدي در آن نيست. و بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه در قرآن كريم از آن به (مقام محمود) تعبير شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم شفاعت گسترده اي دارند كه بسيار وسيع و جهان شمول است. 1. خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه ( سلام الله عليها) 2. شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (عليها السّلام ) . كه بعد از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از جهت گستردگي شفاعت، هيچ بانويي به شفيعه محشر حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ نميرسد. كه امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ در اين رابطه ميفرمايد: «تَدخل بِشفاعتها شيعتنا الجنته باجمعهم». با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت ميشوند.

 

                  


6. زيارتنامه مخصوص
يكي از شواهد عظمت استثنايي حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ زيارتنامه اي است كه به خصوص، حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ در شأن او صادر فرموده است. زيرا بعد از فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ تنها زيارتي كه از امام معصوم براي يك زن نقل شده، زيارت حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ است و هيچ يك از بانوان خاندان عصمت و طهارت زيارت مخصوص از امام ندارد.

 

۷. سرآمد بانوان

فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است که بنا بر مستندات رجالي، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: «بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.

 

۸. بوی وصال

بي شک اهل بيت پيامبر (ص) چهره هاي پرفروغي به جهانيان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضايل مي درخشد. درخشان ترين ستاره در ميان بانوان هفتمين منظومه ولايت، فاطمه فرزند پاکيزه موسي بن جعفر (ع) است؛ بانويي که سالهاست تشنگان معرفت از حريمش، زلال ايمان مي نوشند و عارفان با گذر بر زندگي فرزانه اش و درک لحظه هاي آسماني شدنش، درهاي عروج را به روي خود مي گشايند و بوي وصال را در گستره زمين منتشر مي سازند.

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام

به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تويـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو

 بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار

 هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح

بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولايــت، مــه تمــامی تـــو

 ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پيشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونين

ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد

 به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

                       

۹. غروب غمگين

حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است.

 

          

 

سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي.

اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه

براي شفاعت داري.


 

حضور زنان در عرصه مدیریت

تاريخ جهان شاهد نقش بسيار عظيم و غيرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهاي جهان مطرح مي‌باشد، نقش زنان در اين فرآيند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاري جلسات، سمينارها و كنگره‌هاي متعدد در خصوص جايگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكايت از اين موضوع حياتي دارد.

با كمي دقت مي‌توان دريافت كه برگزاري اين گونه برنامه‌ها نشان از موضوع نه چندان خوشايند ديگري نيز دارد و آن اين است كه تاكنون يا حداقل در سده‌هاي اخير نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت جهان در حال توسعه ناديده گرفته شده كه اين امر نشان از وجود تبعيضات و نابرابريهاي جنسيتي در زمينه‌هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره دارد. جامعه انساني از عدم حضور واقعي زنان در عرصه‌هاي مختلف لطمات جبران ناپذيري ديده و بدين خاطر در دو دهه اخير درصدد جبران اين نقيصه بر آمده است.

براي رسيدن به تعادل، برابري و رفع تبعيضات و در نتيجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نياز به آن است كه زنان بتوانند در فرآيند تصميم‌گيري در سطوح مختلف جامعه شركت نمايند. خوشبختانه در بسياري از كشورها اين تلاش‌ها، موفقيت‌هاي چشمگيري را در پي داشته است. از آن جمله مي‌توان به كشورهايي همچون نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بيش از ۴۰ درصد مناصب تصميم‌گيري در اختيار زنان است. متأسفانه در بسياري از كشورهاي جهان سوم اين مسأله چندان شايان توجه نيست و تنها تعداد محدودي از زنان در پست‌هاي مديريتي و مهم تصميم‌گيري كشور قرار دارند. در ايران عليرغم آن كه قانون اساسي كشور راه را براي تصدي اكثر مناصب تصميم‌گيري براي زنان باز گذاشته با اين وجود تنها   ۸/۲ درصد مشاغل مديريتي در كشور به زنان اختصاص يافته است.

ممكن است براي خواننده اين سؤال پيش آيد كه به راستي چه ضرورتي به مديريت زنان در بخش‌هاي گوناگون جامعه وجود دارد؟

در پاسخ به اين سؤال بايستي اذعان داشت كه امروزه توانمندسازي زنان و مشاركت كامل آنان بر پايه برابري، در همه زمينه‌ها از جمله در فرآيند تصميم‌گيري و مديريت جامعه يكي از پيش نيازهاي توسعه پايدار مي‌باشد كه كشور ما سخت بدان نيازمند است. در جوامعي كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقيت و استعداد انسانها برقرار نگرديده است و فرآيند توسعه آن گونه كه انتظار داشته‌اند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامي رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش يكديگر مسئوليت توسعه را بر عهده بگيرند.

از سوي ديگر كسب مشاغل مديريتي توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعيضاتي چون معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزدهاي نابرابر، فرصتهاي آموزشي حرفه‌اي نابرابر، دسترسي نابرابر به منابع توليدي و امكانات نابرابر در ارتقاي شغلي تواناتر مي‌كند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب يك هويت مستقل و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان مي‌شود كه كل جامعه از آن منتفع خواهد شد.

علاوه بر اين، رشد دختران و زنان تحصيل كرده دانشگاهي و پيشي گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخير نمود پيدا كرده است كه لزوم بحث مديريت زنان را بيش از پيش مطرح مي‌سازد.
سؤال ديگر اين است كه چرا عليرغم آن كه بستر قانوني اين موضوع وجود دارد، به عنوان كشوري در حال توسعه نيازمند فعال شدن زنان جامعه هستيم و همه مسئولان نظام بر اهميت اين موضوع اذعان دارند اما در موضوع مديريت زنان پايين ترين نرخ‌ها را داريم.

پاسخ اين سؤال را مي‌توان در معدود تحقيقاتي يافت كه در اين زمينه در كشور صورت گرفته است. در تحقيقي كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستيابي زنان به پست‌هاي مديريتي در بين كاركنان و مديران چند سازمان به انجام رسيده نشان مي‌دهد كه اگر چه مديران و كاركنان مورد پرسش و كارايي و قابليت زنان در عرصه‌هاي مديريتي و پست‌هاي بالاي سازماني واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مديريت را براي زنان مناسب مي‌دانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از اين كه مافوقشان زن باشد احساس خوشايندي ندارند. اگر چه همه مديران مورد پرسش بر اين باور بودند كه زنان شايستگي لازم براي تصدي پست‌هاي بالاي سازماني را دارند اما بيش از ۸۰ درصد آنان مديريت را كاري مردانه مي‌دانند و بيش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهاي مديريتي موفق‌تر از زنانند و خلاقيت بيشتري از خود نشان مي‌دهند. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد كه عواملي همچون

مسئوليت‌ها و محدوديت‌هاي خانوادگي

تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در اين عرصه

فراهم نبودن شرايط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پست‌هايي چون وزارت و غيره

وجود برخي ويژگي‌هاي جنسيتي زنان

عدم تمكين كاركنان از مافوق خانم

اعتماد پايين تر زنان نسبت به مردان در اين عرصه از نظر جمعيت نمونه

به عنوان مهمترين عوامل عدم به كارگيري زنان در پست مديريتي برشمرده شده است.

به طور كلي ماحصل اين تحقيق اين بود كه اگر چه بسياري از تصميم‌گيران و افراد جامعه به قابليت و توان زنان جامعه در عرصه مديريتي واقفند اما به دليل حاكم بودن «نگرش جنسيتي» در سازمان‌ها و ادارات مورد مطالعه، حتي در شرايط تخصصي برابر، برتري از آن مردان است.

البته گفتني است كه حدود ۱۰درصد كاركنان زن مورد مطالعه نيز مديريت را مردانه تلقي مي‌كنند و حدود ۱۸ درصد بر اين باورند كه زنان جامعه اعتماد و ريشه لازم جهت تصدي پست‌هاي بالاي سازمان را ندارند.

