می گویند تفاوت جنسی یعنی برداشتی که فرد از خودش بعنوان مرد یا زن دارد . جامعه شناسان می گویند باور یک فرد نسبت به خودش مقوله ای فرهنگی است که در اجتماع شکل می گیرد.پس برداشت هر فرد از جنس خود، تحت تأثیر عوامل اجتماعی است؛بنابراین جنسیت سیال است اما اگر ما از واقعیت وجود زن و مرد بپرسیم نه تصور آنها از خودشان ، نتیجه متفاوت خواهد بود.مرد چیست؟زن چیست؟ ما کاری به برداشت انسان از خودش نداریم.واقعیت را می خواهیم.

آیا میتوانیم از گزاره هایی که توصیه می کنند یا حکم میدهند و بین زن و مرد در این گونه احکام تفاوت قائل می شوند، به توصیفی از واقعیت زن و مرد و تفاوت آنها دست یافت؟...

اگر این تفاوت طبیعی را بپذیریم و مسلمان باشیم ، خداوند را علاوه بر خالق ،مدبر و حکیم میدانیم که از تفاوت در خلقت زن و مرد هدفی داشته بنابراین نمیتوانیم بر روی این تفاوت چشم ببنیدیم و آن را دربرنامه ریزی های اجتماعی به حساب نیاوریم و برای این دوجنس از انسان برنامه های مشابه بریزیم. خداند متناسب با تفاوتهایی که خلق کرده سیستم تربیتی و حقوقی مناسب را نیز ارائه داده است.هدف خلقت زن و مرد یکسان ذکر شده اما مسیر رسیدن به هدف ضرورتاً یکی نیست.

مادر،مقوله ای اجتماعی است. میگویند زایمان طبیعی است اما پرورش فرزند یک نقش اجتماعی است که جامعه مرد سالار به زنان تحمیل کرده و با شعارهایی مثل «از دامن زن مرد به معراج میرود» سعی می کند آنها را در خانه بنشاند تا عرصه عمومی و قدرت سیاسی اقتصادی برای مردان انحصاری شود . حال اگر درک صحیحی از هویت زنانه نباشد چه اختلالاتی رخ میدهد : نقش های زنانه مقبول واقع نمی شود ، توانمندسازی زنان در این نقش ها با مشکل روبرو می شود. حمایتی که باید از سوی همگان به ویژه مردان دریافت شود ، اتفاق نمی افتد .نشاط و کارآمدی افراد در نقش های طبیعی و پذیرش نقش های تحمیلی جنس دیگر ، پایین می آید و ظرفیت های  جنسیتی در خانواده و جامعه خالی می ماند.