اما سؤال اساسي ديگر اين است كه به راستي ريشه وضعيت موجود، كليشه‌ها و تصورات جنسيتي حاكم در كجاست؟ و چه عواملي سبب شده كه جامعه نتواند از اين پتانسيل بالقوه جهت توسعه بيشتر استفاده كند؟

به طور كلي بسياري از انديشمندان اجتماعي، عوامل جامعه‌پذيري در هر جامعه را سه عامل خانواده، مدرسه و رسانه‌ها مي‌دانند. با نگاهي گذرا در مي‌يابيم كه اين سه كارگزار عمده باعث توليد و باز توليد اين گونه از نگاه‌‌ها در جامعه شده و مي‌شوند چنان كه بسياري از افراد وضعيت موجود در جامعه را امري طبيعي و عادي تصور مي‌كنند.

در برخي از خانواده‌هاي پدرسالار ايراني، نقش‌ها و رفتارها بر اساس معيارها و ارزش‌هاي مردانه پايه‌گذاري و الگوسازي شده است و اين الگوسازي‌ها قادر به تشخيص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نيست.

اين نوع خانواده‌ها زن را موجودي اندروني، وابسته و مرد را موجودي بيروني و مستقل بار مي‌آورند. اين فرهنگ تنها وظيفه و نقش زن را فرزندآوري، نگهداري كودكان، نظافت و پخت و پز ترسيم مي‌نمايد و فعاليت‌هاي زنان را تحت الشعاع وظايف خانوادگي قرار مي‌دهد و در فعاليتهاي سياسي- اجتماعي نيز نقش زنان به ميزان چشمگيري كاهش مي‌يابد.

ويژگي‌هاي رفتاري منتسب و مثبت مردان به مراتب بيشتر از زنان، ويژگيهاي اجتماعي‌تر و مبتني بر هوش و ابتكار غالباً مختص مردان است و ويژگي‌هاي زنان عمدتاً فردي و غير پوياست.

همانگونه كه نتايج نشان مي‌دهد گاه برخي از الگوي جنسيتي حاكم بر كتب درسي و برنامه‌هاي آموزشي برداشت‌هاي سنتي را در اذهان تقويت مي‌كند. اين امر امكان دارد سبب شود تا دانش آموزان دختر كه زنان آينده جامعه هستند، نيروي خود را دست كم بگيرند و داراي شخصيتي فاقد خلاقيت و اعتماد به نفس شوند و به سوي پذيرش كارهاي كم مهارت با وجهه اجتماعي پايين گرايش پيدا كنند. چنانكه گفته شد اين عدم اعتماد به نفس در بعضي از زنان وجود دارد به نحوي كه حدود ۱۸ درصد كارهاي مديريتي را مختص مردان و مردان را در اين زمينه موفق تر از زنان مي‌دانند.

اين طرز تفكر و نگرش كه ازبرخي از خانواده‌ها شروع مي‌گردد سبب شده نه تنها مردان نگاه سنتي به زنان داشته باشند بلكه اكثر زنان نيز داراي همان نگرش باشند و بسياري از آنان قابليت‌هاي خود را مناسب ايفاي نقش‌هاي اجرايي سطح بالا ندانند.

با توجه به مطالب گفته شده مي‌توان راهكارهايي را جهت حل اين مسأله و فراهم آوردن شرايط مناسب تر جهت فعال تر نمودن نيمي از جامعه ارائه نمود:

ايجاد فرصت‌هاي لازم براي تأسيس انجمن‌ها، مؤسسات، سازمان‌ها و به طور كلي مراكز تجمع زنانه براي آگاهي از كم و كيف پتانسيل‌هاي موجود.

برگزاري دوره‌هاي آموزشي براي زنان و آشنايي با حقوق خود، فراهم كردن زمينه‌هاي خودباوري در زنان و آگاه كردن آنها از قابليت‌ها و توانايي‌هاي فردي‌شان.

برگزاري سمينارها و تشكيل كارگاه‌هاي آموزشي براي آشنا شدن مديران، سياستگذاران و تصميم‌گيران با مقوله جنسيتي و فوايد حضور مؤثرتر زنان در رده‌‌هاي بالاي تصميم‌گيري.

تشويق و ترغيب مديراني كه از زنان در سطوح بالاي سازماني استفاده مي‌كنند و امكان به ثبوت رسانيدن لياقت آنان را با دادن فرصت‌هاي لازم فراهم مي‌آورند.

معرفي زنان برتر و مقايسه عملكرد آنان با مردان هم‌پايه آنان.

تلاش در جهت تنظيم كتب درسي متناسب با مسائل روز و تأكيد بر مفاهيمي چون خانواده مشاركتي.

عمل مسئولان نظام از رئيس جمهور تا نمايندگان مجلس به شعارهاي انتخاباتي شان در مورد زنان.

انجام پژوهش‌هاي علمي در باب مسائل زنان بويژه در مباحث اشتغال، مديريت و نقش آنان در توسعه كشور.

صداي پاي عيد مي آيد

خدایــــــــا! تو خود پایان مهمانی ات را برای مان عید اعلام کرده ای.پس در این عید بزرگ ما را ببخش و درهای رحمت و مهربانی ات را بیش از پیش به رویمان باز نگه دار

 

خدایا ! عید فطر را بر مامبارک کن

 

کاش می ماندی و نمی رفتی .کاش می ماندی

تا دعاهایم را کامل می کردم

پس از تو

احساسی به بزرگی یک کـــــــوه

به سبــــکی کـــــــاه

و پاکــــــــی دریــــــــــــــــا دارم

 

 

فطر یعنی بازگشتی دیگر به سرشت نخستین،

همان پاکی آغاز زندگی، همان عصمت هنگام تولد،

با یک ماه حضور در مهمانی خداوندی،

و یک ماه در معرض بارش رحمت بودن،

و یک ماه پاکسازی و خود سازی،

و یک ماه شیطان ستیزی و گناه شویی،

انسان آنچنان پاک می شود که گویی هیچ گناهی نکرده است.

البته بشرطی که از این فرصت درست و کامل،

خوب و عالی استفاده کرده باشد.

امیدواریم که همه ما از پاک شدگان باشیم

و اگر هنوز گناهی و آلودگی باقی مانده،

خداوند به کرم خود،

و به حق آبرومندگان درگاهش،

بر ما ببخشد و جامه پاکی را به تن ما نیز بپوشاند

آمین

میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد

چهار خصلت است که اگر حفظ کنی آنرا نجات یابی؛ و اگر ضایع کنی ؛ دنیا و آخرتت ضایع شود:

هیچ ثروتی برتر از عقل نیست.هیچ فقری مانند جهل ، هیچ وحشتی شدیدتر از عجب و غرور و هیچ زندگانی خوش تر از خوش خلقی.

 امام حسن (علیه السلام)

 

نام : حسن

لقب : مجتبی

کنیه : ابو محمد

نام پدر : علی

نام مادر : فاطمه

تاریخ ولادت : نیمه ماه مبارک رمضان سال 3 هجری

محل ولادت : مدینه طیبه

مدت امامت : 10 سال

مدت عمر : 47-48 سال

علت شهادت : تحریک معاویه وزهر جعده

نام قاتل : جعده دختر اشعث

محل دفن : بقیع

 

           یا کریم اهل بیت!

 

 

تواضع علوی

امام حسن بن علی (ع) بر جمعی از فقرا عبور کرد که روی زمین نشسته و تکه های نانی در پیش روی خود گذارده و می خورند . وقتی آن حضرت را دیدند تعارف کرده و گفتند:

«هلم یابن بنت رسول الله الی الغداء!» (ای پسر دختر رسول خدا ! بفرمائید به صبحانه!)

امام (ع) پیاده شد و این آیه را خواند:

«ان الله لا یحب المستکبرین» (به راستی که خدا مستکبران را دوست نمی دارد!)

و سپس به خوردن غذا پرداخت و چون سیر شد آنها را به مهمانی خود دعوت کرد و از آنها پذیرایی و اطعام کرده و جامه بر تن آنها پوشانید و فرمود:

با همه اینها فضیلت و برتری از آنهاست ؛ زیرا آنها به غیر از آنچه ما را با آن پذیرایی کردند چیز دیگری نداشتند ولی ما بیش از آنچه دادیم باز هم داریم.

 

 

 امام حسن (ع) در همه حال خدای سبحان را یاد می کرد . امام سجاد (ع)

 امام حسن (ع) در عبادت و صدقه دادن سخت کوش بود . امام باقر (ع)

امام حسن (ع) در خلقت وسیرت وشرافت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود . امام صادق (ع) 

 

خدیجه ستودۀ پیامبر

به یادش تمام قامت می ایستم،دست کرنش بر سینه می گذارم،سر خم می کنم و دامن ادب می گسترانم.

بزرگ بانویی را یاد می کنم که چشمه نبوت در باغستان کمالش جوشید و اسلامیان از دامان مهرش به بلوغ رسیدند.عشق بی پایانش به محمد،سایبان شوقی شد تا هر از راه مانده ای لبیک گوید و در حریم خوبان زانو بزند و بر سجده گاه کروبیان بوسه نثار کند.

صدای گامهای خدیجه هنوز بر سینه حراء به گوش می رسد و لحظه های انتظارش تا رسیدن محمد ، بر بوم صفا تا مروه نقاشی شده است.

«خدیجه(س)»بزرگی بود که چشمان تاریخ همه وجودش را ندید،و بی آنکه او را توصیف یا تحلیل کند؛از او عبور کرد.

بزرگزاده یگانه ای که دنیای پرنعمتش را به آخرت موعود،کریمانه فروخت،هرچه داشت بی ریا و منت در طبق اخلاص تقدیم شویش کرد و بهای بیداری و ایمان ما را تا آخر پرداخت.گنجینه ایمان موحدان،همان سود سکه های خدیجه است که برای اسلام سرمایه گذاری کرد.

استقامت خدیجه سنگهای کعبه را بالا برد وناله های غربت و بی کسی او بود که مناره های اذان را تا قیامت برافراشت. خدیجه را در تکبیر هر مسلمان شریک می بینم و در رکوع و سجود و جهاد اسلامیان سهیم.

زیرا بهشت موعود از آن کسانی است که در راه حق ایستادند و چون خدیجه صبوری کردند.

سخن از بانویی است که پیامبر اعظم(ص) او را ستود.و فرمود:«به خدا بهتر از خدیجه نصیب من نشده است،او در میان زنان زیباترین و از جهت عقل و تدبیر کامل ترین و از نظر عفت،دیانت،حیاء،مروت و ثروت بهترین و والاترین آنان بود.»

پیامبر در جواب عایشه که از ارادت حضرت به خدیجه گله مند بود گفت:«به خدا سوگند زمانی که همه مرا طرد می کردند،او مرا تصدیق نمود و به من ایمان آورد.هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند.او مرا کمک کرد.خدا خدیجه را رحمت کند که مبارک زنی بود.»

 

                     

هل جزاء الاحسان الا الاحسان

طول تاريخ خصوصاً در دهه هاي اخير به زن ظلم كرده و هميشه اين مرد است كه ظلم مي كند و ظلمش همه جانبه است. حال با توجه به همه اين تبليغات كه ريشه هايش غرب است يعني زن در موضع خاص خودش قرار گيرد و مرد هم همچنين. ما مي بينيم كه ثمره اين اعتدال در شرايطي كه به صورت بنيانها و پايه ها در دو نمود حداگانه بر حسب تكليف قرار گيرند نه تنها مزاحمتي با هم نخواهند داشت، بلكه بر اساس سنتهاي الهي دو عالم به رشد يكديگر كمك نيز خواهند كرد. به همين دليل يكي از انحرافات جديدي كه ممكن است در بحثها به وجود‌آيد اين است كه حالا بياييم و تقابل بين خانواده را مطرح كنيم. در صورتي كه اگر همه چيز را به شاخص محوري عدل برگردانيم و بتوانيم اين شاخص را به عنوان مبنا قرار دهيم،نه به خانواده لطمه اي وارد خواهد شد و نه به حركتهاي زنان. در اوايل شكل گيري انقلاب بحث حق طلاق، تساوي حقوق، سربازي رفتن مردان و زنان و ساير مباحث بي بنيان از اين قبيل مطرح بود كه امام راحل با قاطعيت ، مقابل آن ايستادند و مقدمه مخالفتها هم پايه انقلاب و قيام بعدي مردم عليه رژيم ستمشاهي شد. از اين تاريخ به بعد رژيم طاغوت لطمه زيادي از امام خورد. بعد از انقلاب هم بحثهايي چون حجاب، رنگ چادر، ارث، حضانت، ديه، رئيس جمهوري شدن زنان، وزارت و حتي ولايت و حكومت زنان مطرح مي شود. اين بحثها رد پاي خود را تا خارج از مرزهاي ما هم كشيده است.

در سفر به بوسني، خبرنگار بوسنيايي نشريه ليليان در مصاحبه اي از يكي از بانوان ايراني پرسيدند كه تعداد نمايندگان زن در مجلس چقدر است، ايشان جواب داد: براي ما تعداد مهم نيست اصل تأثير است. براي مردم هم همينطور است و اگر زنان با تأثير وارد مجلس شوند ما آن وقت افتخار مي كنيم، اما اگر 50 نفر به عنوان سياهي لشكر وارد مجلس شوند هرگز افتخار نخواهيم كرد. مهم كيفيت و نوع برخورد اين زنان در مجلس است و تعداد زياد بودن تأثير گذاري اهميتي ندارد البته در مورد مردان هم همينطور است. ترديدي نيست كه پرداختن به الگوي زهرايي مشقت دارد و تصميم درست و جدي مي خواهد .

درست، از اين باب كه ما حضرت ز هرا (س) را نبايد خلاصه كنيم به عنوان الگوي برتر زنان بلكه ايشان راه وجود همه بشريت را تهذيب كرد. در طول سالهاي انقلاب و دفاع مقدس شاهد بوده ايم كه صحنه هاي جنگ وعمليات مختلف با رمز يازهرا! بركت و نور خودش را گرفته و مي گيرد كه اين نشان دهنده اقتداي جامعه اسلامي به ساحت وجودي حضرت زهرا (س) است. اما وجه جدي آن، اين است كه ببينيم آيا تكليفي كه براي الگوگيري از حضرت زهرا (س) در مورد زنان داشته ايم در اين تكليف موفق بوده ايم كه حالا  ميخواهيم در مورد الگوي عمومي آن هم صحبت كنيم. آيا كار ما زنان با حضرت زهرا تمام شد كه گردهمايي زنان اعلام مي كنند كه حضرت زهرا (س) الگوي مردان نيز هست!. جامعه مردان ما به هر صورت در موردحضرت زهرا (س) رويكرد و الگوگيري بهتري داشته است ، چون برادران ما در پرتو اين نام وارد ميدان جهاد و مبارزه شده اند، اما زنان چه؟ زنان از كدام آب و رنگ زيبا و زيور و رفاه آسايش خود در راه آن حضرت گذشته اند؟ به راستي چقدر از دغدغه هاي ولايي حضرت زهرا (س) دغدغه امروزي عموم زنان ما و دست اندركاران امور زنان كشور است؟

استكبار براي حذف و سست نمودن سيستم آموزشي، در جهت محو چهره باطني حجاب در زنان مسلمان، كار گسترده اي كرد تا جايي كه پس از ضعيف شدن بنيه آموزشي – معنوي زنان محجبه در دفاع از فرهنگ حجاب، حجاب را به عنوان عقب افتادگي فكري و ذهني زن مسلمان جلوه داد. براي تثبيت اين باور تبليغات گسترده اي تدارك ديد بايد دانست نطفه اين تفكر بر سستي جامعه اسلامي نهاده شده بود و استعمار فقط آموزشي صحيح و رشد فرهنگ حجاب تنها به حفظ ظاهري آن مطابق جلوه گيريهاي عرف كشاندند. قدرت فكري و بالندگي زن را در مقابل تهاجم فرهنگي كاهش و در حد عرف قرار دادند و براي بكارگيري نيروي بالقوه او و رشد تعقلش، تلاش نكردند. در حالي كه حجاب ملاك عقل عملي زن مسلمان و ملاك اثبات زمينه هاي رشد فرهنگي – فكري اوست و مسلماً جامعه بايد در آينده در قبال كوتاهيهاي خود نسبت به اين منبع غني فكري – فرهنگي ، پاسخگو باشد.

در روايتي از امام صادق (ع) در اين زمينه پس از طرح و اثبات محاسني خلقت زن و مرد و يكساني هويت و حقيقت وجودي زن و مرد ، به رسالت زن و ضرورت گسترش آگاهي او از تعاليم ديني مي پردازد و اين امر را تعهد تاريخي انسان و مهر تمامي زنان قرار مي دهد تا مرد بداند كه زن امانت الهي است و شيوه امانتداري را بايد به همراه ضمانت آموزش تعاليم ديني پاس دارد. پس آدم (ع) گفت: اي پروردگارم حوا را از تو خواستگاري مي كنم پس رضايتت به اين امر چگونه است؟ خداي عزوجل فرمود: رضايت من اين است كه تو تعاليم ديني را به او بياموزي. پس گفت: خداوندا اين امر از جانب تو بر من است اگر ميخواهي وظيفه من باشد اگر مي خواهي از جانب تو اين امر بر عهده و گردن من باشد. پس خداي عزوجل فرمود: اين امر بر تو است و او را به تزويج تو در آورده ام. متأسفانه از نظام آموزش ديني براي اين مهم برنامه ريزي نشده است و براي دستيابي به تفّقه زنان براي پاسخگويي به نيازهاي آنان بسيار فاصله دارد. مراكز ديني نيز عموماً به تبليغات و گسترش آگاهي عمومي در سطح عامه مي پردازد. از تشويق و ترغيب و ايجاد انگيزه به همراه تدارك نظام آموزشي بالنده حداقل در جهت اجتهاد در مسائل زنان – كوتاهي مي كنند. در صورتي كه سهم مهمي از فرهنگ ديني بر دوش زنان قرار دارد و زنان تا به امروز از ايفاي آن سربلند بيرون آمده اند. اما بايد گفت: هل جزاء الاحسان الا الاحسان آيا پاداش در برابر احسان جز احسان است؟

 

ریشه

خانم!                                                

رود به خواب،

دو چشم از خیال او؟

هیهات!

بود صبور                                                                    

دل اندر فراق او؟

حاشاک!

بایدش به نظاره بنشینیم،

جمال جمیلش را،

چه کنم؟گر رود از پی خوبان دل من معذور است

درد دارد،چه کند،

کز پی درمان نرود

زودا مرا بازگوی که:

«او» ، کجاست بارگاهش؟!

«فاطمه» را می گویم.

دخترم !

عود افروخته ای بود که آرام بسوخت!

یعنی چه؟!

یعنی:

همه از سوی خدا آمده ایم،باز هم

رهسپر کوی خداییم همه!.

خانم!

هیچ فهم نتوانم نمودن!

دخترم!

او را نمیگویی مگر؟

هموکه شامش بُدی دلگیر،

همه صبحش بُدی دلتنگ!

پشت سر را می دید،

دشت تا دشت،

غم و غربت و سرگردانی!

پیش رو می دید،کوه تا کوه،

پریشانی و بی سامانی

سینه اش سنگین بود،

قوّت آه نداشت

جز غم و رنج توانکاه نداشت،

نه ، همان فاطمه را می گویی؟!!

دخترم !

او رفت ، «خاموش»!

یعنی که رخت بربست !

زندگانی را درنوشت!

جامه تن را بگذاشت!

خانم!

ضریحش کجاست؟!

مزارش کجاست؟!

دخترم!

پوشیده است !

نا پیداست!

پنهان است!

پنهان؟!چرا؟!

دخترم!

مگر نه آن است که،گنجها،همه ناپیدایند!

از این هم که بگذریم،گفتمت:

اگر نبود «او»،

«پیامبر» نبود،

و نه «علی»

و نه «هستی»!

یعنی که او«ریشه»را مانند است،

و ریشه ها مگر نه آنست که همه«پنهان»اند؟

و بایدشان بود نیز.

دخترم!

از یک بوته گل،چه توانی دید؟!

چه توانم دید؟!معلوم است،

«ساقه»ها را،

«برگ»ها را،

«گل»ها را!

و دیگر چه؟!

و دیگر؟! هیچ!

هیچ؟!

آری،یکی چیز دیگر نیز باشد

اما نتوانم دید!

و آن؟!

«ریشه» است.

و همان «ریشه»،دخترم!

اگر نمی بود، نه «ساقه»ها را خبری می بود،

و نه «برگ«ها را،

و نه «گُل»ها !

که اینان همه هر چه دارند،

از آن دارند،

از همان ناپیدا،

همان «ریشه» !!!!

مهدی سهیلی

دیدگاههای فاطمه (س) در مورد ...

موفقیت فاطمه (س) در مسیر مادی که باید سرمشقی برای زنان جهان باشد مرهون دیدگاهی است که این بانوی بزرگ اسلامی با استفاده از اندیشه اسلامی برای خود پدید آورده و اتخاذ کرده است که با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

1. در مورد خانواده:خانواده از دیدگاه فاطمه(س)کانونی مقدس است و میزان قداست آن بحدی است که او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود را در آن بگذراند و آن را سنگری محکم در جبهه کارزار جهانی بسازد.همه چیز از خانواده آغاز می گردد،حتی سعادت یا بدبختی یک ملت در خانواده رقم می خورد و عزّت و سعادت جامعه از آنجا منشأ میگیرد. همچنین اگر با دیدی وسیعتر نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تکوّن می یابد.و در آنجاست که کودکان ، یعنی پدران فردای بشر درسها می آموزند . بدین سان اگر بنای رشدی در جامعه است آغاز آن باید از خانواده باشد.

فاطمه (س) به کانون خانوادگی دل بسته است ، آنچنانکه وقتی مسأله تقسیم کار را پدرش با او مطرح می کند و معلوم می شود که او باید در کانون خانواده به امور داخلی آن بپردازد ، خدای را سپاس می گزارد ، و به گرمی و سر و سامان دادن خانواده می پردازد و آن را چون کارگاهی برای تربیت رهبری قرار می دهد.

2. در مورد فرزند:فاطمه(س) درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد که امانتهای خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این امانت مسئولند.او فرزند را بعنوان کالایی بی ارزش نمی شناسد که او را بدست دایه سپارد بلکه آنها را وجودهائی ارزنده و در خور احترام وکرامت ذاتی می شناسد که باید شخص مادر امر رسیدگی آنها را بعهده بگیرد. او فرزندداری را شأن کوچکی نمی دانست که امر اداره آنها را به دیگران واگذارد . و یا با احساس حقارت از بچه داری بدنبال مشاغل پر سر و صدای بیرون رود . او خانه را مرکز انسان سازی می شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود که در خور هرگونه اعتنا هستند.

او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر دارد از آن بابت که از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذرّیه پیامبران را در صلب من پیامبر قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی (ع) ، پس من پدر اولاد فاطمه ام.

3.در مورد تربیت:فاطمه (ع) امر تربیت را امری تحول انگیز ، سازنده ، نجات ده بشر از خطرات و عوارض می شناسد.او می داند که رمز پیشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است.جامعه ای پیشرفته است که تربیت آن پیشرفته باشد و قومی منحط به حساب می آیند که تربیت آنها منحط باشد هم او معتقد است که این مادرانند که زمینه را برای بهشتی شدن فرزندان فراهم  میسازند .(الجنة تحت اقدام الامهات) و طبعاً رمز جهنمی شدن ، انحطاط و انحراف فرد و جامعه و هم در سایه تربیت و مخصوصاً تربیت مادران است.این حقیقتی است که ما پایه های رشد و انحراف را درسایه تربیتهای صواب و یا انحراف آمیز بدانیم ...

فاطمه (س)  این دیدگاه را درباره تربیت دارد : که غفلت از  آن  موجب    صدمه ای عظیم برای فرد و جامعه است و صدماتی غیر قابل جبران را در پی دارد ، بویژه در دوران خردسالی که کودک همانند شاخه تری قابل انعطاف است. بدین نظر او خود را وقف زندگی فرزندان و سازندگی و تربیت آنها می کند. همچنین او سخن پدر را به یاد دارد که فرموده بود:"اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم"(فرزندان خود را بزرگ بشمارید و آنها را نیکو تربیت کنید) . و میداند نوع ادب و تربیت آنها مسئولیت آور است."ادّبوا اولادکم فانّکم مسئولون"

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

((خیرٌ نسائکم الطفهن بازواجهنّ و ارحمّهنّ باولادهنّ))

بهترین زنان شما کسانی هستندکه با همسرانشان لطیفتر و مهربانتر و به فرزندان خود رحیم تر باشند.

نیاز زنان ما

زنان ما نیاز دارند دریابند چگونه باید پیوندی بین عبادت و لذت ایجاد کرد و چگونه در عین حضور اجتماعی باید به پوشش و عفاف خود عنایت داشت و چگونه می توان در جو زمانی نامناسب هدف و هویت خویش را فراموش نکرد.

جامعه زنان ما باید دریابند که ارزش تلاش مبارزاتی فاطمه علیهاالسلام کمتر از ارزش صلح حسن (ع) و کمتر از قیام حسین(ع) نیست و اگر تصویری در اذهان خلاف چنین باور است بدان خاطر است که هنوز ما در فاطمه شناسی ضعیفیم و هنوز ما را توان ارزیابی و تحلیل و مقایسه و بررسی ریشه ها و عوامل پدیدآورنده یک نهضت و حرکت نیست.

در عین وجود نارسائی های این چنین،و با مواجهه با مشکلات و دشواریهائی که ما را در رساندن پیام فاطمه (س) و مکتب او در عرصه ملی و بین المللی است ، ما با سد راهها و حایل سازیهای متعددی مواجهیم که از جمله آنها بمباران تبلیغاتی دشمنان اسلام است،تبلیغاتی که خصم درباره آن از سالهای سال قبل ، بویژه پس از جنگهای صلیبی درباره آن حساب شده برنامه ریزی کرده است.

برنامه ریزیها به گونه ای بوده است که در آن حذف نام فاطمه(س)از صحنه های علم و عمل مطرح و موردنظر بوده است.در دانشکده های معارف و الهیات جهان و در محافلی که از خدمت ناچیز زن در عرصه جهان یاد می شود از فاطمه(س) دختر پیامبر اسم و خبری نیست و اگر هم باشد به گونه ای مبهم و مسخ شده است.

ما امروز با دنیایی مواجه هستیم که از جرقه زنان غربی نورافکن هایی ساخته اند و از زنی بنام ژاندارک بتی پدید آورده اند و کوشیدند تا حماسه سازی و شورآفرینی ها ، نام و یاد آن را زنده داشته و محبت آنها را در دل بیفکنند؛ در قبال چنین وضعی در دنیای اسلام چه خبر است؟ از فاطمه (س)چه سخنی در میان است؟ از زینب و کلثوم و ...چه حرف و بحث مطلبی؟

اعتقاد ما این است تلاشی کامل و همه جانبه برای شناخت (س) و ابعاد حیات او لازم است ، کاری که دیگران آن را عرضه و ارائه کرده و بیش و کم از عهده آن برآمده اند. اما آنچه مهم است بیرون آوردن جنبه های حیات فاطمه(س) از صورت تاریخی و قرار دادن آن در مقابل یک مکتب است .

باید خطوط فکری فاطمه(س)را زا لابلای تاریخ ، از احادیث و سخنان حضرات معصومین،از گفته ها و سروده ها و مواضع او استخراج کرد و به صورت یک طرح و یک دستورالعمل درآورد تا زنان ما بدانند چگونه باید عمل کرده و در شرایط گوناگون چگونه باید موضع بگیرند.

گام به گام زندگی را باید مورد بررسی و تحلیل قرار داد و یافته ها را به صورت درس عرضه کرد . این واقعاً جای تأسف است که با وجود این همه مجالس و فاطمیه ها و عزاداری ها تلاش گویندگان و سرایندگان متوجه برانگیختن عواطف و گریستن و گریاندن باشد.این خواسته معقول برای همه دوستداران فاطمه(س) است که بدانند برای چگونه فردی گریه می کنند و چرا؟فاطمه (س) برای بشریت چه ره آورد ارزنده ای داشت که اینک برای فقدانش آنهمه اشک بریزیم...... 

اللهم عجل لولیک الفرج

                  اعیاد شعبانیه مبارک

آقاجان دلم تنگ است؛آنقدر که با واژه ها مجاب نمی شوم.دانه دانه غرورم را غبار حقارت دنیایی پوشانده است و اگرچه متن دردلهایم بلند است ولی من سکوت می کنم.احساس کسی را دارم که دستهای خاک تسخیرش کرده است و چشم به راه منجی سبزی است که بال شکسته اش را آسمان باشد!

ای نبض منظم عدالت ! این زخمهای سرشار از غرور ، واژه واژه درد را به امید مرهم دستان تو در  گلو خفه کرده اند و من ... تمام تاولهای انتظارم را به ظهور تو و بانگ الله اکبرت در محراب  مسجدالاقصـی دوخته ام،محرابی که اعجاز رسول دردهای بشری است.

ای سخامت هر روزه زمین! تو در محراب به نماز خواهی ایستاد و تمام پروانه ها به ظهور سبز تو  اقتدا  میکنند، به خونخواهی تمام لاله های پرپر!

سوار سبز پوش آرزوها! فقط خدا می داند که در آن روز ، چه آرامشی مهمان قلبهای پریشان خواهد بود؛قلبهایی که در حسرت یک قطره عدل تب کرده اند و روحهایی همه بغض آلود و عطشناک!

تو دو رکعت عشق به جا می آوری و درست در قنوت عارفانه ات، جهان از ظلمات پلیدی و فساد رها میشود و خورشید عدالت در دستان تو طلوع میکند.

راستی ... هیچ میدانی؟

طلوع خورشید،در قنوت تو زیباتر است!!

مقدمه

حضور فرصتی است برای بیان حقایق و مطالبی که در لابلای صفحات روزگار کمتر مطرح گردیده است.

زنان در عرصه های مختلف زندگی همواره تأثیر گذار و طریق ساز بوده اند. لیکن قبول این باور هنوز به راحتی امکان پذیر نیست .

رد پا و اثر گامهای استوار زنان در تاریخ اسلام و در عرصه های مختلف ادب،فرهنگ،هنر و سیاست با اندک تأملی قابل رؤیت است .

و در این میان زنانی همچون حضرت زهرا (س) به عنوان الگوی تاریخی و اسوۀ پاکی ، صبر ، استقامت و درایت در کلیه صحنه های مختلف زندگی مطرح می باشد .

این وبلاگ فرصتی است جهت تأمل در حضور .....

به امید روزی که تمامی زنان ایرانی و مسلمان با تأسی از سیرۀ نبوی و سنت اهل بیت و کلام ائمه اطهار (علیهم السلام) در کلیه عرصه های زندگی موفق و پویا عمل نمایند.

به امید آن روز...

دین از هویت زنانه می گوید

می گویند تفاوت جنسی یعنی برداشتی که فرد از خودش بعنوان مرد یا زن دارد . جامعه شناسان می گویند باور یک فرد نسبت به خودش مقوله ای فرهنگی است که در اجتماع شکل می گیرد.پس برداشت هر فرد از جنس خود، تحت تأثیر عوامل اجتماعی است؛بنابراین جنسیت سیال است اما اگر ما از واقعیت وجود زن و مرد بپرسیم نه تصور آنها از خودشان ، نتیجه متفاوت خواهد بود.مرد چیست؟زن چیست؟ ما کاری به برداشت انسان از خودش نداریم.واقعیت را می خواهیم.

آیا میتوانیم از گزاره هایی که توصیه می کنند یا حکم میدهند و بین زن و مرد در این گونه احکام تفاوت قائل می شوند، به توصیفی از واقعیت زن و مرد و تفاوت آنها دست یافت؟...

اگر این تفاوت طبیعی را بپذیریم و مسلمان باشیم ، خداوند را علاوه بر خالق ،مدبر و حکیم میدانیم که از تفاوت در خلقت زن و مرد هدفی داشته بنابراین نمیتوانیم بر روی این تفاوت چشم ببنیدیم و آن را دربرنامه ریزی های اجتماعی به حساب نیاوریم و برای این دوجنس از انسان برنامه های مشابه بریزیم. خداند متناسب با تفاوتهایی که خلق کرده سیستم تربیتی و حقوقی مناسب را نیز ارائه داده است.هدف خلقت زن و مرد یکسان ذکر شده اما مسیر رسیدن به هدف ضرورتاً یکی نیست.

مادر،مقوله ای اجتماعی است. میگویند زایمان طبیعی است اما پرورش فرزند یک نقش اجتماعی است که جامعه مرد سالار به زنان تحمیل کرده و با شعارهایی مثل «از دامن زن مرد به معراج میرود» سعی می کند آنها را در خانه بنشاند تا عرصه عمومی و قدرت سیاسی اقتصادی برای مردان انحصاری شود . حال اگر درک صحیحی از هویت زنانه نباشد چه اختلالاتی رخ میدهد : نقش های زنانه مقبول واقع نمی شود ، توانمندسازی زنان در این نقش ها با مشکل روبرو می شود. حمایتی که باید از سوی همگان به ویژه مردان دریافت شود ، اتفاق نمی افتد .نشاط و کارآمدی افراد در نقش های طبیعی و پذیرش نقش های تحمیلی جنس دیگر ، پایین می آید و ظرفیت های  جنسیتی در خانواده و جامعه خالی می ماند. 

در سوم شعبان المعظم افلاکیان نغمه میلادحسین (ع) را سرودند

وخاکیان غبار غم ازدلها روبیدند

در سالروز میلاد سبز سید الشهدا سومین ستاره آسمان

ولایت از دل و جان شاد هستیم

زن در سینما

 

حضور جدي و پررنگ زنان در عرصه هاي مختلف هنري به دوران جديد، يعني زماني كه فناوري، چاپ و تكثير را ميسر كرد، تعلق دارد. چاپ آثار هنري، انقلابي در افزايش حضور زن در هنر بود كه با ساير اختراعات مانند راديو، تلويزيون، سينما و غيره امتداد يافت. به موازات اين اختراعات، جنبش هاي فمينيستي و غيرفمينيستي در جوامع غربي پديد آمدند و نظريه هايي در خصوص اعاده حقوق زن شكل گرفت كه تصوير دگرگونه اي را در ذهن بشر ايجاد كرد. پا به پاي تغيير منزلت اجتماعي زن در غرب، منزلت حضور وي در آثار هنري بسيار افت كرد. در قرون جديد كه اروپا همواره ادعاي اعاده حقوق زن را يدك مي كشيده است، چنان تصوير و منزلتي را از زن شاهديم كه نه تنها تامين كننده حقوق او نيست، بلكه تبديل كننده شخصيت انساني به شخصيت جنسي و به بازي گرفتن انسانيت و معنويت زن بوده است.
در جهان سرمايه داري امروز تبديل زن به يك كالاي فريباي تجاري و يا بهتر بگوييم يك چاشني خوش طعم كه هر خوراكي را به مشتري غالب مي كند، فاجعه اي است كه زيرگوش نظريه پردازان دفاع از زن و جنبش هاي اعاده حقوق زنان اتفاق مي افتد. يكي از خصوصيات ذاتي و محوري سرمايه داري اين است كه ماهيت هر چيز را در چرخه داد و ستد محك مي زند و ارزش هر چيز، حتي معنوي قرين آن را، در ميزان توانايي بازاريابي و جلب مشتري مي داند. در اين ميان زن، هدف درجه اول كمپاني ها و سرمايه داران در فروش بيشتر شده است. نگارنده از بازگفتنش شرم دارد كه در فيلمي نشان داده مي شد طراحان يك كمپاني مي كوشند از نوع خطوط و تناسبات اندام زنان در طراحي خودرو الهام بگيرند.
قبل از انقلاب اسلامي در ايران نيز، رسانه ها با همين شدت و ضعف، چهره اي مخدوش و بي هويت از زن ايراني ارائه مي دادند. زنان يا در نقش وقيحه اي اغواگر يا دختركي معصوم و بي كفايت و يا زني خانه نشين سنتي كه معمولاً بي سواد و متعلق به طبقه پايين اجتماع بود، نشان داده مي شدند.
اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تحولات عظيم سياسي، فرهنگي و اقتصادي، حضور زنان در رسانه ها تعريف جديدي يافت كه علي رغم چالش هاي بسيار تاحدودي توانست جايگاه مناسب تري براي آنان در اين وادي ترسيم كند. ورود مفاهيم ارزشي و تكريم منزلت زن و نقش هاي اجتماعي وي دستمايه بسياري از توليدات رسانه اي قرار گرفت و زنان در اين عرصه با امنيت بيشتر و حضور شايسته تر سعي در ارائه چهره زن ايراني و مسلمان كردند.
رشد كمي و كيفي مشاركت زنان در عرصه هاي فرهنگي و رسانه اي نشان از بستر مناسبي بود كه از دستاوردهاي بي نظير انقلاب فرهنگي محسوب مي شود. ورود زنان به صدا و سيما و فعاليت تحسين برانگيز آنان در اين حوزه ها، توجه اذهان را به پتانسيل موجود و استعدادهاي اين قشر از جامعه معطوف كرد.
امروزه سخن از اينكه سينما، تلويزيون و ساير رسانه هاي تصويري چه نقشي در ساختار فرهنگي جوامع دارند، سخني تكراري است و بايد بيشتر به اين نكته توجه كرد كه سيماي امروز و سيماي اين زمان، كدام فرهنگ را و محتواي برآمده از كدام خاستگاه فكري را به جامعه عرضه مي كنند؟ چه آثاري را در رفتار، خلقيات، پوشش و گويش مردم به جاي مي گذارند؟ اخلاق اسلامي؟ اصالت تقوا؟ خدامحوري و كمال طلبي؟ و يا باورهاي فرهنگ غربي را؟ «زن، در كجاي اين مجموعه قرار گرفته است و به نفع كدام هدف به كار گرفته مي شود؟
امروز اگر بخواهيم به يك تقسيم بندي كلي به لحاظ تصوير ارائه شده از زن در فيلم ها بپردازيم، موارد زير را مي توان درنظر گرفت:

1- فيلم هايي كه به زن نگاه جنسي دارند و تنها از آن به عنوان ابزاري براي جذب مخاطب و ارتقاي جذابيت غربي يك فيلم استفاده مي كنند كه البته نحوه به تصويركشيدن آن در جوامع، با توجه به قوانين و اجتماع متفاوت است.
2- فيلم هايي كه زن را عنصري بي تاثير نشان مي دهند و از زن تصويري خاموش و البته ساكن در جنسيت خود ارائه مي دهند.
3- فيلم هايي كه زن را نه از دريچه جنسي و نه از دريچه جنسيتي نگاه مي كنند. در اين فيلم ها، زن خواستار رهايي از جنسيت خود است و در تلاش براي كسب موفقيت هايي هم پاي مردان.
بررسي حضور زن در رسانه، در يك نگاه تطبيقي، نشان مي دهد بين مجموعه هاي ايراني و خارجي (كه از سيماي ملي نمايش داده مي شود) از منظر علمي اختلاف فاحشي وجود دارد. هرچند ممكن است مجموعه هاي خارجي از فيلترهاي مشخصي هم گذشته باشند و صحنه هاي ناپسند آنها حذف شده باشد، ولي در هر حال در محور زن و رسانه رويكرد معيني به وجود آمده كه با جديت دنبال مي شود.
اين اختلاف گاهي بدان شكل خود را تسري مي دهد كه زن و مردي كه اوقاتي از زندگي خود را صرف ديدن فيلم هاي تلويزيوني و سينمايي (با تصويرهاي غلط از زنان) پر مي كنند، در آنجا نيز تاييدي بر رفتارهاي غلط اجتماعي خود مي يابند و طبيعتاً به جهت الگوسازي خاص سينما، اين رفتارها را طبيعي شمرده و به اين دور باطل ادامه مي دهند. فراموش نكنيم كه سينما و تلويزيون بايد الگوهاي صحيح و مناسب رفتاري را نيز ارائه دهند، نه آنكه تنها به تصوير آنچه كه در جامعه وجود دارد، بسنده كنند. عبوري از واقعيت به سوي حقيقت؛ هرچند كه گاهي سينما و بيشتر سيماي ما به شكل افراطي، به منزه سازي چهره زن نظر دارد، ولي اين گرايش هم به دوري زنان از مسائل ختم مي شود.

جايگاه ويژه حضرت فاطمه زهرا (س) در اسلام به عنوان یک زن

آنچه در اين مختصر مورد بحث است نكاتى در مورد جايگاه ويژه حضرت فاطمه زهرا (س) در اسلام به عنوان يك «زن» است، و از همين رهگذر است كه مى توان به ديدگاه مكتب مترقى و حيات بخش اسلام نسبت به زنان دست يافت، كه قطعاً ديدگاهى جديد و همراه با پايه هاى حقوقى اصيل و قابل ارايه در جهان انديشه و علم امروز مى باشد.
ابتدا لازم است نظرى داشته باشيم به ديدگاه هاى ملل و اقوام مختلف نسبت به زن، سپس مقايسه اى بين آن نظرها و بين ديدگاه اسلام داشته باشيم، تا اين نكته مهم بر همگان روشن شود كه: جايگاه زن در جامعه و آزادى هاى مشروع و معقول آن، و نيز احترام ويژه و فوق العاده اى كه زنان در خانه و جامعه بايد داشته باشند مطلب جديدى نيست كه بعضى ها خود را مبتكر آن مى دانند بلكه اين عين ديدگاه مترقى اسلام است كه پانزده قرن پيش طرح و ارايه شده است و شواهد كافى نيز بر آن دلالت دارد.
اينك بنگريد ديدگاه اقوام و ملل را در ارتباط با جايگاه «زن.»
الف - آفريقا: در آنجا زن حكم كالا و ثروت داشت و خريد و فروش مى شد براى كارهاى سختى چون كشاورزى، شخم زدن و ...
ب - هند: دختران را از پنج سالگى شوهر مى دادند و حقى بر آن ها قايل نبودند.
ج- هند: چون شوهرى از دنيا مى رفت، همسرش را هم با او مى سوزاندند.
د- چين و تبت: براى كاستن از قدرت راه رفتن زنان پاهاى آن ها را در بدو ولادت در قالب آهنين مى نهادند و تا سن پانزده سالگى او را با همان قالب نگه مى داشتند و چون قالب را بر مى داشتند پاها كوچك مانده بود و امكان راه رفتن زياد وجود نداشت.
هـ- يونان: با آن كه يونان را مركز علم و فلسفه و حكمت دانسته اند اما هر زنى كه دو بار دختر مى زاييد در دادگاه محاكمه و جريمه مى نمودند، و اگر براى بار سوم باز هم فرزند دختر به دنيا مى آورد، محكوم به اعدام مى شد !
وـ حجاز: در حجاز و عربستان دختران را زنده به گور مى كردند و اين امرى بسيار عادى و همگانى بود.
قرآن كريم هم در اين امر گواهى داده است كه چون به مردى خبرى مى دادند همسرش دختر زاييده رنگ مى باخت و سياه مى شد و به شدت خشمگين مى گشت، از شدت خجالت از مردم فاصله مى گرفت و آن دختر را به نحوى نابود مى كرد كه شايع ترين كيفيت آن، زنده به گور كردن بود.
ز- جهان امروز: حتى در جهان متمدن امروزى نيز از وجود «زن» به عنوان ابزارى براى خوش گذرانى و شهوت رانى هوسبازان، و وسيله اى براى كسب درآمد بيشتر سرمايه داران، و دستاويزى براى تبليغات اقتصادى و سياسى فرصت طلبان استفاده مى شود، و اين اوج حقارت و ذلت براى زن است نه آزادى و عزت و كرامت!
ح- مشاغل اساسى : طبق آمار جهانى ۱۹۹۴ ميزان اشتغال زنان در مشاغل مهم بدين شرح است.
۱- از ۱۸۴ نفر سفير كشورهاى مختلف در سازمان ملل متحد فقط شش زن سفير هستند.
۲-از ۳۲ آژانس و سازمان تخصصى سازمان ملل متحد، تنها چهار آژانس توسط زنان اداره مى شود.
۳- در سال ۱۹۹۳ فقط شش كشور داراى رييس جمهورى زن بود.
۴- ميانگين نسبت زنان نماينده در پارلمان هاى جهان از ۱۲درصد در سال ۱۹۸۹ به ۱۰ درصد در سال ۱۹۹۳ كاهش يافته است.
۵- سه چهارم زنان ۲۵ سال به بالا در اكثر كشورهاى آفريقايى و آسيايى بى سواد هستند.
۶- دو سوم بى سوادان جهان، زنان هستند.
۷- زنان در مشاغل يكسان با مردان به طور متوسط ۳۰ درصد الى۴۰ درصد كمتر از مردان دستمزد مى گيرند.
و اين ها همه در حالى است كه فرياد جهان امروز در مورد آزادى هايى كه به زنان داده و حقوق متقابل آنان با مردان، گوش فلك را «كر» كرده است و تبليغات فريبنده در اين زمينه غوغايى كاذب را در سطح جهان به راه انداخته، به طورى كه بسيارى غافلانه مى پندارند كه در غرب امروز، بهشت موعود زنان فراهم آمده و آرمان عزتمند زن تحقق يافته است، در حالى كه آنچه واقعيت دارد كاملاً غير از آن است كه در بوق هاى استكبارى و منافع طلبانه القا مى شود.
ما معتقديم كه فقط مكتب اسلام است كه آن گونه كه شايسته و بايسته است بر جايگاه رفيع زن تاكيد نموده و خلقت زن و مرد را يكسان دانسته و با بيان يك كلمه «خلقنا» بر اين امر مهر تاييد زده است: «انا خلقناكم من ذكر و انثى». زن را مانند مرد داراى روح الهى و مسيرى هموار براى ترقى مى داند، به زن حق حيات و مالكيت و عهده دارى مناصب مختلف مى دهد، زن را شريك مرد و عامل بقاى نسل بشرى مى داند.
اگر بخواهيم به صورتى روشن و فهرست وار به ديدگاه اسلام نسبت به زن اشاره كنيم بايد چنين بگوييم كه محورهاى مختلفى مورد توجه شارع مقدس اسلام مى باشد كه بدين شرح است:
۱- خداوند خواست ارزش زن را عملاً به جهانيان بفهماند از همين رهگذر بود كه ذريه و نسل پاك پيغمبر و برگزيدگان را در وجود دخترش قرار داد و چنين مقدر كرد كه امامان و پيشوايان و رهبران دينى اسلام از نسل زهراى اطهر به وجود آيند.
۲- قرآن مجيد آنقدر زن و مرد را به يكديگر نزديك و داراى حقوق مساوى مى داند كه از آنان به «لباس» تعبير مى كند و مرد و زن را لباس يكديگر مى داند: «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» و اين لباس است كه شخصيت و آبرو به انسان مى دهد، حافظ انسان از بدى هاست، و زشتى هاى انسان را مى پوشاند.
در حقيقت اسلام زن و مرد را مكمل يكديگر مى داند و شريك زندگى و همسر و همراه در راه اداره خانواده يكى را مدير داخلى و ديگرى را مدير خارج خانه مى داند. و در عين حال باب مشورت و همفكرى در تمامى امور را براى سلامت زندگى در پيش روى زن و مرد گشوده نگه داشته است.
۳- مهمترين مقامى كه براى زن در نظر گرفته شده و از مختصات او است و مرد فاقد آن است اين كه بچه در رحم زن رشد مى كند و ساخته مى شود و حتى به بدنش روح دميده مى شود. يعنى رحم مادر مهبط روح است همان روحى كه «قل الروح من امر ربى» و چون انسانيت انسان به روح او مى باشد پس به وجود آمدن انسان در روح مادر محقق مى شود. و خداوند متعال در قرآن مجيد اين مطلب مهم (يعنى نفخ روح در بدن كودك) را و اين كه او «احسن الخالقين » است را به محل رحم مادر مربوط كرد، نه به صلب پدر.
۴- آوردن زن توسط پيامبر (ص) در صحنه مباهله گوياى ارزشمندى زن در مكتب اسلام است.
در آوردن زن آن هم شخصيتى مثل حضرت زهرا (س) كه نمونه عالى و منحصر به فرد زن مسلمان است در يك چنين امر دينى و خطير و سرنوشت سازى، بدين منظور بود كه آن برداشت تنفرآور جاهليت را از زن محو سازد، چه آنان براى زن هيچ گونه ارزش و منزلت قابل ذكرى قايل نبودند بلكه بر عكس زن را منبع شقاوت و بدبختى مى دانستند كه براى قبيله خود ننگ و عار به همراه دارد و مظنه خيانت است.
از اين رو احدى تصور نمى كرد روزى شاهد باشد كه زن در مساله حساس و سرنوشت ساز و حتى مقدسى مثل مباهله شركت داشته باشد تا چه رسد به اين كه شريك مدعى و شريك در دعوت براى اثبات آن باشد (و نساء نا و نساءكم).
۵- اين سخن نورانى امام راحل را فراموش نكرده ايم كه فرمود: «از دامن زن، مرد به معراج مى رود.»
يعنى عزت مرد در سايه زن است، حال چه مادر باشد و تربيت كند و چه همسر باشد و مرد را در بحران ها و دوراهى ها به بهترين راه هدايت كند.
ذكر يك نمونه تاريخى مناسب اين مقام است:
وقتى قاصد امام حسين (ع) زهير بن قين را براى يارى فراخواند و زهير از رفتن امتناع كرد و گفت: بنا دارم با حسين روبه رو نشوم، اين همسر او بود كه او را از تحير به در آورد و گفت: چگونه نشسته اى و پاسخ پسر پيغمبر (ص) را نمى دهى و ... و بالاخره او را وادار به پاسخ مثبت دادن كرد. او رفت و يارى رسانى به حضرت را پذيرفت و كربلايى شد و با شهادت خود در روز عاشورا به فيض و سعادت بزرگ نايل گرديد.
۶- جايگاه ويژه زن در تاريخ از ديدگاه وحى قابل توجه و بررسى است. در سوره هاى آل عمران، مريم، طه، انبيا، قصص، مجادله، ممتحنه، تحريم، و مسدآياتى وجود دارد كه در مورد جايگاه زن در تاريخ است. چون جايگاه زن در تاريخ را از ديدگاه وحى بنگريم، به زودى چنين نتيجه مى گيريم كه در نگاه وحى، زن را در تاريخ حضورى است جدى و تعيين كننده، اما به دور از خود نمايى.
به تعبيرى ديگر، زنان بزرگ در تاريخ حضور داشته اند اما خودنمايى نكرده اند.
در نگاه قرآن، سلسله جنبانان بزرگترين جريان تاريخ، شمارى زنان گمنام بوده اند.
مهمترين محورها «زن و مادرى» و «زن و سياست و حكمرانى» است كه مورد توجه قرآن كريم قرار دارد.
۷ - در آينده درخشان جهان كه از آن اسلام است جايگاه خاصى براى زن در نظر گرفته شده است در اين زمينه به يك روايت بسيار مهم كه بشارتى بزرگ است براى جامعه زنان مسلمان اشاره مى كنيم. امام صادق(ع) در حديث طولانى در مورد امام زمان (عج) و ظهور آن حضرت فرموده اند: ياران (و صاحبان پرچم) او سيصد و سيزده نفرند كه پنجاه نفر آن ها زن مى باشند.
۸- نكته مهم اين كه به بركت انقلاب شكوهمند اسلامى كه به رهبرى امام خمينى (ره) - كه اتفاقاً ميلاد با سعادتشان مقارن با سالروز ولادت مادرشان فاطمه زهراست و اين خود نشانى از ارتباط عميق جسمى و روحى بين او و آن بانوى مكرمه دارد-به پيروزى رسيد و قريب سه دهه است كه بر تارك جهان مى درخشد، زن ايرانى به جايگاه اصيل اسلامى خود نزديك مى شود و جامعه بانوان كشور در صدد رهبرى خردمندانه و برخاسته از دين نسبت به زنان روشنفكر و آگاه و انديشمند جهان است.
در نظام مقدس اسلامى ما، به زنان آن گونه نگريسته شده كه اسلام مى خواهد: ۱- برابرى در بسيارى از امور با مردان ۲- هدايت و اداره خانه ۳- تربيت صحيح فرزندانى كه در عرصه جنگ و سازندگى اعجاز آفريدند ۴- حضور در صحنه هاى اجتماعى كشور ۵- عهده دارى مناصب مهم سياسى كشور در قواى مقننه، مجريه و قضاييه ۶- حضور فعال در محيط هاى علمى و آموزشى ۷- پيشرفت فنى و علمى و نوآورى ها و ابتكارات و اختراعات ۸- عهده دارى مناصب كليدى فرهنگى، و تاثيرگذارى بر فرهنگ جامعه ۹- دخالت فعالانه در هميارى هاى اجتماعى ۱۰- حضور جدى در صحنه هاى ورزشى و ...
اين ها همه و همه نمايانگر نقش بانوان مسلمان در سرنوشت جامعه است كه جايگاه زن مسلمان را از ديدگاه اسلام روشن مى سازد.
اما مهمتر از همه اين است كه اگر الگوى حركتى زنان جامعه ما حضرت زهرا (س) است، بايد به اين نكته اساسى توجه نمود كه زن چون گوهرى گرانبها بايد در پوشش حجاب و عفت مستور بماند تا از سوء استفاده هوسبازان نابخرد در امان باشد و با فراغت خاطر بتواند به فعاليت هايش ادامه بدهد و آن گونه كه شايسته او است نقش آفرين باشد.
اصولاً رمز موفقيت زن مسلمان نسبت به سايرين همين است كه در اسلام شرط اساسى حضور بانوان در جامعه همانا رعايت عفاف دينى و متانت شخصى دانسته شده است، و ترديدى نيست كه مساله حجاب بر خلاف تصور برخى از روشنفكران بى خبر از محتواى كتاب و سنت - ريشه اى قرآنى دارد و سنت نيز بر آن گواه است، و در نظر عقلاى عالم اگر به دور از تعصبات به قضيه بنگرند، حجاب مصونيت است نه محدوديت.
و بسيار بجا و مناسب است كه در پايان اين مقاله اشاره اى داشته باشيم به بيانات رهبرى كه چادر را بهترين حجاب و نشانه ملى و ريشه سنت و ايرانى بودن ما دانستند.
و در تاريخ نيز بر حجاب چادر در مورد حضرت زهرا (س) و ساير اسوه هاى دينى در جامعه بانوان اسلامى اشاره و بعضاً تصريح شده است.